صنایع داخلی ترقی نکرد!
گروه تاریخ اقتصاد - آنچه می‌خوانید متن مقاله ای است که در نشریه تمدن،در تاریخ 9 فروردین ماه 1286 منتشر شده است:

وزرا و روسا جز به تکثیر و تزیید موجودی و ماخوذی خود به چیزی همت نگماشته اند ناظر کل با کمال فطانت از پریشانی اوضاع متحیر مانده. مردم تازه از خواب غفلت چندین ساله برخاسته درصدد کار بر آمده اند ولی نمی‌دانند چه کنند. خلاصه وضع حالیه را شرح و بسط حاجت نیست هر طفل ممیزی تمام نواقص و مفاسد را می‌داند چیزی که هست حالا باید به دقت در بین چاره جویی در امتیاز داده[شده]،
درصدد تحصیل دوایش برآمد و به‌طور ساده و عوام پسند به افراد و آحاد گوشزد کرد و فهماند.
فهماننده کیست؟ صاحبان قلم و مدیران جراید منشیان جراید چرا تا حال درصدد علاج بر نیامدند؟ به‌علت اینکه نمی گذاشتند اگر کسی هم درصدد برمی آمد نفی بلدش می‌کردند حکم به حبسش می‌دادند چوبش می‌زدند اگر در داخله بود ادار ه اش تعطیل اگر در خارجه بود جرایدش ضبط گمرکخانه‌ها می‌شد. کی نمی‌گذاشت؟ خودخواهان، به حال خود خواهان چه ضرری داشت که مردم دانا شوند؟ ضرر بسیار داشت حالا مجال تفصیل آن نیست.
حالا درد کار چیست، دوایش چه؟ درد فراوان است به حدی که اگر به دقت در اعصاب و عضلات این مملکت ملاحظه کنیم، می بینیم که انواع و اقسام دردها بر این بدن ضعیف نحیف مسلط شده است و خیلی مستغرب است که با وجود توارد این همه بلایا در این مدت از پا درنیامد و تاکنون نیمه جانی به در برده.
باری چیزی که هست این امراض بالنسبه به ضرر و اتلاف این مریض، مختلف و متفاوتند و اینک دو مرض مهلک و مزمن بر این مملکت تسلط یافته که در مقابل این دو مرض سایر امراض هیچ اند و چند روزی دیگر حال این مملکت به این منوال بگذرد، بدون شبهه روح پر فتوحش از قالب جسد پرواز و یک مشت مردمان بی دست و پا را یتیم و دچار پنجه اسارت دیوسیرتان وحشی صفت خواهد کرد.
آن دو مرض کدامند و چاره شان چیست؟یکی بی‌علمی و دیگری احتیاج. اگر به‌طور دقت ملاحظه کنیم، خواهیم یافت که باعث بر پریشانی و اختلال احوال ما فقط همان بی علمی است که در این مدت انواع بلایا را به ما ورود داد و احتیاج هم خود از متفرعات بی علمی است چه اگر ما علم می داشتیم ثروت خود را به رایگان به اجانب نمی دادیم اگر ما علم می داشتیم اراضی وسیعه که دول دیگر از برای یک قطعه آن هزارها مخارج کرده و زحمت‌ها به‌خود هموار نمود، تا دایر نمایند. ما تمام را عاطل و مهمل نمی‌گذاشتیم. اگر ما علم داشتیم معادن خداداد را فراموش نکرده به نیم‌خورده اجانب قناعت نمی‌کردیم. اگر ما علم می‌داشتیم هر گوشه و کناری را که اجانب با ذره بین علم کنجکاوی نموده نفعی در آن مشاهده کردند در ازای یک قطعه نشان موهومی نمی‌فروختیم. اگر ما علم داشتیم صنایع آبا و اجداد خود را کنار نهاده ریزه خوار سفره دیگران نمی شدیم.
اگر ما علم داشتیم اجناس خارجه را به قیمت های گزاف پیش خر نکرده و با هزار عجز و التماس پابست هموطنان خود ننموده و با دست خود مایه شرف و اعتبار وطنی خود را به جیب بیگانه نمی‌ریختیم. اگر ما علم می داشتیم، عصبیت وطنی را بدرود نگفته و حتی الامکان همت به آبادی آن می گماشتیم و به دست خود او را مقروض اجانب نمی‌ساختیم هزاران داد و هزاران فریاد از بی تعصبی ما ملت. عجب تر آنجا است که به خیال خود مملکت را مشروطه و اهالی را تربیت شده می‌انگاریم و گمان می‌کنیم ما در عداد دول متمدنه صاحب شرف و اعتبار خواهیم بود. هیهات هیهات. وقتی خوب بنگریم باز همان مردمان خانمان بر باد داده بی تصمیم (قیمه پلو را چادر و چاقچور کرده اسمش را می گذاریم دلمه.)هستیم خیر اشتباه است ابدا این مملکت مشروطه نیست.
ابدا این خلق قابل ترقی نیستند ابدا عرق عصبیت این خلق به جوش نیامده از اصل هیچ عصبیت در آنها خلق نشده ما گمان می کردیم وقتی که ملت ما هوشیار و از خواب غفلت بیدار شد صنایع وطنی رونق و رواجی خواهد یافت امتعه خارجه در ته مغازه ها خاک ها خواهد خورد پیش خود در عالم تصور خیال می‌بافتیم که عن‌قریب بباید زمانی که امتعه خارجه را به قیمت های نازل در وسط خیابان ها حراج کنند و هموطنان ما ابا امتناع ورزیده به مثابه سم قاتل پندارند و تا نتوانند یک شاهی از صنایع خود را به خارجه داده سه شاهی بازگیرند به عصبیت ملی بر خود حرام کرده ذره‌ای استعمال نکنند.