تـاریــخ جــهـان - کندی و ایران-۲
اصلاحات مورد نظر آمریکاییها
بخش دوم از نوشته ایرج امینی در کتاب بر بال پرواز که درباره مناسبات کندی و ایران است، به موضوع اصلاحات ارضی اشاره میکند.
جان اف کندی
بخش دوم از نوشته ایرج امینی در کتاب بر بال پرواز که درباره مناسبات کندی و ایران است، به موضوع اصلاحات ارضی اشاره میکند. از مهمترین این مشاوران باید از ویلیام داگلاس، قاضی دیوان عالی کشور و رابرت کندی، برادر رییسجمهور و وزیر دادگستری نام برد.
داگلاس که بارها به ایران سفر کرده و در میان ایلات و دهقانان زندگی کرده بود، نسبت به شیوه حکمرانی شاه بدبین بود.
رابرت کندی تا حدودی تحتتاثیر دانشجویان ایرانی مقیم آمریکا قرار داشت و نمونه نادر مقام بلندپایهای بود که به سخنان انتقادی آنان گوش فرامیداد، اما وزارت خارجه که عامل اصلی تعیین سیاست دولت نسبت به حکومت شاه بود، سیاست ملایمتری را به کندی توصیه میکرد.گزارش مورخ ۱۱ فوریه ۱۹۶۱ (۲۲ بهمن ۱۳۳۹) جان بولینگ، مسوول ایران در دفتر امور خاورمیانه و آسیای جنوبی، به مک جرج باندی، مشاور مخصوص رییسجمهور در امور امنیت ملی، جهت کلی این سیاست را بیان میکند: «... غالبا گفته میشود که ایالاتمتحده میتواند با استفاده از نفوذ ناشی از برنامههای کمک خود، دستوراتی به شاه بدهد که اجرای آن موجب برقراری آرامش سیاسی شود. در این زمینه به بعضی اقدامات اصلاحی مانند مبارزه با فساد، تشکیل نهادهای حقیقتا دموکراتیک، کاهش نیروهای مسلح، اصلاحات ارضی و تقسیم قدرت با رهبران پیرو مصدق اشاره شده است.»
این پیشنهادها مبتنیبر این فرض هستند که شاه دست نشانده ایالاتمتحده آمریکا و انگلستان است. برداشتی که در ایران متداول است.
هر گونه اتمام حجت یا اشاره ناشیانه ممکن است از سوی شاه به منزله دخالت غیرقابل تحمل در امور کشورش تلقی گردد و احتمالا به اقدامات متقابل به سمت شوروی و بیطرفی منجر شود.گیریم که این مشکل حل شود، واضح است که «اصلاحات» پیشنهادی کار سادهای نیست. فساد در ایران غالبا با ارتباطات خانوادگی پیوند دارد و شاه به عوامل سنتگرای دولت خود تکیه میکند.کارمندان دولت احتمالا به گرفتن رشوه ادامه خواهند داد، مگر اینکه قادر باشند تنها با حقوق خود از یک سطح زندگی اروپایی بهرهمند شوند. این امر خلأ غیرقابل تحملی بین سطح زندگی آنها و سطح زندگی توده مردم ایجاد خواهد کرد. امروز انتخابات پارلمانی آزاد، به کنترل مجلس توسط مالکان و روحانیون و اقلیت جنجالی و عوامفریب مصدقی در شهرهای بزرگ منجر میشود. سیاست ایران تا سرحد جنگ داخلی، قطبی میگردد.محدود کردن حق رای به طبقه باسواد، اکثریت را به دست مصدقیها خواهد داد؛ ولی دلیل ندارد که یک دولت مصدقی که شاید نماینده ۱۵ درصد جمعیت باشد، بتواند بهتر از دولت کنونی نماینده توده دهقانان به حاشیه رانده شده باشد. به هر حال این نوع آزادی در حکم وادار نمودن شاه به کنارهگیری از سلطنت است و منجر به دور شدن او از ایالاتمتحده میشود. اینکه از شاه بخواهیم تاکید کمتری بر ارتش داشته باشد به منزله آن است که به نقطهای حملهور شویم که بیش از هر چیز به آن حساسیت دارد و به کلی دلسردش خواهد کرد. در این صورت ناچار میشود خود را از یک بخش بسیار کارآی قدرت شخصیاش محروم کند و رویای نظامی دلانگیزش را رها کند.
