تـحـلـیــل - کشمکشهای تهیه برنامه دوم عمرانی از زبان ابتهاج-۳
مجادله با دولت و متقاعد کردن مجلس
با رفتن دولت زاهدی در تاریخ ۱۷ فروردین ۱۳۳۴ حسین علا به نخستوزیری رسید. روزنامهها و مجلس سر و صدا میکردند و از اینکه برنامههای عمرانی به مرحله اجرا درنمیآمدند ناراضی بودند و معروف شده بود که مدیرعامل سازمان برنامه به جز مطالعه کاری نمیکند. علا و اغلب وزرای او اصرار داشتند هر چه زودتر طرحهای عمرانی شروع شود. ابتهاج میگفت، تا مطالعات کافی انجام نشود، دست به کاری نخواهم زد.
حسین علاء
با رفتن دولت زاهدی در تاریخ ۱۷ فروردین ۱۳۳۴ حسین علا به نخستوزیری رسید. روزنامهها و مجلس سر و صدا میکردند و از اینکه برنامههای عمرانی به مرحله اجرا درنمیآمدند ناراضی بودند و معروف شده بود که مدیرعامل سازمان برنامه به جز مطالعه کاری نمیکند. علا و اغلب وزرای او اصرار داشتند هر چه زودتر طرحهای عمرانی شروع شود. ابتهاج میگفت، تا مطالعات کافی انجام نشود، دست به کاری نخواهم زد. یک روز، در جلسهای که در منزل علا با حضور علی امینی وزیر مالیه و عبدالله انتظام وزیر خارجه داشتیم، نخستوزیر گفت ما وضعیت خیلی مشکلی پیدا کردهایم. همه میگویند چرا کاری در مملکت انجام نمیشود و آن وقت رو به من کرد و گفت: زودتر یک کاری شروع کنید. جواب دادم آقای کاشانی، وزیر اقتصاد ملی شما، چند روز پیش در مهمانی سفارت آمریکا وقتی از سفارت بیرون میآمدم دوید پشت سر من و گفت میدانید که چقدر به شما ارادت دارم. گفتم لازم نیست بگویید خودم میدانم شما به من لطف دارید. گفت خواهش میکنم کارها را شروع کنید، حتی اگر پنجاه درصد از اعتبارات هم نفله شود. به آقای کاشانی گفتم از شما که مرا میشناسید تعجب میکنم، چرا چنین حرفی میزنید. شما میدانید غیرممکن است من حاضر شوم پول مملکت را نفله کنم، حتی اگر سر و صدای مجلس و جرائد درآمده باشد.
وقتی این مطلب را گفتم، علی امینی گفت نه، پنجاه درصد زیاد است، ولی بیستوپنج درصد اشکالی ندارد. گفتم آقایان، شما اطمینان داشته باشید اگر بدانم که حتی پنج درصد از هزینههای عمرانی تلف میشود دست به هیچ کاری نخواهم زد، چه رسد به بیستوپنج درصد. سپس به علا گفتم خیلی متاسفم که اسباب زحمت شما را فراهم کردهام، ولی من متقاضی این شغل نبودم و از اینکه دولت شما را متزلزل کردهام متاسفم. شما میتوانید شخص دیگری را برای این کار در نظر بگیرید. ولی تا من بر سر این کار هستم و تا دستگاه اجرایی من آماده نشود من بیمطالعه دست به کاری نخواهم زد. اگر از ناحیه مجلس تحت فشار هستید، جلسهای تشکیل بدهید و من حاضرم با نمایندگان مجلس صحبت کنم. همه این پیشنهاد را پسندیدند.
چند روز بعد از وکلای مجلس دعوت کردند که جلسهای در منزل مصطفی تجدد که نماینده مجلس و موسس و رییس هیات مدیره بانک بازرگانی ایران بود، تشکیل شود. تابستان بسیار گرمی بود. چادر بزرگی در باغ زده بودند و شصت نفر از نمایندگان مجلس از فراکسیونهای مختلف آمده بودند. آن وقت مجلس هنوز قدرتی داشت. علا و عبدالله انتظام و علی امینی هم حضور داشتند. ابتدا ضیاءالدین نقابت، نماینده خوزستان و حسامالدین دولتآبادی، نماینده اصفهان، نطقهای غرایی ایراد کردند و از من تعریف و تمجید کردند، اما گفتند که ما به موکلین خود چه بگوییم؟ همه انتظار دارند کاری شروع شود. آقای ابتهاج مرد بسیار نازنین و درستکاری است، اما به هیچ کس اعتنا نمیکند. اسب خودش را سوار است و هر طور که میخواهد میتازد. همه نمایندگان بیانات و انتقادهای آنها را با «صحیح است، صحیح است» و «احسنت، احسنت» تصدیق کردند.پس از اینکه صحبت وکلا تمام شد من بلند شدم و گفتم که آقایان پول خرج کردن از جیب یک نفر دیگر کار آسانی است، به خصوص اینکه همه شما اصرار دارید من پول خرج کنم. گمان میکنم شما تصدیق خواهید کرد که من آن قدر شعور دارم که بدانم چه راهی را برای وجیهالمله شدن پیش بگیرم. در دنیا کاری آسانتر از این نیست که انسان با پول دیگران دوست بخرد، ولی من طوری عمل کردهام که شما همه از من ناراضی هستید و میگویید به فلک اعتنا نمیکنم. اما هدف من این است که پول مملکت را طوری به مصرف برنامههای عمرانی برسانم که مرتکب اشتباهاتی که در گذشته شدهاند نشوم.
