تاریخ ایران
شش دوره صنعتی شدن ایران در قرون نوزدهم و بیستم
پرویز شریفی- سالهای (۱۲۷۰-۱۱۹۹) مطابق با (۱۸۹۱-۱۸۲۰ میلادی) سالهایی است که در سراسر قرن سیزدهم هـ . ش یعنی قرن نوزدهم میلادی روابط تولیدی فئودالی (ارباب رعیتی) بر اقتصاد ایران حاکم بود. بنابراین در مقایسه با کشورهای جهان که در آنها انقلاب صنعتی موجب شکوفایی اقتصادشان شده بود، ایران یک کشور عقب مانده به شمار میآمد. در این دوران بیش از چهار پنجم جمعیت ایران ساکن روستا بودند و شهرها کوچک و در مرحله اول توسعه خود بودند. آغاز فعالیت صنایع کارخانهای جدید مربوط به این دوران است. ابتدا عباس میرزا نایبالسلطنه در دوران جنگهای ایران و روس فکر ایجاد صنایع و کوششهای نخستین برای معرفی صنایع ماشینی در ایران را پیریزی کرد که در دوران ناصرالدین شاه با جدیت بیشتر از سوی میرزا تقیخان امیرکبیر دنبال شد. لیکن با برکناری امیرکبیر صنایع نوپایی که به همت او و پیروانش برپا شده بود از میان رفت و توسعه صنعتی کشور که از سوی حکومت مرکزی آغاز شده بود و تجار و طبقه سرمایهدار دخالتی در آن نداشتند، عقیم ماند.
در سال ۱۲۲۸ در سایه کوششهای امیرکبیر کارخانههای نساجی، کاغذسازی، شیشهگری و سفالسازی ایجاد شد. در سالهای ۱۲۲۹ تا ۱۳۴۹ کارخانههای ریسندگی و شیشهسازی و کارخانه گاز بهوجود آمد که به دلیل مساعد نبودن شرایط منجر به شکست میشوند. چندین کارخانه بزرگ نیز با سرمایه خارجی یا خصوصی ایجاد شده در سال ۱۲۵۹ نیز موفقیت لازم را به دست نمیآورند.
نبودن امکانات فقدان شرایط مناسب جهت توسعه صنعت در ایران باعث شد که سرمایهها به تدریج در جای دیگری غیر از صنعت مصرف شوند و در نتیجه سرمایهها خصلت صنعتی بودن را از دست داده و بهصورت غیرصنعتی یعنی تجاری درآمد که نهتنها غیرفعال بود، بلکه خود با تحمیل بار سنگین بهره تنزیل به تولیدکنندگان کممایه به ضرر توسعه صنعت بود و باعث ورشکستگی صنعتگران و پیشهوران میگردید.
دوره دوم
سالهای (1304-1270 هـ . ش) مطابق با (1925-1891 میلادی) زمانی است که پنجاه سال از انقلاب صنعتی اروپا میگذرد، ولی در ایران ماهیت حکومت مانع آن است که اساس یک صنعت مستقل پایهریزی شود. در این دوره ایران یک صنعت وارداتی دارد. سرمایهگذاران غربی که ابتدا تمایل به فعالیتهای بازرگانی در ایران داشتند به سرمایهگذاری صنعتی علاقهمند شده و به تدریج کار خود را گسترش دادند. در میان سرمایهگذاران خارجی، سرمایهگذاران روسی یا تحتالحمایگان آنها سهم عمدهای داشتند.در این دوره کارخانههایی مانند کبریتسازی، بلورسازی، نساجی، قندسازی و صنایع ماشینی به شکل ابتدایی پدید آمدند. هفت کارخانه مدرن در شاخههای کبریتسازی، چوببری، نساجی، بافندگی و صابونسازی طی سالهای 1304-1279 تاسیس میشوند. در این دوره صنایع بزرگ رشد کندی دارند؛ اما صنایع کوچک رواج زیادی مییابند، بهطوری که تا سال 1307 تعداد زیادی کارگاه صنعتی کوچک فقط در تهران ایجاد میشود.همه این واحدهای تولیدی به علت هزینه سنگین مواد اولیه، هزینه بالای حملونقل ماشینآلات در داخل کشور، عدم کارآیی نیروی کار، رقبای خارجی یا به علل غیراقتصادی طی چند سال ورشکست شدند.صنایع
بزرگ بر زمینهای از فقدان یکپارچگی اقتصادی و سطح عموما پایین حقوق گمرکی (4 الی 5 درصد) کالاهای وارداتی و نیز همزمان با یک رشته تحولات سیاسی به کندی توسعه مییافت. لیکن کندی توسعه صنایع بزرگ با رواج صنایع کوچک در شهرهای بزرگ و سودهای باد آورده جنگ جهانی اول تا حدی جبران شد.اطلاعات موجود در این زمینه نسبتا اندک است، اما به عنوان نمونه در تهران بیش از 5000 کارگاه صنعتی تا سال 1307 تاسیس شده بود که در حدود 15000 کارگر در استخدام داشته و انواع کالاها را تولید میکردند. اگرچه رقابت خارجی این کارگاهها را تهدید میکرد، اما در اوایل دهه 1300 گرانی حمل کالاهای وارداتی آنها را حمایت میکرد. در پایان ربع اول قرن بیستم سهم صنایع در تولید ناخالص ملی هنوز ناچیز بود.
