نخستین سفر تجاری ژاپنیها به ایران در عصر قاجار
نگاه تیزبین چشم بادامیها
مریم صادقی: در ۱۲۹۶ق/ ۱۸۷۹م هنگامی که ناصرالدین شاه قاجار از دومین سفر خود به فرنگ بازمیگشت، در سن پترزبورگ روسیه، بنابر تقاضای سفیر کبیر وقت ژاپن در آنجا، بویو انوموتو (Buyo Enomoto) او را به حضور پذیرفت و بعد از صحبتهای سفیر ژاپن، شاه قاجار علاقه خود را به گشایش مناسبات سیاسی - بازرگانی با ژاپن ابراز کرد. به دنبال این دیدار، مذاکرات دیگری نیز میان مقامات دو کشور صورت گرفت و آنها درباره ایجاد پیمانی احتمالا در مورد امور تجاری و بهخصوص صدور چای از ژاپن به ایران، مذاکره کردند و کاردار ایران در روسیه طرح چنین پیمانی را تسلیم مقامات ژاپنی در روسیه کرد.
مریم صادقی: در ۱۲۹۶ق/ ۱۸۷۹م هنگامی که ناصرالدین شاه قاجار از دومین سفر خود به فرنگ بازمیگشت، در سن پترزبورگ روسیه، بنابر تقاضای سفیر کبیر وقت ژاپن در آنجا، بویو انوموتو (Buyo Enomoto) او را به حضور پذیرفت و بعد از صحبتهای سفیر ژاپن، شاه قاجار علاقه خود را به گشایش مناسبات سیاسی - بازرگانی با ژاپن ابراز کرد. به دنبال این دیدار، مذاکرات دیگری نیز میان مقامات دو کشور صورت گرفت و آنها درباره ایجاد پیمانی احتمالا در مورد امور تجاری و بهخصوص صدور چای از ژاپن به ایران، مذاکره کردند و کاردار ایران در روسیه طرح چنین پیمانی را تسلیم مقامات ژاپنی در روسیه کرد. سفیر ژاپن به سرعت گزارش این ملاقات و مباحث طرح شده را به دولت متبوع خود ارسال داشت و آنها را برای ایجاد ارتباط با ایران ترغیب کرد. در پی پیشنهاد انوموتو و پیگیری او در مقام جدیدش (وزیر دریاداری ژاپن) این دولت تصمیم به فرستادن هیاتی به ایران گرفت. در روسیه نیز مذاکرات میان دو دولت پیشرفت کرد و نماینده سیاسی ایران طرح موافقتنامهای را تسلیم نماینده ژاپن کرد، اما گویا این دیدار نزد شاه ایران آن قدر اهمیت نداشته تا وی در سفر نامهای که در باره دومین مسافرت خود به فرنگ نگاشته است و قسمتهای عمدهای از آن به امور پیش پا افتاده اختصاص دارد، اشارهای هرچند اجمالی به آن بنماید. به هر حال ژاپن شتابی برای عقد موافقتنامه با ایران نداشت و گویا نیتش این بود که راه را برای صادرکردن کالا به ایران هموار کند و نیز امتیاز دولت کامله الوداد را در ایران بیابد، حال آنکه ایران با چنین خواستهای موافقت نمیکرد.
درپی این دیدار و ارسال گزارش آن از سوی انوموتو، دولت ژاپن برای شناسایی هرچه بیشتر زمینه ارتباطات با ایران هیاتی به سرپرستی یوشیدا ماساهارو (Youshida Masaharu) در ۱۲۹۷-۱۲۹۸ق/ ۱۸۸۰-۱۸۸۱م روانه ایران کرد. هیات ژاپنی که علاوهبر یوشیدا که جزو دیپلماتهای نه چندان بلند پایه به شمار میرفت، شامل یک افسر به اسم نوبویوشی فوروکاوا (Nobuyushi Furukawa) از ستاد ارتش، ماکوایچیرو یوکویاما (M. Yokoyama) از شرکت بازرگانی اوکورا(Okura) و چهار بازرگان دیگر بود، اندکی شتابزده راهی ایران شد و با خود طرح هیچ پیمانی را که با دولت ایران منعقد کند، همراه نداشت. هیات اعزامی در ۵آوریل ۱۸۸۰ سوار بر ناو هیه روانه اقیانوس هند شدند در ۲۳ آوریل به هنگ کنگ رسیدند و ۱۸ روز در آنجا ماندند. نمایندگی سیاسی ژاپن در سن پترزبورگ یک هندی به نام رام چندرا را به عنوان مترجم و راهنما معرفی کرد تا در بوشهر به آنان بپیوندد.
