داستان کارگران و کارخانه‌های اصفهان در دهه 1320
گروه تاریخ اقتصاد- کتاب خاطرات عزت‌الله باقری، با عنوان «از وانان تا وین» دربرگیرنده بخش‌هایی از زندگی و تعامل و تعارض کارگران و کارفرمایان در دهه 1320 است، دهه‌ای که حزب توده تشکیل شد و تشکیلات حزبی در کارگاه‌ها و خانه‌ها شروع به فعالیت کرد.
باقری در روستای «وانان» در بیست کیلومتری شهرکرد به دنیا آمد و در سال ۱۳۱۸ خود و خانواده‌اش راهی اصفهان شدند و در بیغوله‌ها و کاروانسراهای بی‌صاحب شهر در فقر و پریشانی سکنی می‌گزیدند. وی به همراه چند برادر و خواهرش در کارخانه‌های نساجی مشغول به کار می‌شوند؛ اما خیلی زود شهریور ۲۰ از راه می‌رسد و وضعیت سیاسی شهر دگرگون می‌شود. عزت‌الله باقری نیز به حزب توده می‌پیوندد... او در سال ۱۳۳۱ برای شرکت در کنگره فدراسیون جهانی اتحادیه‌های کارگران به شهر «وین» اعزام شود و به همین دلیل کتاب دو جلدی خاطرات او «از وانان تا وین» نام می‌گیرد. بخش‌هایی از خاطرات او را در اینجا می‌خوانید:

اوضاع خراب اقتصادی
در مهر ۱۳۱۹ پیاده رفتیم اصفهان پیش یکی از دایی‌ها و مادر بزرگم که مقیم اصفهان بودند... رفتیم به محله قبله دعای اصفهان یک خانه خرابه که صاحبش هم آن راترک کرده بود پیدا کردیم که سرپناهمان باشد. به دنبال یک خرابه دیگر رفتیم تخت فولاد در کاروانسرایی از عهد شاه عباس سکونت کردیم. حالا آن اتاق‌ها و طویله‌ها را خانواده‌هایی مثل ما اشغال کرده بودند. خانواده‌های پرجمعیت کارگران کارخانه‌های پشمباف، نور، وطن و رحیم زاده. سه نفر از برادرها و دو نفر از خواهر‌ها توی کارخانه‌ها مشغول کار بودیم. هر شب دو سه نفرمان توی کارخانه‌ها بودیم.

فقر در میان خانواده‌های کارگران
فراموش نمی‌کنم که در آن اوایل وقت ناهار و شام به من چه می‌گذشت. غذای معمولی کارگران نان بیات بود و ماست یا لبو یا سرکه شیره یا در فصل میوه هندوانه و خربزه. ولی همین ماست و سرکه شیره و غیره را هم ‌باید از کافه چی نسیه می‌گرفتیم. موقع دریافت حقوق و دستمزد بدهی‌مان راتسویه می‌کردیم.
در آن خرابه‌هایی که توصیف کردم و ما مدتی زندگی می‌کردیم خانواده‌های دیگری هم اقامت داشتند و آنها هم اغلب کارگر کارخانه بودند. اغلب آنها از چهار محال‌وبختیاری بودند. در آن خرابه‌ها ما اوقات زیادی را صرف صحبت در مورد ظلم و ستم خوانین بختیاری و آوارگی خودمان می‌کردیم.

