آغاز و پایان امیدهای شرقی بریتانیا
فریماه فلاحی گروه تاریخ اقتصاد- اوایل سده نوزدهم، منافع بریتانیا در ایران چندان چشمگیر نبود تا استقرار یک هیات سیاسی دائمی در آنجا موجه به نظر آید.
به‌طور کلی در آن هنگام ایران کشوری دورافتاده، افسانه‌ای، دور از دسترس، دارای برخی فواید تجاری و با اهمیت سیاسی ناچیز تلقی می‌شد. درباره وسعت ایران، مناظر متفاوت و آب‌وهوای آن اطلاعات کمی در دست بود. از جنوب و باختر در پس کوه‌های زاگرس و از شمال در پشت کوه‌های البرز پنهان بود؛ در خاور کویر و تبه‌های لخت تا ریگزارهای افغانستان و بلوچستان امتداد داشت. جهانگردی که از راه روسیه و دریای خزر به ایران می‌آمد تحت تاثیر جنگل‌ها و بیشه‌های انبوهی قرار می‌گرفت که تپه‌های کرانه خزر را پوشانده بود. حال اگر نخست در یکی از بندرهای خلیج‌فارس پیاده می‌شد، خشکی و گرمی طاقت‌فرسای دشت‌های نخل‌خیز ساحل توجهش را جلب می‌کرد. تنها پس از برآمدن از گذرگاه‌های سخت کوهستانی به سوی فلات مرکزی، خود را در دل ایران می‌یافت. در اینجا توده‌های عظیم نمک و بیابان ریگزار را می‌دید که بر لبه‌های آن شهرک‌ها و روستاهای واحه مانندی با خانه‌های خشت و گلی و بام‌های مسطح قرار داشت و سبزی درختان سپیدار، گردو و چنار با آن ناهماهنگی فاحشی پدید می‌آورد. آب، این مشکل همیشگی از قنات‌ها تامین می‌شد. این قنات‌ها همچون رشته‌هایی از راهروهای زیرزمینی لانه‌های مورچگان غول‌پیکری بودند و از پای تپه‌ها تا دل کویر کشیده می‌شدند. در تابستان همه جا گرم بود، ولی فلات هوایی خشک و شب‌هایی سرد داشت و در زمستان برف گردنه‌ها را می‌بست. به‌نظر می‌رسید که آفتاب در سراسر سال در آسمانی بی‌ابر می‌درخشد و به روشنایی فلات حالتی بلورین می‌بخشد...
این‌ها تصاویری است از کشور ایران که سردنیس رایت، وزیر مختار اسبق انگلیس در تهران در شروع و مقدمه کتابش به مخاطب ارائه می‌دهد. رایت در سال ۱۹۱۱ در انگلستان به دنیا آمد و بعد از جنگ جهانی دوم در رومانی، یوگسلاوی، ترکیه و ایران مشاغل سیاسی مختلفی را عهده‌دار بوده است. او در سال ۱۹۵۳ کاردار سفارت انگلیس در تهران و در سال‌های ۱۹۶۳ تا ۱۹۷۱ وزیر مختار بریتانیا در ایران بود. به این ترتیب وی دوازده سال در ایران زندگی کرد و پس از آن هم عضو موسسه مطالعات ایرانی بریتانیا بود.
درباره روابط ایران و انگلیس کتاب‌هایی چند به زبان فارسی نوشته شده است، کتاب‌هایی از قبیل «تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در قرن نوزدهم» در ۸ مجلد اثر محمود محمود، «مقدمه بر تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در قرن نوزدهم» اثر رحیم نامور، «تاریخ روابط بازرگانی و سیاسی انگلیس و ایران» اثر ابوالقاسم طاهری، «دست پنهان سیاست انگلیس در ایران» اثر خان ملک ساسانی و «حقوق بگیران انگلیس» اثر اسمعیل رائین. در همه این کتاب‌ها جنبه‌ها و زوایای مختلف از چگونگی و حقایق این روابط میان آنها منعکس شده است.
کتاب «انگلیسیان در ایران» تالیف سردنیس رایت، در سال ۱۹۷۷ منتشر شده، این نخستین کتابی است که ماهیت روابط ایران و انگلیس را از نگاه و زبان یک انگلیسی تبار به تصویر می‌کشد.
