ایران از نگاه سفرنامه نویس های اروپایی
گزارش پیترو دلاواله از عصر صفویه
حمید حاجیانپور*
ایران از قرن نهم هجری/ پانزدهم میلادی از زمان بهقدرت رسیدن اوزون حسن آققویونلو و پس از آن، در مرزهای غربی خود با دولت عثمانی معارضه داشت.
نمایی از کاروانسرای صفوی در دهدشت
حمید حاجیانپور*
ایران از قرن نهم هجری/ پانزدهم میلادی از زمان بهقدرت رسیدن اوزون حسن آققویونلو و پس از آن، در مرزهای غربی خود با دولت عثمانی معارضه داشت. عثمانیها در نظارت بر آمد و شد و تجارت دریایی بین آسیا و مدیترانه، رقیب بزرگ ایران و ونیز بودند، از این رو پاپ بر اساس ملاحظات دینی و جمهوری ونیز، بهعنوان قدرت مسلط دریایی حوزه مدیترانه شرقی، نخست با اوزون حسن، سپس با صفویه روابط صمیمانه دیپلماتیک برقرار کردند و پیمانهای اتحاد منعقد ساختند.
پاپ در شکلگیری اتحادهای اروپایی بر ضدعثمانی و کشاندن قدرتهای آسیایی، بهویژه اوزون حسن آققویونلو به این اتحاد کوشید. جمهوری ونیز هم روابط سیاسی و تجاری خود را با دولت آققویونلو توسعه داد و اوزون حسن نیز از آن استقبال کرد لذا از این زمان به بعد، هیاتهای تبلیغی، زوار مسیحی، سفرا، سیاحان و بازرگانان بهعنوان حلقههای این روابط ایفای نقش کردند. بخش اعظم گزارشها و یادداشتهایی که از این منبع مایه میگرفت و اساسا هم جغرافیایی بود توسط ونیزیها نوشته شد که به همه امور دیپلماتیک و نظامی و جغرافیایی و اقتصادی و مذهبی این منطقه علاقه داشتند.
به هر حال، امروزه نوشتههای گوناگونی از سیاحان ایتالیایی در اختیار ما است: سفرنامههای باربارو، کنتارینی، مارین سانو دو ایل جووانی، جیوانی روتا، میکله ممبره، مارینو سانوتو، لودویکو وارتمان، لوئیجی رانچینوتو، جیوانی باتیستاراموزیو، وینچنتیو دالساندری، جیوانی توماسومینادوآ، پیترو دلاواله و... .
۲ ـ ۱. پیترو دلاواله
۲ ـ ۱ ـ ۱. بیوگرافی
پیترو دلاواله، سیاح ایتالیایی در سال ۹۹۵ق/۱۵۸۶م در خانوادهای اصیل در رم متولد شد. تحصیلات خود را در رشته ادبیات و حقوق به پایان رساند. بر اساس آداب زمان، شوالیهگری آموخت و در نزاع بین پاپ پل پنجم و جمهوری ونیز بر سر مسائل مذهبی، در جرگه هواخواهان پاپ درآمد و با برقراری آشتی، در سال ۱۶۱۱م به ناوگان جنگی اسپانیا برای جنگ با دزدان دریایی در سواحل آفریقا پیوست. اما بدون جنگ به رم بازگشت و در بند عشقی نافرجام شد که بر سرنوشت آینده او اثر گذاشت و این از عوامل سیاحت آینده او است. در نتیجه این شکست، دلاواله به ناپل رفت و طی مراسمی در این شهر لباس زائران را بر تن کرد و لقب ایل پلگرنیو۱۲، به معنای زائر، را برگزید. در واقع برای فراموش کردن شکست عشقی و ازطرف دیگر بر اثر تشویق دوست دانشمند خود، ماریو اسکیپانو تصمیم مسافرت به مشرقزمین را گرفت. در سال ۱۶۱۴م بهعنوان زیارت بیتالمقدس به استانبول و قاهره و از آنجا به بیتالمقدس و دمشق و حلب و بغداد سفر کرد. در بغداد به قصد مشاهده آثار تمدن قدیم بابلیها از شهر حله نیز دیداری نمود و پس از بازگشت به بغداد با دختری آسوری ازدواج کرد.
دلاواله در سال ۱۰۲۵ق/۱۶۱۷م از طریق قصرشیرین و همدان روی به اصفهان نهاد تا به خدمت شاهعباس درآید و شمشیر خود را در جنگ با ترکان عثمانی در اختیار شاه ایران قرار دهد، اما بهعلت اقامت شاهعباس در شهر اشرف در مازندران راهی شمال ایران شد. شاه صفوی با جهانگرد ایتالیایی با مهربانی بسیار رفتار کرد و به همین دلیل او مدت پنج سال در خدمت شاه ایران بود.