دوره سوم
سالهای (۱۳۲۰-۱۳۰۴ هـ.ش) مطابق با (۱۹۴۱-۱۹۲۵ میلادی) سالهای ایجاد تغییرات سریع در تشکیلات اداری است. مجموعه قوانینی برای حمایت از صنایع داخلی وضع شد تا کشور را به سوی صنعتی شدن سوق دهد. از جمله قانون تعرفه گمرکی به تصویب رسید که در سال ۱۳۱۵ تغییر کرده و قانون تعرفه گمرکی جدیدی جانشین آن شد.در سالهای ۱۳۱۸-۱۳۱۴ کارخانههای قند، منسوجات، کبریت و سیمان از مهمترین صنایع جدیدالتاسیس بودند که در کنار آنها صنایع کوچکی از جمله شیمیایی، منسوجات غیرنخی، صابونپزی، روغنکشی، آرد، چرمسازی، برنجکوبی، چای خشککنی و شیشهگری به وجود آمد. بسیاری از این کارخانهها متعلق به دولت بودند و مهمترین مرکز صنعتی شهر تهران بود. بعد از تهران، تبریز و رشت مهمترین مراکز صنعتی شهری بودند. شروع جنگ جهانی دوم از طرفی باعث افزایش سود کارخانهها میشود و از طرف دیگر به علت کاهش ورود قطعات و ابزار و لوازم یدکی، کارخانهها دچار رکود شدیدی میشوند. در اواخر سلطنت رضاخان، آلمانیها به موجب سیاستی که برای نفوذ به ایران و جانشینی انگلستان داشتند، ساخت ذوبآهن را پیشنهاد میکنند که به علت وجود جنگ نتیجهای نمیدهد.
دوره چهارم
سالهای (۱۳۴۲-۱۳۲۰ هـ.ش) مطابق با (۱۹۶۳-۱۹۴۱ میلادی) دورهای است که اغلب کارخانهها به سبب تاثیرات جنگ و عدم کارآییشان نیاز به نوسازی اساسی، تعمیر یا تعویض داشتند و اقداماتی برای تجدید سازمان یا تکمیل کارخانههای دولتی صورت میگیرد. با این وجود هیچ یک از صنایع در این دوره رشد مداومی نداشتهاند.در سالهای پس از جنگ با وجود آنکه همه کشورها مقررات شدیدی را در امر نظارت بر بازرگانی اعمال میکردند، در ایران سیاست آزادی بازرگانی برقرار بود و ذخایر ارزی، در جهت ورود کالاهای مصرفی و تحمیلی مصرف میشد.سپس در سالهای ملی شدن صنعت نفت و مبارزات مردم ایران و روحیه ضدیت با مصرف کالاهای بیگانه که در جامعه رواج یافته بود، ورود این کالاها محدود میشود.
پس از ملی شدن صنعت نفت و کاهش درآمد آن، اعتبار صنایع و معادن در برنامه اول (۳۵-۱۳۲۸) از ۳/۵ میلیارد ریال به ۶/۱ میلیارد ریال کاهش مییابد. در برنامه دوم (۴۱-۱۳۳۵) ۹۰۰ میلیون ریال بر اعتبارات صنایع و معادن افزوده میشود. از سال ۱۳۳۹ به بعد مجددا بحران و رکود اقتصادی دامنهداری که از تضاد منافع استعمارگران انگلیس و آمریکا ناشی میشود، شروع میگردد. آمریکا برای به دست آوردن سلطه سیاسی به حکومت دستنشانده انگلستان از طریق قطع کمک و وامها و احضار مستشاران خود فشار میآورد و در نتیجه تعداد زیادی از صنایع موجود ورشکست میشوند. در سالهای (۱۳۴۲-۱۳۲۰) هیچ گونه صنعت مادر و زیربنایی به وجود نمیآید و عموما صنایع کاربر رشد میکنند.
از گزارشهای سالانه بانک ملی ایران چنین پیدا است که دوره 1331-1326 دوره رکود صنعتی بوده است و گفته میشود که به علت سوءمدیریت، وجود کارکنان زائد، تمرکز شدید مدیریت (مدیریت فردی) که نیروی ابتکار را از میان میبرد و بیشتر از همه به علت عرضه عظیم محصولات رقیب خارجی که در پایان جنگ به کشور سرازیر نشد، کارخانههای دولتی زیانآور بودهاند. بنابر این گزارشها، سودهای بخش خصوصی نیز به علل مشابه و همچنین به علت رونق فعالیتهای ساختمانی در شهرها که سرمایهگذاری را از صنعت منحرف میکرد، کا هش یافت. بیتردید شواهد روشنی وجود دارد که تشکیل سرمایه ناخالص در فعالیتهای ساختمانی در این دوره با چنان سرعتی رشد کرد که انواع دیگر تشکیل سرمایه را به شدت تحتالشعاع قرار داد.