رایت اشاره می‌کند که ارتباط ایران و بریتانیا طی قرن‌ها اتفاقی و عبوری بود و اغلب ده‌ها سال می‌گذشت تا هیاتی سیاح از آنجا عبور کنند و نخستین مسافر انگلیسی به ایران را که نامش ثبت شده است، جفری دولانگلی، فرستاده ادوارد اول در سال ۱۲۹۰ م معرفی می‌کند، سپس تفاوت زمان ورود هیات بعدی را سیصد سال بر می‌شمارد و می‌گوید «رابرت شرلی چندین سال در دربار ایران اقامت داشت و او را می‌توان نخستین فرد از سلسله بی پایان مشاورانی شمرد که ایرانیان تا به امروز از تخصص آنان استفاده‌های زیادی کرده‌اند.» و در ادامه، از دیگر افرادی که در برهه‌های مختلف تاریخی و حکومتی با مقاصد سیاسی و اقتصادی- بازرگانی وارد ایران شده‌اند، نام می‌برد و نخستین اقامت انگلیسیان در ایران را مربوط به اوایل سده هفدهم می‌داند و مهم‌ترین کمپانی‌ها، چگونگی و دلیل شکل گیری آنها را بیان می‌کند.
همان‌گونه که انتظار می‌رود و منابع و اسناد تاریخی نشان می‌دهد، رایت نیز اهداف تجاری انگلیس در ایران را تایید کرده و توضیح می‌دهد چگونه کمپانی هند شرقی که اهدافش کاملا تجاری بود، توانست در سال ۱۷۷۸ به مهم‌ترین مرکز تجاری و سیاسی بریتانیا در خلیج‌فارس تبدیل شود.
رایت در کتابش به تشریح منافع بریتانیا در ایران، حوادث و صحنه‌های سیاسی موجود تاریخی آن دوره، تشریفات و برخوردهای دیپلماتیک ایران با آنها و دیگر کشورها و دولت‌ها، جنگ‌ها و جنگاوران وقت و چگونگی تربیت و ایجاد ارتش به سبک اروپایی، ورود اسلحه و تجهیزات نظامی انگلیس به ایران، ایجاد زرادخانه و دستگاه توپ‌ریزی در ارگ تبریز و... پرداخته است و در ادامه موقعیت ویژه انگلیس در دوره قاجار را توضیح می‌دهد و می‌گوید: «انگلستان خود در مورد ادعاهای ایرانیان و اعراب راجع به خلیج‌فارس دودل بود و ایرانیان در اعصار مختلف تاریخی در آن نقش مسلط و حاکم را داشتند. عجیب نیست که ایرانیان در مواقع مختلف حسن نیت انگلستان را درباره دعاوی اعراب مورد اعتراض قرار داده‌اند...» او در ادامه مذاکره انگلیسی‌ها در ۱۸۶۸ برای ایجاد تلگراف‌خانه، ایجاد اختلاف میان ایران و انگلیس در ۱۸۸۰ بر سر مالکیت چهار جزیره، تنب بزرگ، تنب کوچک، سیری و ابوموسی و دیگر مسائل را توضیح می‌دهد.
این کتاب فصلی دارد باعنوان کنسول‌ها، خان‌ها و اقلیت‌ها، که این گونه شروع می‌شود «امروز در سراسر ایران، تنها یک کنسول انگلیس وجود دارد. این کنسول که در تهران مستقر شده، مسوولیت‌های خود را در سراسر کشور انجام می‌دهد. غیر از ثبت موالید، ازدواج‌ها و متوفیات و در صورت لزوم به همه اتباع انگلیسی مقیم ایران کمک و از آنها حمایت می‌کند. همچنین این ارگان و کارمندانش وقت زیادی را صرف امور جهانگردان و سایر مسافران می‌کنند...» و رقابت‌های اقتصادی و سیاسی دیگر دولت‌ها چون روسیه، هند و... با ایران و تاثیرشان بر روابط ایران و انگلیس را بیان می‌کند.
نویسنده در این فصل زوایای مختلفی از حضور انگلیسی‌ها و کنسول‌هایش را در شهرهای ایران و قبایل محلی نشان می‌دهد و کاردارها و نیروهای فعال در این دوره را معرفی می‌کند.