دست زدن به اصلاحات ارضی شتابزده و فراگیر بدون زمینهسازی دقیق و مخارج هنگفت، جامعه روستایی را مختل و اکثر مالکان را تبدیل به دشمنان سرسخت شخص شاه مینماید. مشکلات فوری برای دهقانان ایجاد میکند، طرحهای مکانیزه کردن و حفاظت زمینها را به تعویق میاندازد و تولید کشاورزی را کاهش میدهد. اپوزیسیون شهری خشنود میشود، نه چندان به دلیل دلمشغولی نسبت به دهقانان که به علت آشفته حالی مالکان.پذیرفتن رهبران مصدقی در دولت، در عین حال که امیدبخشترین پیشنهاد اصلاحی به شمار میرود، در حکم کاهش اختیارات شاه، تقلیل احتمالی نقش ارتش و خطر جدا شدن مصدقیهای میانهرو از پیروانشان را همراه دارد. شاه این پیشنهاد را به منزله گواه قطعی تغییر موضع آمریکا نسبت به شخص خود تلقی خواهد کرد.پیشنهاد کلی و اساسی دیگر این است که ایالاتمتحده حمایت خود را از شاه افزایش دهد.
جلب رضایت شاه متضمن هزینههای خیلی سنگین نظامی و مالی است. ایالاتمتحده را حتی بیشتر با رژیم استبدادی شاه همهویت میکند و تنگنای سیاسی را نه برطرف که تشدید میکند.حتی پیشنهاد شده است که ایالاتمتحده و انگلستان از یک گروه نظامی محافظهکار که شاید با محافظهکاران میانهروی هوادار امینی پیوند داشته باشد، حمایت کنند تا به وسیله کودتا زمام امور را به دست گیرد. حکومت جانشین حاصل [از کودتا] که در حال حاضر فاقد رهبری فرهمند و کارآ است، بدون اینکه از نیروی ثباتبخش عظیم ناشی از نهاد سلطنت برخوردار باشد، با کلیه مشکلات شاه روبهرو میشود و هیچ چیز را حل نمیکند.
صریحترین و افراطیترین پیشنهاد این است که غرب به کمک افسران جوان از یک کودتای احتمالی به نفع مصدقیها پشتیبانی کند. هر چند رژیم ناشی از کودتا شدیدا ضدآمریکایی نخواهد بود و حمایت تودههای شهری را دارد، معهذا در صورت استقرار، آنا مضرات احتمالی هیبتانگیز زیر را در پی خواهد آورد:
الف: انحلال پیمان سنتو
ب: خروج هیات مستشاری نظامی آمریکا از ایران
ج: کنار گذاشتن برنامه کنونی تثبیت اقتصادی
د: اقدامات نامعلوم برای گرفتن پول بیشتر از کنسرسیوم نفت
ه: ضربهای اساسی به پرستیژ ایالاتمتحده در دنیا
و: فرصت مناسب برای نفوذ کمونیسم در رژیم حاکم
ز: از دست دادن رای دوستانه ایران در سازمان ملل متحد
ح: اتخاذ سیاست بیطرفی مثبت (احتمالا میان الگوهای نهرو و عبدالکریم قاسم)
ط: پذیرفتن کمکهای اقتصادی و احتمالا نظامی شوروی.
باید هزینههای کوتاهمدت این سیاست را با مزایای درازمدت روی کار آمدن رژیمی مردمیتر در ایران در ترازو گذاشت. به نظر نمیرسد که مزایای حاصل، ارزش چنین هزینهای را داشته باشد؛ هر چند که ارزیابی این سیاست صرفا در چارچوب ملاحظات امنیت ملی در سطح جهانی مقدور است.
