راه میرود و شهر میماند!
گروه تاریخ اقتصاد- ناصرالدین شاه قاجار در کتاب خاطرات روزانهاش نوشت:
راه حرکت کرد. همان طور که در فرنگستان راه میرود و شهر میماند. مردم عقب میماندند. به طرفهالعینی مردم و موزیکانچی و سربازان در شهر ماندند و ما رد شدیم. راه سریعتر میرفت، در کمال خوبی. چنین به نظر میرسد که این یادداشت روزانه ناصرالدین شاه پس از تجربه کم نظیر ماشین دودی، نوشته شده است. این راه آهن در سال ۱۲۶۱ /۱۸۸۳ میلادی ساخته شده بود و امتیاز آن را یک مهندس فرانسوی به نام مسیو بواتال به نمایندگی یک شرکت بلژیکی از ناصرالدین شاه گرفت.
راه حرکت کرد. همان طور که در فرنگستان راه میرود و شهر میماند. مردم عقب میماندند. به طرفهالعینی مردم و موزیکانچی و سربازان در شهر ماندند و ما رد شدیم. راه سریعتر میرفت، در کمال خوبی. چنین به نظر میرسد که این یادداشت روزانه ناصرالدین شاه پس از تجربه کم نظیر ماشین دودی، نوشته شده است. این راه آهن در سال ۱۲۶۱ /۱۸۸۳ میلادی ساخته شده بود و امتیاز آن را یک مهندس فرانسوی به نام مسیو بواتال به نمایندگی یک شرکت بلژیکی از ناصرالدین شاه گرفت.
گروه تاریخ اقتصاد- ناصرالدین شاه قاجار در کتاب خاطرات روزانهاش نوشت:
راه حرکت کرد. همان طور که در فرنگستان راه میرود و شهر میماند. مردم عقب میماندند. به طرفهالعینی مردم و موزیکانچی و سربازان در شهر ماندند و ما رد شدیم.
راه سریعتر میرفت، در کمال خوبی.
چنین به نظر میرسد که این یادداشت روزانه ناصرالدین شاه پس از تجربه کم نظیر ماشین دودی، نوشته شده است.
این راه آهن در سال ۱۲۶۱ /۱۸۸۳ میلادی ساخته شده بود و امتیاز آن را یک مهندس فرانسوی به نام مسیو بواتال به نمایندگی یک شرکت بلژیکی از ناصرالدین شاه گرفت. ماشین دودی را میتوان در اصل نخستین خط تراموای تهران دانست.
ماشین دودی دو ایستگاه داشت. نقطه آغاز این خط نزدیک خیابان دروازه خراسان (میدان قیام و پارک کوثر فعلی) و نقطه پایانی جلوی در شاه عبدالعظیم در شهر ری بود. مردم به ایستگاههای ماشین دودی «گار» میگفتند که واژه فرانسوی برای ایستگاه است.
در آغاز هر بار به هنگام راه افتادن قطار، بچهها سنگ و خس و خاشاک زیادی به ماشین دودی میزدند. این وسیله جدید مورد پذیرش مردم تهران واقع نشد در مدت کوتاهی با ورشکست شدن این شرکت بلژیکی، تراموا در تهران به بایگانی تاریخ سپرده شد.
در شروع کار ماشین دودی مردم کنجکاو تهران برای آشنایی با پدیده جدیدی که به شهرشان آمده بود دسته دسته به محل گارماشین که درواقع ایستگاه ماشین دودی بود، میرفتند. ولی هیچ کس جرات و تمایل سوار شدن بر آن را نداشت.
ارسال نظر