دنیای کسب‌وکار، عنوان فصل جداگانه‌ای کتاب است که چنین شروع شده: «در آغاز سده نوزدهم، تجارت میان ایران و انگلیس اندک بود. علت آن بیشتر دورافتادگی جغرافیایی، هرج و مرج بعد از سقوط سلسله صفوی در ایران و فقدان هر نوع کالای صادراتی در ایران برای معامله پایاپای بود. برخلاف کشور همسایه، یعنی عثمانی که در آنجا جامعه‌های بازرگانی پر رونق انگلیسی در ازمیر و استانبول مستقر شده بودند. تنها بازرگانان انگلیسی در ازمیر و استانبول مستقر شده بودند و تنها بازرگان انگلیسی در ایران نماینده کمپانی هند شرقی در بوشهر بود. حتی پس از لغو انحصار تجارت کمپانی در خلیج‌فارس در سال ۱۸۱۱ چند سال گذشت تا موسسات انگلیسی حاضر شدند در بوشهر یا جاهای دیگر مستقر شوند...»
شرکت‌های فعال انگلیسی در ایران را معرفی می‌کند و اقدامات آنها را شرح می‌دهد و منافع دو کشور را در هرکدام از این طرح‌ها و امتیازات اقتصادی بیان می‌کند. داستان رویتر و حق امتیاز شصت ساله رویتر برای بانک و بهره‌برداری از معادن ایران را مطرح می‌کند و پرده از بهره‌مندی‌شان از بسیاری منابع عظیم و منافع بی‌بدیل تجاری بر می‌دارد و نام یک یک افراد مسوول و موثر در این میان را با سمت‌های خاص بیان می‌کند. وی معتقد است بسیاری از جویندگان اروپایی امتیازات که در اواخر سده نوزدهم مانند لاشخورها بر سر تهران کمین کرده بودند، ماجراجویان نادرستی بودند که دنبال پول بادآورده می‌گشتند و اقدامات آنان در زمینه دریافت امتیازهای لغو شده رویتر و تنباکو در خاطر ایرانیان نقش بسته بود. دنیس رایت در انتهای این فصل می‌گوید: «با توجه به گذشته، کار انگلستان بد نبوده است. بازرگانانی از قبیل بورجس، برانت، لینچ و استینوس کار زیادی برای پیشرفت بازرگانی خارجی ایران کردند که اغلب با دشواری‌های توانفرسا و خطرهای فراوانی همراه بود. گشودن رودخانه کارون روی کشتیرانی، ترویج بانکداری جدید، احیای صنعت محتضر قالی‌بافی و ایجاد صنایع عظیم نفت در یک دوران بدون ثبات، کارهای چشمگیری بود.»
او سپس به معرفی مبلغان و پزشکان انگلیس در فصلی جداگانه می‌پردازد و هنری مارتین را یکی از نخستین مبلغان مسیحی معرفی می‌کند که ابتدا با هدف تکمیل ترجمه‌های فارسی و عربی انجیل و یافتن انجیل‌های قدیمی وارد ایران شد و سپس اشاره می‌کند که «مارتین نخستین فرد از کشیشان پروتستان بود که در سده نوزدهم با شوق تبلیغ به ایران آمد. با این همه سال‌های زیادی گذشت تا یک انجمن تبلیغی انگلیسی در ایران مستقر شود... ورود دائمی مبلغان زن و مرد از جمله پزشکان و پرستاران آغاز شد. مقارن سال ۱۸۹۶ هفده تن از آنان در جلفا بودند و در محوطه وسیع هیات مرسلین که شامل کلیسا، داروخانه، بیمارستان، کتابخانه و همچنین مدرسه‌های پسرانه و دخترانه بود، زندگی می‌کردند...» در ادامه از اولین گروه پزشکان که از اوایل سده هفدهم در خدمت تجارتخانه‌های کمپانی هند شرقی بودند، نام می‌برد و اینکه هنگامی که نمایندگی سیاسی در اواخر سده هجدهم در بوشهر تشکیل شد، برای خود جراح و بیمارستانی داشت و از همین‌جا بود که دو تن از آنان با نام‌های جیمز کمبل و چارلز کارمیک در تهران و تبریز باقی ماندند و با هیات‌های انگلیسی به‌کار پرداختند و به این ترتیب از دیگر پزشکان نام می‌برد و آخرین پزشک انگلیسی که با دربار قاجار ارتباط مستقیمی داشته است را عالیجناب لنوکس لیندلی می‌داند که با دربار سه شاه قاجار از جمله احمدشاه همکاری داشته است. او معتقد است که پزشکان انگلیسی جز عده‌ای معدود که از آنها نام می‌برد، با اربابان قدرت و دولت سروکار نداشتند.