آنگاه مثال سد کرخه و کارخانه قند شاهی را برایشان زدم و گفتم من نمیخواهم این نوع اشتباهات تکرار شود. گفتم دولت میتواند با صدور یک تصویبنامه مرا برکنار کند و اطمینان داشته باشید که عده زیادی داوطلب ریاست سازمان برنامه هستند و حاضرند دیناری هم حقوق نگیرند. من داوطلب این کار نبودهام، ولی با شرایطی این کار را قبول کردهام و تا روزی که سر این کار هستم امکان ندارد طرحی را بدون مطالعه اجرا کنم. شما صبر داشته باشید به موقع خود اغلب کارهای مورد نظر شما انجام خواهد شد.
اظهارات من با تایید همه و کف زدنهای حاضرین روبهرو شد. هوا نسبتا تاریک بود شده و چند نفر از وکلا که از مخالفین سرسخت من بودند بیسرو صدا جلسه را ترک کردند و رفتند، ولی ظاهرا صحبتهای من آنقدر اثرگذاشته بود که بعد از پایان جلسه علا و امینی و انتظام هر سه آمدند و از مطالبی که گفته بودم تعریف کردند و به من تبریک گفتند.
بعد از این جلسه علا هم دیگر خیالش آسوده شد و سقوط دولت او منتفی گردید. چند روز بعد که به ملاقات شاه رفتم او با حیرت از من پرسید شما به نمایندگان مجلس چه گفتید که راضی شدند؟ جواب دادم مطالب را صاف و پوست کنده و از روی اعتقاد با آنها در میان گذاشتم و به همین جهت ظاهرا قانع شدند.
نحوه برنامهریزی
شاید وکلای مجلس فکر میکردند که ابتهاج مینشیند در منزلش و مطابق سلیقه خودش برنامه عمرانی درست میکند و بعد هم از روی تعصب روی برنامهای که تهیه کرده ایستادگی میکند. در حالی که سلیقه و تعصب شخصی کوچکترین دخالتی در کارها نداشت. مدتی سعی کرده بودم با کمک دیگران افراد تحصیل کرده و متخصص را در رشتههای مختلف جمع کنم و با نظر آنها برنامه هفت ساله دوم را تنظیم کنم. بعد از تحقیق فراوان یک هیات شصت نفره را انتخاب کردم که در میان آنها مهندسین درجه یک، پزشکان برجسته و متخصصین سایر زمینهها شرکت داشتند که بخشهای مختلف برنامه هفت ساله دوم با نظر این هیات شصت نفره تهیه میشد. این هیات ماهها مشغول این کار بود و من در جلسات اولیه آن شخصا شرکت میکردم.
تصویب برنامه هفت ساله دوم
وقتی برنامه را به هیات دولت بردم تمام وزرا از سهم وزارتخانههای خود در برنامههای عمرانی ناراضی بودند. جواب من این بود که من این برنامه را پیش شما میگذارم و شما هر تغییری میخواهید در آن بدهید، اما به یک شرط و آن اینکه از مجموع مخارج تجاوز نکنید و اگر خرج اضافی ایجاد میکنید محل تامین اعتبار آن را هم مشخص کنید.
هیات وزیران مدتها در مورد جزئیات برنامه هفت ساله دوم بحث کرد، ولی بهرغم نارضایتیهایی که هر کدام از وزرا از تخصیص اعتبارات داشتند و سهم وزارتخانه خودشان را کافی نمیدانستند، سرانجام برنامه را همانطور که ارائه داده بودم تصویب کردند.