هنگام ورود به هند یوشیدا از آنجایی که ژاپنیهای اندکی به آنجا رفته اند، اشاره میکند که وصف بمبئی و کراچی دوسر راه آهنی که از میان هند به باختر کشیده شده است و ذکر دیدنیهای آنجا ارزش نوشتن را دارد. این دو از نظر نظامی و بازرگانی بنادر مهمی هستند و خواست بریتانیا بهرهبرداری از این بنادر بوده است. یوشیدا زرتشتیان بمبئی را پرکار و در زندگی میانه رو و از طبقه متوسط میداند تا آنجا که در هند کلمه پارسی برای مردم هند کسب وکار را تداعی میکند. وی همچنین توصیف نسبتا مفصلی از گور زرتشتیان در آنجا بهدست میدهد.
پس از وصف بمبئی و کراچی نوبت به بلوچستان میرسد از آنجا که هیچ کشتی بزرگی را در کنارههای بلوچستان تا خلیجفارس نمیبیند به این نتیجه میرسد که در این حوالی حملونقل از راه دریا کمتر است و بیشتر از راه زمین و به وسیله شتر انجام مییابد. او سپس از عمان و نفوذ انگلیس در کناره شبه جزیره عربستان یاد میکند و سپس به پیشکشهای سلطان مسقط و پذیرایی شام در کاخ او و درخواست سلطان از پزشک ناو برای درمان بیماریاش اشاره دارد.
هیات هفت نفره سفارت ژاپن پس از ورود به بوشهر در ۲۰ مهر ۱۸۸۰م به مدت ۵۶ روز در این شهر و در ساختمان شرکت بازرگانی هلندی (HOTS and son) اقامت کردند، آنها در مدت اقامت در بوشهر در محل همان ساختمان نمایشگاهی از محصولاتی که به همراه داشتند، ترتیب دادند و برای جلب نظر مساعد مقامات داخلی و خارجی ساکن بوشهرچند میهمانی نیز برگزار کردند، که بهرغم قول مساعد همکاری دولت انگلستان با بازرگانان ژاپنی از طرف نمایندگان این کشور، در این میهمانیها شرکت نکردند.
هیات ژاپنی در مسیر خود از شهرهای شیراز، اصفهان، کاشان، قم و روستاهای بسیاری گذشتند و سرانجام در تاریخ ۱۰ سپتامبر ۱۸۸۰م پس از سفر دشوار ۴۲ روزه از بوشهر به تهران رسیدند، از آنجاییکه از طرف مترجم هندی هیات ورود آنها رسما به وزارت امور خارجه اطلاع داده شده بود، در بدو ورود به تهران به وسیله یک فوج سرباز با اسبهای یدک مورد استقبال قرار گرفتند و در باغ و عمارت ایلخانی مستقر شدند، یوشیدا به تفصیل از این استقبال و عمارت ایلخانی و دو سربازی که برای نگهبانی از آنان گمارده شدند و عادت سربازان به درخواست بخشش (انعام) یاد کرده است.
به هر حال فردای آن روز اعضای هیات برای بار اول با وزیر خارجه، میرزا حسین خان مشیرالدوله، سپهسالارملاقات کرده و مورد استقبال و پذیرایی قرار گرفتند و در همین دیدار از اهداف سفرشان به ایران گفتوگو کردند، اما فردای این دیدار سپهسالار به قول همو «ناگهان و به طور غیرمنتظره مقامش را ازدست داد و وضع و کار وزارت خارجه دچار آشفتگی شد». آنها «هم تا وزیر تازه انتخاب شود سرگردان و بیتکلیف» ماندند و «وقت را بیهوده» میگذراندند، «بیآنکه کاری از دستمان ساخته باشد»، او در ادامه میگوید: «هیچ سردرنمیآورم که چرا او یکباره از مقامش برکنار شد، خبر عزل سپهسالار برایم تکاندهنده و حیرت آور بود. ما میهمان رسمی (دولت ایران) بودیم و این به هم خوردن وضع مایه دردسر فراوانمان بود» و باز میگوید: «در دیدار و صحبتی که... با او داشتم هیچ نمیدانست که فردا از مقام وزارت خارجه عزل خواهد شد.»