وزیر مختار انگلیس، توجه دولت ایران تا ۱۸۶۸ به وضعیت بهداشت عمومی را ضعیف می‌داند و معتقد است که به‌رغم فعالیت پزشکان خارجی دیگر در تهران این امر جبران نشده بود. او می‌گوید:
«در آن سال یک شورای بهداشتی در تهران تاسیس شد که در آن پزشکان سفارت انگلیس، فرانسه و روسیه خدمت می‌کردند... نلیگان و اسکات پزشکان سفارت و تلگرافخانه هند و اروپا در تهران به‌کار پرداختند... بیمارستان که به‌زودی به نام مریضخانه انگلیس معروف شد، از بی‌توجهی شدید در زحمت بود... در نتیجه دولت انگلیس در ۱۹۲۳ تصمیم گرفت از این کاری که جز خرج و دردسر فایده‌ای نداشت خود را کنار بکشد... همچنین پزشکان انگلیسی مسوول اداره امور قرنطینه بین‌المللی در بندرگاه‌ها شدند... مقارن سال ۱۹۲۱ احساسات شدیدا بر ضد ترتیباتی که به منزله تهدید استقلال ایران تلقی می‌شد، برانگیخته شده بود. مدتی نگذشت که در سال ۱۹۲۸ رضاشاه تصمیم گرفت تمام مسوولیت قرنطینه بندرگاه‌ها را از دست انگلیسیان خارج سازد.»
رایت می‌نویسد که جنگ ایران و انگلیس در سال ۷-۱۸۵۶ که در پی شورش درگرفت، اگر هیچ نتیجه دیگری نمی‌داشت، دست کم دولت انگلیس را متوجه کندی ارتباطش با ناحیه‌ای کرد که در مرکز جغرافیای امپراتوری انگلیس در نزدیکی روسیه، یعنی غول آن روزگار واقع بود. مقامات لندن و هند برای چاره کار یک خط تلگراف ایجاد کردند که ایران حلقه مهم آن شد. از اواسط دهه ۱۸۶۰ تا پایان دوره قاجاریه، تلگرافخانه هند و اروپا گرانبهاترین علاقه انگلیس در ایران بود و از لحاظ اهمیت بر شرکت نفت و بانک شاهی برتری داشت.
این مقدمه‌ای است گویا برای توضیح و تفسیر اهداف انگلیس در ایجاد خط تلگراف و سایر نوآوری‌هایشان، چون ایجاد خط راه‌آهن، پستخانه، تاسیس شرکت راه و ترابری لینچ براس در ۱۹۰۲ و هموارسازی راه‌ها و ساخت جاده‌ها و... در ایران که با ذکر بسیاری جزئیات در وجود مشکلات و عدم همراهی ایرانیان با آنان ذکر شده است و این کاردار انگلیسی بر خود بالیده و در انتها می‌گوید که «ارتش انگلیس در جریان جنگ و بی‌درنگ پس از آن راه‌هایی برای جابه‌جا کردن ملزومات نظامی خودش ساخت و... از این رو انگلیس می‌تواند مدعی باشد که اتومبیل را در دورافتاده‌ترین گوشه‌های ایران معرفی کرده است.»
سردنیس رایت معتقد است که بدون شرح مختصری در مورد نقش انگلیسیان در تعیین مرزهایی که ایران امروز با اندک تغییراتی داخل آن قرار گرفته است، گزارش او از هموطن‌هایش در ایران کامل نخواهد بود و خاطرنشان می‌کند که انگلستان در پی ارضای هوس‌های کشورگشایی خود نبود، بلکه درگیری‌اش در تعیین مرزهای ایران، مربوط به یک مقصود دوراندیشانه در مورد دفاع از هند و توسعه‌طلبی روسیه در آن جهت بوده است. اگرچه ایرانیان از پافشاری انگلیسیان در تعیین مرزها سخت ناخشنود بودند، اما نامشخص بودن مرزهای ایران در شرق و غرب، زمینه‌ساز ایجاد مشکلات و تهدیدی برای صلح و ثبات بود. وی در این بخش تلاش انگلیس در به‌کارگیری نقشه‌برداران حرفه‌ای و استفاده از تخصص زمین‌شناسان و طبیعی دانان را با ذکر جزئیات امور و سختی کار و اختلافات موجود میان کشورهای هم‌مرز با ایران ذکر می‌کند.