البته خود من هم میدانستم که مبالغی که به هر یک از وزارتخانههای مختلف تخصیص داده شده بود، احتیاجات آنها را رفع نمیکرد، ولی چارهای نبود و میبایست آن منابع مالی محدود را بین همه تقسیم کرد.پس از تصویب هیات وزیران، برنامه هفت ساله دوم تقدیم مجلس شد و پس از نه ماه در ۲۲ اسفند ۱۳۳۴ به صورت قانون درآمد. هزینههای طرحهایی که در مدت برنامه هفت ساله دوم میبایستی اجرا شوند در حدود ۷۰ میلیارد ریال پیشبینی شده بود.اینجا باید متذکر شوم که اهمیت برنامه هفت ساله دوم در این بود که توانست اساس زیربنایی و سازمانی را که برای اجرای برنامههای وسیعتر بعدی لازم بود پایهگذاری کند. پس از رکودی که در سالهای اول دهه ۱۳۳۰، در نتیجه بحران نفت، پیشآمده بود درآمد ناخالص ملی ایران از رشدی معادل ۷ الی ۸ درصد برخوردار بود.
وقتی برنامه هفت ساله دوم در مجلس مطرح شد وکلا هنوز قدر و منزلتی داشتند و نسبتا آزادانه در مورد مسائل مملکت اظهارنظر میکردند. بحث درباره برنامه هفت ساله دوم مدتها در مجلس ادامه یافت. هر وکیلی سعی میکرد اعتبارات عمرانی حوزه انتخابیاش افزایش پیدا کند و بعضیها نیز فرصت را برای ایراد نطقهای ماجراجویانه و پرسروصدا علیه من مغتنم میشمردند. من و همکارانم شخصا در کمیسیون برنامه مجلس حاضر میشدیم و از برنامهها دفاع میکردیم.
بعد از مدتها گفتوگو و بحث، برنامه هفت ساله دوم به نظر من با رعایت اصول دموکراتیک به تصویب مجلسین رسید و به همین دلیل بعد از تصویب آن، من به همه میگفتم که دیگر به کسی اجازه نخواهیم داد بیاید و بخواهد برای تغییر کارها اعمال نفوذ کند.
بین نمایندگان مجلس هجدهم که انتخابشان بسته به میل شاه بود عدهای افراد ماجراجو هم وجود داشتند. یکی از این افراد ابوالحسن عمیدی نوری بود که روزنامه «داد» را هم منتشر میکرد. این شخص در زمان غائله آذربایجان به دعوت پیشهوری به تبریز رفته بود و در مراجعت به تهران دو سرمقاله در روزنامه داد نوشت که «رژه ارتش جوان جمهوری دموکراتیک آذربایجان را دیدم و با رژه شاهنشاهی مقایسه کردم» عمیدی نوری در این مقایسه ارتش شاهنشاهی را به طور مفتضحی با ارتش فرقه دموکرات مقایسه کرده بود و تا آنجا که توانسته بود نسبت به ارتش ایران اهانت کرده بود. عمیدی نوری مثل بعضی از افراد دیگر پول میگرفت و از این نوع مقالات مینوشت. روزی به شاه گفتم اعلیحضرت شما سابقه این شخص را میدانید؟ شاه گفت بله. گفتم با وجود اینکه از خیانت او مطلع هستید باز هم او را وکیل کردهاید؟ شاه پاسخی نداد.
یکی دیگر از نمایندگان مجلس که با بعضی از طرحهای برنامه هفت ساله دوم، مخصوصا برنامههای راهسازی، مخالفت میکرد ابوالحسن حائریزاده بود. همین شخص وقتی من در بانک ملی بودم یکی از نمایندگان متنفذ مجلس و جزو مخالفین سرسخت دولت بود، اما همان موقع یک روز به دیدن من آمد و گفت عدهای از ما به این نتیجه رسیدهایم که شما باید نخست وزیر بشوید، چون نسبت به شما خیلی اعتقاد پیدا کردهایم.
وقتی برنامه هفت ساله دوم در مجلس مطرح بود حائریزاده شروع به مخالفت با برنامه راهسازی کرد. او که خودش را بالاتر از این میدانست که عضو یکی از کمیسیونهای مجلس باشد؛ نطقی در مجلس شورا ایراد کرد و گفت این راهی که میخواهند از خرمشهر به بندر پهلوی بسازند فقط به خاطر اهمیت سوق الجیشی آن است که اگر جنگی در بگیرد قشون آمریکا بتواند از این راه به شوروی حمله کند. من از این استدلال خیلی تعجب میکردم و از خود میپرسیدم که چطور آدمی که آمده بود و به من پیشنهاد نخستوزیری کرده بود، حالا که میخواستم این شاهراه حیاتی را بسازم تا این حد مرا اجنبی پرست و بیحیثیت میدانست و خیال میکرد که من به دستور آمریکاییها این طرح را اجرا میکنم؟ به هر حال در جواب حائریزاده گفتم که اگر به من میگفتند که شما از میان همه این برنامههای عمرانی فقط میتوانید یکی را انتخاب کنید من بدون تردید راهسازی را انتخاب میکردم. چون لازمه پیشرفت اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی هر جامعهای ایجاد و برقراری ارتباط میان نقاط مختلف آن جامعه است.
ارسال نظر