معرکه روزولت در تهران-۲
شوارتزکف در نقش سیاح به ایران آمد
نقش آمریکاییها در کودتا علیه محمدمصدق پیچیده و دارای ابعاد گوناگون است که در این مطلب از زاویه خاصی به آن پرداخته شده است.
تمام اقدامات مزبور در مرحله اجرا درست همان گونه که در طرح پیشبینی شده بود به خوبی پیش رفت. اولین کار این بود اشرف را که به نظر میرسید آن موقع در پاریس باشد در جریان قرار دهیم. قرار شد روز دهم جولای او را در پاریس ملاقات کرده و از وی خواسته شود روز بیستم جولای برای دیدن شاه به تهران برود. ترتیبدادن این ملاقات بر عهده اسدالله رشیدی که هنوز در ژنو بود، گذاشته شد.
او باید از اشرف دعوت میکرد تا در جلسهای با حضور داربی شایر نماینده اینتلیجنت سرویس و مید نماینده سیا شرکت کند. مید روز دهم جولای با اتفاق داربی شایر به پاریس رفت، ولی یک اتفاق غیرمنتظره رخ داد چرا که اشرف در پاریس نبود. سرانجام اسدالله رشیدی او را روز پانزدهم جولای ملاقات کرد و گزارش داد که اشرف نسبت به ایفای نقش در طرح استقبالی نشان نداده است. با این وجود نمایندگان سیا و اینتلیجنت سرویس روز بعد دو ملاقات با او داشتند که سرانجام منتهی به راضیشدن اشرف برای انجام هر کاری که از او بخواهند، شد. مید به لندن بازگشت و به روزولت و لیویت اطلاع داد که اشرف نسبت به بروز واکنش تند مطبوعات طرفدار مصدق در هنگام ورود به تهران نگران است و خواستار اقدام متقابل و مناسب از سوی ما میباشد.
مید سپس به پاریس بازگشت و تا هنگام رفتن اشرف به تهران از نزدیک با وی در تماس بود. اشرف به عنوان یک مسافر عادی با پرواز روز بیست و پنجم جولای وارد تهران شد. همان گونه که انتظار میرفت، ورود بدون مجوز اشرف باعث ایجاد جنجال سیاسی شد. نه از خود شاه و نه از دولت مصدق اجازهای برای بازگشت اشرف اخذ نشده بود به همین دلیل هر دو بسیار خشمگین بودند.
شاه از ملاقات با اشرف خودداری کرد ولی نامه منتسب به او که از طریق سلیمان بهبودی به او رسید را قبول کرد. سلیمان بهبودی از عوامل اینتلیجنت سرویس در کاخ شاه بود که وزیر دربار هم به شمار میآمد. این نامه حاوی اخباری بود که به شاه اطلاع میداد شوارتزکف ژنرال آمریکایی در حال آمدن به تهران و ملاقات با وی است. شاه از این خبر استقبال کرد و روز بیست و نهم جولای با اشرف دیدار نمود. فردای آن روز اشرف به اروپا بازگشت. بازگشت او بخشی از برنامه از پیش طراحی شدهای بود که در ضمن مطبوعات طرفدار مصدق را از این خروج آگاه میساخت.
نفر دومی که وارد صحنه میشد، اسدالله رشیدی بود که از عوامل اصلی و مهم اینتلیجنت سرویس محسوب میگردید. اولین کار او با شاه این بود که او را متقاعد سازد نماینده و سخنگوی دولت بریتانیا است. جملهای را انتخاب کرد و به شاه گفت که به زودی این جمله را از رادیو بی.بی.سی خواهد شنید. داربی شایر در لندن اقدام لازم را به عمل آورد تا در وقت معینی بخش فارسی بی.بی.سی آن جمله را پخش کند. این کار انجام شد و شاه جمله را شنید و دوباره در سیام ژوئن رشیدی را به حضور پذیرفت. رشیدی در این جلسه توانست شاه را برای ملاقات با ژنرال شوارتزکف آماده سازد. این ملاقات به شاه اطمینان میداد که ایالات متحده و بریتانیا در طرح براندازی با یکدیگر همکاری نزدیکی دارند. ژنرال شوارتزکف به این دلیل انتخاب شده بود که در طول سالهای خدمتش در ساماندهی ژاندارمری ایران بین سالهای ۱۹۴۲ تا۱۹۴۸ میلادی، رابطه دوستانهای با شاه برقرار کرده بود.
