تمرکز زدایی در عصر صفوی
تمرکز یا عدم تمرکز سیاسى در دولت صفوى به موضوع حدود اختیارات حاکمان ایالات وابستگى دارد. در مورد حدود اختیارات حاکمان در ایالت دیدگاه یکسانى وجود ندارد؛ به عبارت دیگر، برخى وقایع نگاران چنین نظر دارند که حاکمان، اختیارات تام و تمامى در ایالات خود داشته و به اصطلاح پادشاه ایالت خود بودهاند. به عنوان نمونه از اظهارات شاردن چنین برمىآید که خانها عموما مانند پادشاهى کوچک بر سرزمین و قوم خود حکومت مىکردند و مانند سلاطین، کاخ، دربار، دیوان محاسبات داشته و همچنین در قصرخود براى ساختن و پرداختن و نمایش دادن آثار هنرى و صنعتى داراى کارگاهها و گالرىهاى مخصوص بودند.
تمرکز یا عدم تمرکز سیاسى در دولت صفوى به موضوع حدود اختیارات حاکمان ایالات وابستگى دارد.
در مورد حدود اختیارات حاکمان در ایالت دیدگاه یکسانى وجود ندارد؛ به عبارت دیگر، برخى وقایع نگاران چنین نظر دارند که حاکمان، اختیارات تام و تمامى در ایالات خود داشته و به اصطلاح پادشاه ایالت خود بودهاند. به عنوان نمونه از اظهارات شاردن چنین برمىآید که خانها عموما مانند پادشاهى کوچک بر سرزمین و قوم خود حکومت مىکردند و مانند سلاطین، کاخ، دربار، دیوان محاسبات داشته و همچنین در قصرخود براى ساختن و پرداختن و نمایش دادن آثار هنرى و صنعتى داراى کارگاهها و گالرىهاى مخصوص بودند. تنها فرق خانها با پادشاهان در سازماندهى این بود که عده افراد قبایل و درآمد آنان از جمعیت کشور پادشاه و عایدات او به غایت کمتر بود و اگر کسى مىتوانست پیش از بار یافتن به دربار شاه در دربار حکام ایالات راه یابد و سازمان و آداب فرماندهى وى را به نظر تحقیق و تامل بنگرد براى وى به راستى جالب و دلپذیر و خاطره انگیز بود. در جاى دیگر با تفکیک موقعیت ادارى خانها و سلاطین از یکدیگر بر استقلال خانها تاکید مىکند و سلاطین را تاحدودى وابسته معرفى مىکند و مىگوید: علاوه بر خانها که در محل ماموریت خود نماینده پادشاه بودند و هر یک به تناسب
مقام، دربارى جداگانه داشتند، حاکمان کوچکترى نیز وجود داشت که آنان را سلطان مىنامیدند و معمولا به سازمان ادارى حکام ایالات وابسته بودند، اما گاه پادشاه به آنان استقلال مىبخشید یا به سببى عزلشان مىکرد.
این در حالى است که سایر وقایعنگاران، از جمله سانسون به وجود نظارت دقیق بر کار حکام ایالات معتقد بوده و حدود اختیارات حکام را بسیار محدود مىداند. از اظهارات سانسون مىتوان چنین برداشت کرد که اگر خانهایى که در نواحى دور دست حکومت داشتند اختیار مطلق پیدا مىکردند یا آنها را در فرماندهى بر قوایى که در آن ناحیه بودند مطلقالعنان مىساختند، ممکن بود.
مملکت را به آشوب بکشند و موجبات زحمت را فراهم کنند. وى در جاى دیگر نیز با اشاره به نقش خانها در محاکم قضایى، حاکم را به عنوان رییس محاکم معرفى مىکند، اما چنین ابراز مىکند که دیوان بیگى حق تجدیدنظر در احکام صادره را داشته است.
- بخشی از یک مقاله بلند به قلم محمد حسین رحمتى.
منبع: سفرنامه سانسون، ترجمه دکتر تقى تفضلى، انتشارات چاپخانه زیبا، تهران، ۱۳۴۶.
ارسال نظر