به نظر میرسد از میان بزرگان آن روز ایران سپهسالار به واسطه اندیشههای تجددخواهانهاش شدیدا مورد توجه یوشیدا قرار گرفته است «سیاست تجدد و اروپایی کردن سپهسالار بر سنت پرستان سخت گران آمد و نارضایتی از اوضاع را متوجه سپهسالار کردند». او شرح حال نسبتا مفصلی در سفرنامهاش از میرزا حسین خان بهدست میدهد. و درباره سرانجام سپهسالار و قتل او آورده است: «حس حسادت شاه به استعداد و ذکاوت و کاردانی مشیرالدوله و نیز بدگویی بدخواهان که او را به خیانت متهم ساختند، پایان زندگیاش را فرا آورد. من که پیشتر او را دیده و کمی با فضائلش آشنا شده بودم، از برکناریاش افسوس خوردم و از سرانجامی که پیدا کرد، اندوهگین شدم». به هر حال هیات ژاپنی مدتی در تهران سرگردان شد. ظاهرا در دیداری که یوشیدا با وزیر مختار انگلیس، تامسون داشته، به طور «محرمانه فهمیده بود که سپهسالار از شاه درباره آمدن هیات ژاپنی نظرخواهی نکرده است وشاه نمیداند که چه ترتیبی باید در کار» آنها داده شود. او میدانست که تا وزیر خارجه جدید معین نشود تکلیف آنها روشن نخواهد شد. در این میان وزیر مختار روس، زینوویف نیز وعده داده بود تا نزد شاه برای پیشرفت کارشان وساطت کند. سرانجام پس از آنکه میرزا سعید خان موتمن الملک به منصب وزارت امور خارجه برگزیده شد، هیات ژاپنی به نزد او رفت. از گزارش یوشیدا بر میآید که موتمنالملک حتی نمیدانست ژاپن در کجای دنیا قرار گرفته است و گمان میکرد ناصرالدین شاه در سفر خود به اروپا از ژاپن گذشته و از پذیرایی گرم و مهماننوازی ژاپنیها خرسند شده است. او که مذاکره با این «وزیر خارج از امور» را بیحاصل یافت، کتبا خواهان ملاقات و مذاکره رسمی با مقامهای ایرانی شد و پس از ملاقات با امینالملک توانست که در دو نوبت با شاه دیدار و گفتوگو کند. در هر دو سفرنامه شرح این دیدار، سخنان یوشیدا و گفتوگو و سوالهای شاه از او بهطور مفصل آمده است. از میان این سوالها کنجکاوی ناصرالدین شاه درباره راهآهن قابل تامل است. گزارشهای یوشیدا از آداب حضور در دربار و اینکه به آنها آموزش دادند که در حضور شاه چگونه باید سخن گویند، توصیف لباسهای ناصرالدینشاه از مطالب خواندنی سفرنامه است. پس از آن هیات نمایشگاهی از کالاهای همراهشان در محل اقامتشان تشکیل دادند و با دعوت از مقامات دولتی و اروپاییان ساکن تهران و بازرگانان اقدام به فروش کالاهایشان کردند که البته بهترین نمونهها پیشکش شاه شد. سرانجام پس از ۱۱۰ روز توقف در پایتخت ایران و دریافت نشانها و مدالهای دولتی از شاه ایران از طریق انزلی و اروپا روانه بازگشتن به کشور خود شدند.
یوشیدا ماساهارو به احوال سیاسی دنیای آن روز و بازتاب آن در ایران پرداخته و دولت انگلیس را همچون اژدهایی هراسانگیز میداند که بر خلیجفارس و دریای عمان پنجه انداخته است و در بحبوحه مداخله قدرتها در این پهنه، ایران را چون بیماری ناتوان میان دو دشمن سهمگین اژدها (انگلیس) در جنوب و ببر(روس) در شمال میخواند. گزارش او از مداخله انگلیسیها در افغانستان و لحن دریغآلود او از واگذاری حقوق دریایی ایران در بحر مازندران به روسها حکایت از دیدگاه یوشیدا نسبت به حضور این دو قدرت در منطقه دارد.
در رابطه با وضعیت قدرت حاکمه و نظام داخلی نیز نوشتههای یوشیدا گویای میزان دقت و تیزبینی او است. شرح او از روزگار ایران در این سالها و نابسامانی کارها و بدراهی دولتمردان بخشهایی از سفرنامه را به خود اختصاص داده است.