از سوی دیگر شوارتزکف این اطمینان را به سازمان سیا داده بود که برای جلب و کسب اعتماد شاه از اعتبار خوبی پیش او برخوردار است. برای پوشش دادن به نحوه سفر شوارتزکف به تهران قرار شد او یک تور سیاحتی شامل سفر به لبنان، پاکستان و مصر و در نهایت تهران داشته باشد.
ماموریت شوارتزکف این بود که موافقت شاه با سه چیز را به دست آورد:
۱. فرمان حاکی از اعلام زاهدی به عنوان رییس ستاد،۲. دستنوشتهای که حاکی از اعتماد شاه به زاهدی بوده و موجب روی آوردن افسران ارتش به او شود، ۳. یک فرمان به تمام نظامیان برای حمایت از رییس ستاد قانونی او. به نظر میرسید راضیکردن شاه برای صدور چنین بیانیههایی راحتتر از ترغیب وی برای صدور اطلاعیهای مبنی بر برکناری مصدق بود.
کلیه امور مربوط به تبلیغات علیه مصدق در حال انجام بود و از سوی مرکز فرماندهی مواد مورد نیاز در اختیار برادران رشیدی قرار گرفت. به تدریج افراد در پستهای خود قرار میگرفتند. روزولت و شوارتزکف در تهران بودند و لویت نیز برای چندین روز در نیکوزیا باقی ماند. هندرسون سفیر آمریکا در ایران برای چند روز استراحت به سالزبورگ رفت. لویت در نیکوزیا نقش مهمی را در اطمینان دادن به مقامات اینتلیجنت سرویس مبنی بر مطلوببودن اوضاع بر عهده داشت.
چرا که آنها مدام از نرسیدن اطلاعات شکایت میکردند. هنگامی که روزولت به تهران وارد شد، شرایط موجود مورد بررسی و مطالعه مجدد قرار گرفت. بخشی از جنگ روانی علیه مصدق این بود که مقامات ایالات متحده هر گونه تماس و ارتباط با حکومت مصدق را قطع کنند.
از مدیر همکاریهای فنی آمریکا و ایران دکتر ویلیام.ای.وارن خواسته شد تا تماسهای خود با مقامات ایران را به حداقل برساند و همچنین به ژنرال فرانک مک کلور رییس هیات نظامی آمریکا که در تهران مستقر بود دستور داده شد تا روابط چندان دوستانهای با نظامیان طرفدار مصدق از خود نشان ندهد.بیانیههایی که قرار بود توسط شاه امضا و صادر شوند نیز آماده ارائه شدن به وی بود و قرار شد او از محتوا و تعداد این بیانیهها آگاه گردد. یکی از این بیانیهها زاهدی را به عنوان رییس ستاد ارتش منصوب میکرد و دیگری محتوی درخواست رفراندوم برای منحلکردن مجلس به عنوان مرجعی غیرقانونی بود.همزمان با پایان یافتن ماه جولای، مسوولان بخش تبلیغات منفی و جنگ روانی علیه دولت مصدق اعلام کردند که تبلیغات انجام شده بسیار موثر بودهاند.
در این بین اظهارات وزیر امور خارجه آمریکا که به پیشنهاد سازمان سیا عنوان شده بسیار تاثیرگذار بود. از سوی دیگر پایگاه تهران درخواست کرد که حملات مطبوعات ایران علیه مصدق، در روزنامههای آمریکا نیز انعکاس یابد.
کرومیت روزولت
ارسال نظر