شرایط کار در کارخانه‌ها
من در سال ۱۳۱۹ در قسمت بافندگی کارخانه وطن کار می‌کردم دستمزد ما به صورت کارمزدی پرداخت می‌شد. میزان آن بنا به نرخی که تعیین شده بود بسته به آن بود که چند متر پارچه بافته باشیم. به این ترتیب روزهای جمعه و تعطیل حقوقی دریافت نمی‌کردیم. هیچ‌گونه مرخصی هم در کار نبود. چه استحقاقی و چه استعلاجی. هیچ‌گونه حمایتی از کارگران نمی‌شد و هیچ مرجعی برای رسیدگی به شکایت‌های کارگران وجود نداشت. در فصل‌های بهار و پاییز هر روز کاری به دو شیفت ۱۲ ساعته تقسیم می‌شد؛ اما در زمستان‌ها شیفت شب و در تابستان‌ها شیفت روز ۱۴ ساعته و شیفت مقابل آن ۱۰ ساعته بودند.
برای اینکه بتوانم هزینه خانواده پر جمعیت‌مان را تامین کنم مجبور بودم شبانه روز کار کنم و در واقع هر هفته جمعه شب وارد کارخانه می‌شدم و صبح روز جمعه بعد از کارخانه می‌رفتم بیرون.

کارگران سنتی و دستباف اصفهان
اصفهان تعداد زیادی هم کارگاه‌های دستباف داشت که اغلب در بدترین شرایط و فضای ممکن و در کلبه‌ها و خانه‌های بافندگان دایر بودند. البته اغلب این کارگاه‌های دستباف به خود کارگران آنها تعلق داشتند. یادم می‌آید عباس آذری که مسوول اتحادیه بافندگان سنتی و دستی بود در یکی از سخنرانی‌ها در سال ۱۳۲۵ تعداد کارگران دستباف را حدود ۱۵ هزار نفر برآورد کرد. البته این رقم کلیه اعضای خانواده‌های آنها را هم شامل می‌شد.تعداد کارگران کارخانه‌های صنعتی نساجی هم در آن موقع در همین حدود بود.

خاستگاه اجتماعی کارگران نساجی
کارگران کارخانه‌ها را اساسا مهاجران روستایی و ورشکستگان کارگاه‌های سنتی تشکیل می‌دادند. غیر از اینها عده‌ای از کردها هم بودند که در زمان رضاشاه به اصفهان تبعید شده بودند و در کارخانه‌ها کار می‌کردند که بعد از شهریور ۲۰ همه برگشتند ولایت خودشان.
می شناختم کسانی را که در روستاهای اطراف اصفهان یک قطعه زمین داشتند و با حفظ مالکیت آن زمین برای کارگری می‌آمدند اصفهان. تعدادشان هم کم نبود. هم کشاورزی می‌کردند و هم کارگری صنعتی.

نگاه متفاوت نسبت به کارفرمایان
البته نمی‌خواهم بگویم کارفرمایان و کارخانه‌داران آدم‌های بدی بودند وقتی یک سرمایه‌دار اقدام به ایجاد صنعت می‌کند و عده‌ای را به کار وا می‌دارد که نمی‌شود، گفت آدم بدی است. دارد به وضع اجتماع و مملکتش خدمت می‌کند. ولی خاصیت سرمایه‌داری این است که هر چه کمتر مزد بدهد و هر چه بیشتر سود ببرد. پیدایش اتحادیه‌های کارگری و وضع قوانین کار و ایجاد دستگاه‌های اداری مثل وزارت کار و تامین اجتماعی هم برای ایجاد تعادل بین کارگر و کارفرما است.

جدال با محمدعلی کازرونی
اوایل مرداد ۱۳۲۰ هم من و عده‌ای از همکارانم که در آن موقع همگی پتوی پشمی می‌بافتیم بیکار شدیم. مواد اولیه به خصوص نخ پود نداشتیم. بعد از چند روز بیکاری بین همکاران بافنده قرار را بر این گذاشتیم که به طور دسته جمعی برویم دفتر محمدعلی کازرونی مدیر کارخانه و شکایت کنیم که چرا باید برای ادامه کار مواد اولیه نداشته باشیم. من تنها وارد دفتر شدم و به وسیله او به پلیس تلفن زدند و دستگیر شدم.