دو فصل پایانی این کتاب شامل پرداختن به معرفی جهانگردان و شروع جنگ جهانی است. وی معتقد است که ادبیات انگلیسی سده نوزدهم از لحاظ سیاحت نامه‌های مربوط به ایران بسیار غنی است و نویسندگان آنها رهگذر، جاسوسان هندی افراد کنجکاو یا ماموران لشکری و کشوری بوده‌اند که بیش از گشوده شدن راه زمینی مصر در سال‌های۱۸۴۰ در رفت‌و برگشت از هند، ناگزیر از ایران می‌گذشتند و باارزش‌ترین این اطلاعات را سفرنامه‌های جیمز موریه و ویلیام اوزلی می‌داند که در قالب هیات سیاسی به ایران سفر کرده و به ثبت عمیق و هدفمند ماوقع سفرشان پرداخته‌اند. البته در ادامه از دیگر سیاحان و اهداف و آثارشان از سفر به ایران نام می‌برد و گزارش افرادی چون، هنری لایارد، ادوارد براون، جورج کرزن، هنری راولینسون و خانم بیشاپ (ایزابلا) را دقیق ارزیابی می‌کند و مختصری از چگونگی و نوع گزارش آنها را شرح می‌دهد.
سیاحان مختلف در آثار خود قضاوت‌های متفاوتی از ایران و ایرانی و فرهنگ آنان داشته‌اند. رایت جایی در همین کتاب اشاره می‌کند که «واقعیت غم‌انگیز این است که خیلی بعدها هم سیاحان و نویسندگان انگلیسی درباره ایرانیان عقاید کج بینانه اظهار داشته‌اند و به این ترتیب تخم تنفر و سوءتفاهم را میان دو کشور کاشته‌اند.» ژوزف رابینو، رئیس بانک شاهی در ۱۸۹۸ دلایل محکمی داشت که در انگلستان جهل چشمگیری درمورد ایران وجود دارد. جز «ایران و قضیه ایران لرد کرزن» کتاب دیگری سراغ نداشت که سعی کرده باشد تصویری بی‌طرفانه از ایران و مردم آن ارائه دهد. وقتی دولت عثمانی در نوامبر ۱۹۱۴ به نفع آلمان وارد جنگ شد باوجود اعلان بی‌طرفی ایران، نیروهای انگلیس، روس و عثمانی به‌زودی در نقاط مختلف این کشور به نحوی وارد عمل شدند و بالاخره در بهار ۱۹۲۱ انگلیسی‌ها ایران را ترک کردند با زخم‌هایی که از خود برجای گذاشتند. فصل پایانی گزارش رایت چنین آمده است و اشاره می‌کند که نیروی اشغالگر، هرقدر هم منادی نظم و قانون بوده باشد، منفور بودند چون هیچ کشوری دوست ندارد تحت اشغال درآید.
وی معتقد است که برای انگلیس علاوه برجایگاه ایران به عنوان یک پاسگاه خارجی برای دفاع از هند، میدان‌های نفت آن و پالایشگاه آبادان برای نیروی دریایی سلطنتی انگلیس اهمیت حیاتی داشت و برای انگلیس حمایت از این منافعش فوق‌العاده مهم بود. نویسنده در فصل پایانی حضور انگلیس، روس و آلمان را دنبال می‌کند، به کودتای طراحی شده برای به قدرت رساندن رضاخان، وزیر جنگ و نخست‌وزیر شدن او در ۱۹۲۳ می‌رسد و می‌گوید در اکتبر ۱۹۲۵ مجلس احمدشاه را که آن زمان در خارج بود، خلع و انقراض سلسله قاجاریه را اعلام کرد. در ۱۳ دسامبر، رضاخان شاه ایران شد و در ۲۵ آوریل ۱۹۲۶ به نام رضاشاه پهلوی شاهنشاه ایران در قصر گلستان تاجگذاری کرد. و به این ترتیب با پایان یافتن حکومت قاجاریه، انگلستان بسیاری امتیازات کسب کرده در این برهه تاریخی چون، حقوق برون مرزی و دادگاه کنسولی، نگهبانان سوار و حق تیول در قلهک، تلگرام، تمبر و اسکناس انگلیسی، پایگاه‌های دریایی در جزایر ایران، نمایندگی سیاسی در بوشهر، شرکت نفت خوزستان و پادشاهی در خلیج‌فارس و... را چنان‌که می‌پسندید و منافعش حاصل می‌شد، از دست داد.یکی از نکات برجسته و روش مند این کتاب، پیوست‌های انتهای کتاب است که شامل نام و تاریخ فعالیت سفیران انگلیس در دربار شاهان قاجار، فرستادگان مخصوص و ماموریت محول شده به آنها، نمایندگان سیاسی انگلیس در بوشهر و پست‌های کنسولی انگلیس در ایران ۱۹۲۱ است.
منبع: انگلیسیان در ایران، سر دنیس رایت، ترجمه غلامحسین صدری افشار، نشر اختران