دلاواله آنگونه که خود میگوید از مسافرت به ایران دو مقصود داشت:
۱. در لشکرکشی نظامی بر ضدترکهای عثمانی شرکت کند و تا سرحد امکان انتقام بدرفتاریهایی را که آنان نسبت به مسیحیان روا میداشتند بگیرد.
۲. اسبابی فراهم سازد تا مسیحیان مقیم عثمانی که در وضع بدی به سر میبردند به ایران که نسبت به اتباع مسیحی خود در کمال مهربانی و رافت رفتار میکرد، مهاجرت کنند.
در حقیقت، رفتار عالی شاهعباس با ارامنه و سایر مسیحیان و آزادی کاملی که آنان در بهجای آوردن آداب و رسوم مذهبی خود داشتند چنان این جهانگرد را تحت تاثیر قرار میدهد که او در این باره زبان به تعریف و تمجید از شاه ایران میگشاید و از شاهزادگان کشورهای غرب که بهرغم همکیشی و همخونی، نسبت به آزار و شکنجه مسیحیان مقیم عثمانی بیاعتنا بودند انتقاد میکند و در این راه آنقدر تند میرود که سانسور وقت در موقع چاپ کتاب، مانع از انتشار آن قسمت از نامهها میشود.
دلاواله در سال ۱۰۲۸ق/۱۶۱۸م شاهد جنگ ایران و عثمانی و پیروزی ایرانیان بوده است. در همین زمان بعد از رهایی از بیماری مالاریا، در سال ۱۶۲۱م از اصفهان عازم شیراز و تخت جمشید شد. هرچند او واقف نبود که این خرابهها باقیمانده چه بنای باشکوهی است و حدسیاتی میزند، ولی مشاهدههای خود را چنان با دقت شرح میدهد که بعدا وقتی نقاش هلندی از روی این توضیحات تصویری تخیلی به ترجمه کتاب به زبان هلندی اضافه میکند، شباهت زیادی بین آن و خرابههای تخت جمشید ـ آنطور که واقعا هست ـ به وجود میآید. جالب توجه اینکه جهانگرد ایتالیایی با وجودی که موفق به خواندن کتیبهها نمیشود، ولی درک میکند که نوشتههای آنها برخلاف خطوط اسلامی از چپ به راست است و این استنباط از روی قراینی برایش حاصل میشود که نشاندهنده هوش و ذکاوت و توجه خاص اوست.
وی برای رفتن به هند عازم سواحل جنوب شد، اما در ۱۰۳۲ق/۱۶۲۲م زنش در میناب درگذشت. بهرغم تالم روحی فراوان و بعد از مومیایی کردن جسدش، او را در سفرها همراه خود برد و در نهایت، در رم به خاک سپرد. او بعد از مرگ همسرش باز در اندیشه سفر به هند بود، ولی به علت آنکه جنگ ایرانیان به کمک انگلیسیان بر ضد پرتغالیها برای تصرف هند و راندن پرتغالیها از خلیجفارس در جریان بود وی ناچار به لار بازگشت. بالاخره در ژانویه ۱۶۲۳ از بندرعباس (گمبرون) عازم هند شد و مدت بیست ماه سراسر هند را سیاحت کرد.
او در نوامبر ۱۶۲۴ از بندر گوا با کشتی عازم رم شد و پس از توقفی در مسقط در بصره از کشتی پیاده شد و از راه بغداد و حلب، خود را به مدیترانه رساند و به وسیله کشتی به ناپل رسید و در ۱۰۳۵ق/۱۶۲۸م پس از دوازده سال دوری به رم بازگشت و جزو ملازمان پاپ اوربان هشتم درآمد. از آن پس به مطالعه و تنظیم خاطراتش پرداخت و در آوریل ۱۶۵۲ درگذشت.
۲ ـ ۱ ـ ۲. بازشناسی سفرنامه
شهرت پیترو دلاواله ایتالیایی پس از چاپ خاطراتش که قسمت اعظم آن پس از مرگ وی انجام گرفت، رو به فزونی رفت. وی اولین جهانگردی بود که به دومین هرم مصر وارد شد و شاید اولین کسی بود که سنگنوشتههای تخت جمشید را برای جهان غرب تشریح کرد و آثاری از خطوط قدیمی آسوری را با خود به اروپا برد.
دلاواله که در جوانی با ادبیات و حقوق آشنا شده و بعدها نیز هیات و جغرافیا و باستانشناسی و گیاهشناسی فرا گرفته و مجموعهای از نباتات را فراهم آورده بود به زبانهای ایتالیایی و اسپانیایی و پرتغالی و فرانسه و لاتینی و یونانی جدید سخن میگفت. او ترکی را خوب میدانست و فارسی را نیز در ایران یاد گرفته بود.