آغاز انتخابات اتحادیه‌های کارگری
روز بیستم تیرماه ۱۳۲۱ عده‌ای از کارگران کارخانه زاینده‌رود می‌روند سراغ تقی فداکار و در مورد شرایط حاکم بر آن کارخانه مذاکره می‌کنند. فداکار هم توصیه می‌کند که روز بعد همه دست از کار بکشند و از او دعوت کنند تا برود به آن کارخانه. آنان هم همین کار را کردند. بعد از ظهر همان روز تقی فداکار هم آمد کارخانه و برای کارگران سخنرانی کرد. از کارگران خواست تا ۴ نفر را به عنوان نماینده انتخاب کنند و برای کارگران کارخانه زاینده‌رود یک اتحادیه تشکیل بدهند. به تدریج کارگران سایر کارخانه‌ها هم اتحادیه‌های کارخانه ای خودشان را تشکیل دادند. بعد از تشکیل شورای متحده کارگران در تهران، در سال ۱۳۲۱ و متعاقب آن در سال ۱۳۲۳ در اصفهان تقریبا همه کارگران کارخانه‌هاو کارگاه‌های سنتی که در شهر اصفهان دایر بودند، به این شورا پیوستند و نیروی بزرگی به وجود آوردند که در تاریخ ایران بی‌سابقه بود.
از وقتی که قانون کار تصویب شد و کارگران هم تا حدودی به حقوق خود آشنا شدند، دامنه خشونت و درگیری در مجادلات کارگر و کارفرما کاهش چشمگیری یافت.

در شرایط بحران نان
بعد از شهریور ۲۰
بارها پیش می‌آمد که از صبح تا ۶ بعد از ظهر دنبال چند قرص نان پرسه می‌زدیم و بالاخره هم دست خالی بر می‌گشتیم خانه.... در آن شرایط بود که ایجاد تنور توی کارخانه‌ها و تحویل روزی بیست سیر نان یعنی روزی هشت تا نان تافتون بی‌دغدغه نعمت بزرگی برای کارگران اصفهان به شمار می‌آمد.

زمزمه‌های تشکیل
اتحادیه شمس صدری
ظاهرا از اواسط سال ۲۳ بوده که کارفرمایان هم دست به کار می‌شوند. ابتدا با چند نفر از کارگران موثر و فعال جنبش کارگری تماس می‌گیرند وطی چند جلسه مخفیانه با توسل به شیوه‌های موجه و غیر موجه قرار و مدارهایی با آنها می‌گذارند. خبر برگزاری این جلسات به شورای متحده هم می‌رسید و کم و بیش رد پای حرکات خیانت آمیزی دیده می‌شد. اتحادیه شمس صدری : این ساختمان را کارفرماها به قیمت گزافی اجاره کرده بودند و در اختیار آنها گذاشته بودند.

اقدامات شمس صدری
دم در کارخانه‌ها هم کسانی را گماشتند و از ورود فعالان شورای متحده جلوگیری کردند. حدود ۵۰ نفر را از کارخانه‌ها اخراج کردند. بلافاصله بعد از تعطیلات عید نوروز یعنی درست روز هشتم فروردین ۱۳۲۴ هم سران آن اتحادیه به کمک عده‌ای اوباش و چماقدار حمله کردند به ساختمان‌های کمیته ایالتی حزب و شورای متحده و علاوه بر تخریب و غارت اموال اداری آنجا، از ضرب و شتم افراد هم کوتاهی نکردند.

دولت قوام و حزب توده
روی کار آمدن دولت قوام و همکاری حزب توده با آن، فضا را برای فعالیت‌های کارگری باز کرد. البته در اصفهان ابتدا وارسته استاندار بود که به هر شکل و هر اندازه که می‌توانست از گسترش فعالیت‌ها جلوگیری می‌کرد بالاخره هم موقعی توانستیم به فعالیت‌های گسترده دست بزنیم که وارسته را برداشتند و به جایش آراسته را فرستادند.