گزارش او از وضعیت نابسامان چاپارخانهها و داستان چاپارخانه و اسبان بینوا در خلجستان میان شیراز و اصفهان نمونهای از فساد در دستگاه دولت است. او درباره نحوه تامین مالی چاپارخانهها آورده است که دولت از مقامهای ولایات خواست که مبلغی از درآمد مالیاتی را به هزینه چاپارخانهها اختصاص دهند، اما کاروانسراها و چاپارخانههایی که ساخته شده بود، با گذشت زمان کهنه و بنای آن فرسوده شده و به تعمیر و بازسازی نیاز داشت. با این حال این بناها و کاروانسراها را به حال خود رها کردند تا کمکم بسیاری از آنها ویران و متروک شد. مقامهای دولتی هم از حقوق و هزینهای که باید به ماموران محلی بدهند کم کردند. او ضمن اشاره به ضربالمثلی ژاپنی با این مضمون که زیردستان شیوه بالادستان را در پیش میگیرند اضافه میکند که چاپارخانهدارها نیز چنین کردند و به نوبه خود از کاه و یونجه اسبها کم کردند و پول آن را به کیسه خود ریختند. این بود که اسبها نحیف و زار شدند و بعد در مقایسه با وضعیت حاکم با قانون نگهداری دام در ژاپن میافزاید مقامهای محلی فقط دربند تعداد اسباناند و به وضع و کیفیت آنها اهمیت نمیدهند. اگر ما به این مسوولان درباره قانون نگهداری دام در ژاپن میگفتیم، آنها حتما پاسخ میدادند که در ایران به چنین مقررات دستوپاگیر نیاز نیست. متقابلا بدبینی مردم نسبت به دستگاه دولت را نیز در شرحی که از پل سنگی میان راه دالکی آورده به وضوح قابل مشاهده است. او درباره چگونگی ساخت پل میگوید که همه با پول مردم نیکوکار درست شده است و ربطی به دولت ندارد.
گزارشهایی نیز که از نحوه برخورد مردم با هیات بهدست میدهد، درجای خود خواندنی است. در جایی از باور مردم به اینکه خارجیها با حیوانها و گیاهان کمیاب علاقه دارند و گهگاه نزد آنها میرفتند تا چیزی به آنها بفروشند، سخن میگوید. از این شمار میتوان به جنجالی که مرد مارگیر در بوشهر به راه انداخت اشاره کرد.
سفرنامه یوشیدا تنها گویای زندگی باشکوه بزرگان و حاکمان و درباریان نیست و در جایجای آن گزارشهای جالبی از چگونگی زندگی ساده و بیآلایش عامه مردم به چشم میخورد.
یوشیدا که در مناطق جنوبی شاهد زندگی عشایر و ایلات کوچنشین است، آنها را در مقایسه با ایلات عرب دارای روحیهای آرام و مسالمتجو میخواند، یوشیدا از آنها با عنوان چادرنشینان شمال یاد میکند که منظور او بیگمان شمال خلیجفارس بوده است. وی هنگام توصیف ایلات کوچ نشین در میان راه دهبید و آباده یادآور میشود که دولت هربار که ایل از جایی به جایی کوچ میکند، مالیات سنگینی از چادرنشینان میگیرد.
یوشیدا در مسیر به سوی تهران از هر کجا که میگذشت به ثبت احوال زندگی مردم پرداخته است. اما از مهمترین بخشهای کتاب مطالبی است که درباره زندگی و فرهنگ عامه مردم تهران گردآورده است. از آنجا که او در تهران اوقات فراغت بسیاری داشته، روزهایش را به گردش در خیابانها یا حومه تهران میگذرانده و مطالب بسیاری از دیدهها و شنیدههایش را درباره راهورسم زندگی مردم ثبت کرده است. از آداب غذا خوردن، غذاهای ایرانی، و عادت ایرانیان به خوردن سیر و پیاز به همراه غذا یا با دست غذاخوردن که به اشتباه آن را با دست چپ ذکر کرده است. وی همچنین به وصف بازار سنتی و طریقه کسب و عادت به قسم خوردن و دروغگویی اهل کسب و فروشندگان سیار یخ که از یخچالهای طبیعی کوهستانهای اطراف تهران تهیه شده بود و قهوهخانهها اشاره دارد. اما او تنها به کاسبان سنتی نپرداخته، بلکه گزارشهای او از پا گرفتن فروشگاه لباس اروپایی و لوازم آرایش فرنگی و قهوهخانهای که به سبک جدید و اروپایی و به فرمان ناصرالدین شاه برپاشده است، میتواند پژوهشگران را درعرصه تاریخچه اصناف یاری رساند. اما این تجددطلبی تنها در نحوه کسب بروز نکرده، و سیر این تحول را در پوشاک این دوره نیز مشاهده کرد و یوشیدا به دقت این تحول را گزارش کرده است: اروپارفتهها و ۴۰ درصد صاحب منصبان به طرز اروپاییها لباس میپوشند و کلاه فرنگی بهسر میگذارند. یوشیدا همچنین به مناسبتهای مختلف به شرح اسب عربی، قلمدان، کاروان، منازل راهها و بناها، تلگراف خانهها، شمشیر و ... پرداخته است.
تحقیق درسی، کارشناسی ارشد بنیاد ایران شناسی، نیم سال نخست سال ۸۹-۹۰.
ارسال نظر