سفرنامه پیترو دلاواله به مشرقزمین به سه قسمت تقسیم میشود: ترکیه، ایران و هند. البته فقط قسمت مربوط به ترکیه در زمان حیات نویسنده به چاپ رسید و قسمتهای دوم و سوم بعد از مرگ وی انتشار یافت. تمام این سفرنامه به صورت نامههای متعددی است که وی از مشاهدههای خود در مشرقزمین به رشته تحریر درآورده و بیشک یکی از جالبترین سفرنامههای این دوران است، زیرا حس ملاحظه این جهانگرد کمنظیر است و با چنان دقت و ظرافتی صحنههای مورد مشاهده خود را شرح میدهد که خواننده تصور میکند خود ناظر آن صحنهها بوده است، و چون وی با زبانهای ترکی و فارسی و عربی و تا حدی قبطی و کلدانی آشنا بود توانست مطالبی را بفهمد و بنویسد که جهانگردان دیگر بهعلت عدم آشنایی با این زبانها از درک آنها عاجز بودند و همه کسانی که بعدا درباره زندگی پیترو دلاواله مطالعاتی کرده و مطالبی نوشتهاند دقت او را تحسین کرده و حس ملاحظه او را فوقالعاده میدانند.
دلاواله هنگام مسافرت، نامههای مختلفی به دوست دانشمند خود ماریو اسکیپانو که مشوق او به این سفر بود، مینوشت به امید آنکه ماریو آنها را تصحیح و تنظیم کند تا بعد بهصورت سفرنامهای آراسته درآید، اما وی بهدلیل اشتغالات پزشکی، فرصت این کار را نیافت و تنها این نامهها را جمعآوری کرد. در این نامهها مسائل گوناگون سیاسی ـ اجتماعی و فرهنگی، از تجارت، سیاست، دیپلماسی، جنگ و آداب و عادات گرفته تا مناظر طبیعی ایران و راهها و دهات و رودخانهها، حتی لغات، موسیقی و ادبیات بررسی شده و شرح مفصلی از ویرانههای تخت جمشید در این نامهها آمده است و از همینجاست که مغربزمین با خطی جدید از روزگاری کهن آشنا شد. در کتاب وی که در سال ۱۶۵۸م منتشر شده یک سطر از خط میخی کپی شده و این ظاهرا نخستین صورت نسبتا دقیق از این خط بوده است. پیترو دلاواله مقدار زیادی از کتابهای نفیس فارسی و عربی خطی و مقداری رونوشت از کتیبههای مختلف آشوری را نیز با خود به ایتالیا برده که هماکنون در موزه واتیکان موجود است.
بهطور کلی سفرنامه پیترو دلاواله از پنج مکتوب تشکیل شده است: مکتوب اول، که در ۱۷ مارس ۱۶۱۷ نوشته شده که شرح مسافرت دلاواله از بابل به اصفهان است. در این مکتوب، از اماکن جغرافیایی و شهرهای ایران، بهویژه کردستان و آداب و رسوم آنان بحث نموده است. در مسیر حرکت از بغداد به اصفهان، با عبور از کردستان، شهرهایی چون همدان و شهرکرد، و شرایط اقلیمی و طبیعی آنان را توصیف نموده است. مسائلی چون ویژگیهای زبان فارسی، مجالس شاهانه و نحوه پذیرایی در آن، غذاهای ایرانی، مهماندوستی ایرانیان و احترام و سخاوت آنان در مورد خارجیان، سرزمین ایران و سکنه و قوای نظامی آن، پیشینه خانوادگی صفویان از دوره شیخ صفی، آداب ملی ایرانیان، مانند نوروز، شیوه زندگی و امور مدنی و جزایی اقوام خارجی ساکن در ایران، روحانیون مسیحی مقیم اصفهان، آثار عمومی و اماکن تاریخی اصفهان در این قسمت، بررسی شده است.
مکتوب دوم که در ۱۹ مارس ۱۶۱۷ نوشته شده، مربوط به مسائل خصوصی دلاواله است. در این مکتوب که به عنوان اعضای آکادمی اوموریستی نوشته شده، او بیان میدارد که به مسافرت مشرقزمین تن در داده است تا مطالب جالبی برای ارائه به آنان تهیه کند. این بخش از سفرنامه، یعنی مکتوب دوم، به منظور اجتناب از تطویل کلام، از سوی مترجم حذف شده است. مکتوب سوم که در ۱۸ دسامبر ۱۶۱۷ نوشته شده است، به شرح مطالب مکتوبات پیشین میپردازد. در این مکتوب، شرح حال هندیان یا بانیان و گبرها و آداب و رسوم آنان را به دقت آورده است. موضوع دیگر مورد توجه او، مراسم روز ۲۱ ماه رمضان و شهادت امام علی علیهالسلام است که به صورت دستجات عزاداری و نوحهخوانی صورت میگرفته است. همچنین مراسم عید قربان و آداب قربانی کردن در این روز را به تفصیل بیان میدارد. نیز در این مکتوب، از رقابت نمایندگان انگلستان و پادشاه اسپانیا و اقدامات تحریکآمیز آنان علیه یکدیگر در دربار ایران سخن به میان آمده است.»
ادامه دارد
*استادیار گروه تاریخ دانشگاه شیراز
ارسال نظر