برگی از تاریخ - ۱۸ دی ۹۲
حکام نه تنها هیچ گونه عمل مثبتی انجام نمیدادند، بلکه امکان هرگونه رشد و پیشرفت را از مردم سلب میکردند. نه مرجعی به نام دادگستری وجود داشت نه سازمانهایی به نام شهربانی و شهرداری. تمام اختیارات منطقه در دست حکام وقت بود و اینان، که ندرتا در بینشان افراد بالیاقت یافت میشد، به هوای نفس و طرز تفکرشان، به رتقوفتق کارها میپرداختند و چاپلوسی اطرافیان را تحویل میگرفتند. عوام الناس و توده مردم در فقر و جهل و بیخبری به سر میبردند. شرکت آنان در اجتماعات فقط در مجالس وعظ و تعزیه و روضه خوانی و زنجیر و قمه و سینه زنی بود.
حکام نه تنها هیچ گونه عمل مثبتی انجام نمیدادند، بلکه امکان هرگونه رشد و پیشرفت را از مردم سلب میکردند. نه مرجعی به نام دادگستری وجود داشت نه سازمانهایی به نام شهربانی و شهرداری.
تمام اختیارات منطقه در دست حکام وقت بود و اینان، که ندرتا در بینشان افراد بالیاقت یافت میشد، به هوای نفس و طرز تفکرشان، به رتقوفتق کارها میپرداختند و چاپلوسی اطرافیان را تحویل میگرفتند. عوام الناس و توده مردم در فقر و جهل و بیخبری به سر میبردند. شرکت آنان در اجتماعات فقط در مجالس وعظ و تعزیه و روضه خوانی و زنجیر و قمه و سینه زنی بود... علمای حقیقی، که هم پرهیزگار و هم عارف به حقایق دیانت بودند، در انزوای گمنامی میزیستند. تنها رابطه اقویا و ضعفا زور بود، رابطهای که به افراد ناتوان میآموخت چگونه باید راه اطاعت را در پیش گرفته، تسلیم شوند.
برگرفته از کتاب گیلان در جنبش مشروطیت
ارسال نظر