دوره پنجم
سالهای (1353-1342 هـ.ش) مطابق با سالهای (1974-1963 میلادی) دورهای است که با شروع اصلاحات ارضی، روابط تولید کشاورزی به هم خورده و در پی آن نیروی کار فعال آزاد شده از کشاورزی بدون هدف و برنامه روانه شهرها میشوند. این نیروی عظیم انسانی همان ذخیره نیروی کار آماده و ارزانی را تشکیل دادند که بعدها در صنایع مونتاژ و صنایع بزرگ به کار گرفته شدند.
سرمایه لازم جهت ایجاد صنایع را انباشت حاصل از کشاورزی تشکیل نمیداد، بلکه افزایش تدریجی قیمت نفت و استخراج و فروش آن منبع مالی سرمایهگذاریهای عظیم در صنایع را امکانپذیر ساخت.
تقریبا همه موسسات جدید در دهه 1340 متعلق به بخش خصوصی بودند و دولت جز در امور تامین مالی طرحهای صنعتی و اقدامات حمایتی و اعطای کمک هزینه شیوه عدم دخالت را در پیش گرفته بود. باز هم جانشینی واردات، خط مشی اصلی بود و همان رشتههای تولیدی را دربر میگرفت که سیسال قبل هم مورد توجه بود، اگر چه این بار دولت به بهانه فقدان کارآیی، از مداخله مستقیم خودداری میورزید.هیچ شاهدی برای افزایش کارآیی در صنایع کارخانهای بومی طی دهه 1340 وجود ندارد. در میان مشکلات اساسی در راه صنعتی شدن، بیشتر باید از فقدان کارگر ماهر، استفاده نادرست از ماشینآلات، فقدان مطالعات فنی و بازاریابی یا خدمات مشاورهای کمبود سرمایه فعال و موانع قانونی در مورد فعالیت شرکتهای سهامی عام نام برده شود.یکی از ویژگیهای صنعت ایران، سرمایهگذاری فزاینده از سوی سرمایهگذاران خارجی بود. به دنبال تصویب قانون «جلب و حمایت سرمایههای خارجی» در سال 1335، ورود ناخالص سرمایههای خارجی ثبت شده طی 12 سال بعد به 3/2 میلیارد ریال رسید. تقریبا 3/1 این سرمایهها به تولید تایر و باطری اختصاص یافت و 5/1 آن صرف دارو و مواد شیمیایی شد.بیش از نیمی از این
سرمایهگذاریها در دوره 46-1342 طبق جدول ذیل از آمریکا بود و در پایان دهه 1340، نود شرکت خارجی در کشور تاسیس شده بود.در این واحدها که توسط مدیران و تکنسینهای خارجی یا تحصیلکرده خارج اداره میشد، کارآیی به نسبت بالا بود، اما احداث چنین صنایعی بیشتر به دلیل اجتناب از موانع تعرفهای بود تا به علت دسترسی سهلتر به مواد خام یا کارآیی تولیدی بیشتر در ایران.اغلب سرمایهگذاریهای خصوصی خارجی در صنایع در دهه 1340 به خاطر فرار از تعرفه گمرکی و به دست آوردن سهم تضمین شدهای از بازار در حال رشد ایران انجام گرفت.
ارزش افزوده داخلی بسیاری از شرکتهای خارجی فقط نتیجه بستهبندی، مونتاژ و آمادهسازی ساده محصولات کامل و نیمه کامل وارداتی از خارج بود. بسیاری از واحدهای تولیدی بسیار سرمایهبر بودند و در نتیجه توانایی ایجاد شغل آنها حداقل بود. به رغم موافقتهای اولیه بر سر بالا بردن نسبت ارزش افزوده حاصله در ایران به قیمت نهایی، تا سال ۱۳۴۹ در این زمینه کاری انجام نگرفت. علاوه بر این، ایجاد صنایع پیوسته فقط در موارد نادری مانند تولید بدنه اتومبیل تشویق شد.
طی برنامه چهارم (52-1347) سهم صنایع و معادن از درآمد 480 میلیارد ریالی به 22 درصد، موجب گسترش صنایع سنگین و زیربنایی میگردد. این برنامه یک مجتمع ذوبآهن در اصفهان، یک کارخانه ماشینسازی، یک کارخانه آلومینیوم سازی در اراک، یک کارخانه ماشینسازی و یک کارخانه تراکتورسازی در تبریز و سه مجتمع در شمال خلیج فارس را شامل میشود که با سرمایهگذاریهای هنگفتی از طرف کشورهای غربی همراه بود.
دوره ششم
سالهای (1356-1353 هـ.ش) مطابق با (1977-1974 میلادی) همراه با افزایش قیمت نفت و سرازیر شدن دلارهای نفتی به کشور است. قدرت خرید مردم افزایش یافته و واردات به سرعت فزونی مییابد.
صنایع مادر به دلایل متعددی مانند عدم مهارتها و تخصصهای مورد لزوم و نقص در اجرای برنامهها بازدهی مطلوب ندارند.
ارسال نظر