راه‌اندازی کارخانه بدون
حضور مدیر
چند ماه بود که عده‌ای از کارخانه داران مثل کازرونی‌ها و صاحبان و دهش و غیره کارخانه‌های زاینده رود و وطن و نور و شهرضا را به علت عدم سود دهی تعطیل کرده و رفته بودند تهران. کارگران ستمدیده این کارخانه‌ها سخت زیر فشار بودند و همراه خانواده‌هایشان با گرسنگی دست و پنجه نرم می‌کردند به این جهت بود که عده‌ای از اعضای شورای متحده از جمله خود من، تصمیم گرفتیم خودمان کارخانه‌ها را راه‌اندازی کنیم. البته بعد از تیراندازی ۱۵ بهمن در اصفهان هنوز حکومت نظامی برقرار بود. ما هم تصمیم گرفتیم مستقیما به خود سرتیپ مقبلی فرماندار نظامی اصفهان متوسل شویم. چند روز بعد سرتیپ مقبلی آمد کارخانه و گفت آمده ام تا با کمک شما، کارگران و مدیران کارخانه در مورد راه‌اندازی کارخانه مذاکره کنم. بعد در حضور چند تن از کارگران بامدیران کارخانه صحبت کرد. البته این مذاکرات مدتی به طول انجامید. ولی بالاخره به نتیجه رسید و در مجموع خیلی مفید بود. قرار شد یک هیات ۹ نفره از کارگران با سواد و فعال به عنوان مشاوره ونظارت برای اداره کارخانه با مدیریت همکاری کند. این هیات ۹ نفره تا مدتی کارخانه را به خوبی و بانظمی عالی اداره کرد تا سرانجام صاحبانش بر سر عقل آمدند و برگشتند اصفهان.

میتینگ غیر قانونی
۲۵ اسفند ۱۳۲۹ میتینگی علیه دخالت‌های شرکت نفت در امور داخلی ایران برگزار شد. پرتو علوی و اتابکی از طرف جمعیت ملی مبارزه با شرکت نفت از تهران آمده بودند که سخنرانی کنند. ماموران شهربانی به آنها گفته بودند که این میتینگ غیر قانونی است مردم حق ندارند جمع شوند و شما هم حق ندارید صحبت کنید. آنها هم گفته بودند خیلی خوب صبر کنید وقتی مردم جمع شدند ما به آنها می‌گوییم که باید متفرق شوند.

تاثیر تحولات خوزستان
اخبار خوزستان وقتی به اصفهان رسید کمیته ایالتی شورا تصمیم گرفت ازآن پشتیبانی کند. من هم مسوول تنظیم برنامه‌های آن شدم. یک کمیته به نام «کمیته کمک به اعتصابیون» تشکیل دادم و از تمام کارخانه‌های اصفهان نمایندگانی را به همکاری دعوت کردم. ستاد عملیاتی ما در کارخانه زاینده رود مستقر بود. شرکت نفت اعلام کرده بود که برای روزهای اعتصاب به کارگران حقوقی پرداخت نخواهد کرد. بنابر این اولین اقدام ما جمع آوری اعانه برای کمک به آنها بود. گروه‌هایی تشکیل دادیم که با در دست داشتن صندوق‌های مخصوص به مردم مراجعه می‌کردند. با آن شوری که این حرکت در میان مردم اصفهان به پا کرد تصمیم گرفتیم در روز ۲۴ فروردین ساعت ۴ بعد از ظهر در میدان ۲۴ اسفند یک میتینگ هم در حمایت ازآنها برگزار کنیم. در روز ۲۳ فروردین شهربانی طی اعلامیه‌ای اخطار کرد که از هر نوع تظاهراتی در روز ۲۴ فروردین جلوگیری خواهد شد. از اوایل آن روز پلیس میدان ۲۴ اسفند را اشغال کرد. سربازان دو طرف پل چهارباغ و راه‌های آمد و شد را هم بسته بودند. آن شخصی که شهید شده بود حسن حیدر پور کارگر کارخانه رحیم‌زاده بود.
* منبع: وبلاگ عبدالمهدی رجائی