تـحـلـیــل - سالهای سخت روزگار امینالضرب-۳
اداره دولت بچهگانه شده است
امینالضرب شکایت نامهها را به امینالسطان میفرستاد. دولت بریتانیا که همواره خود را از حوادث مهم و نظرات در ایران مطلع نگه میداشت، از نقش امینالضرب در این ماجرا آگاه بود و چون برای گرفتن امتیازات دیگری از دولت ایران از طریق بانک نقشه داشت، نمیخواست هیچ مانعی در کارکرد بانک شاهنشاهی به وجود آید. در واقع چون بریتانیا امتیاز انحصاری خرید و صدور تنباکو را در ایران گرفته بود با نقش امینالضرب در لغو این قرارداد- که قبلا در مورد آن بحث کردیم- دشمنیاش نسبت به وی افزایش یافت و وی هدف نارضایی بریتانیا گردید و خرابی اوضاع مالی ایران را به او نسبت داد و سعی کرد به هر قیمت که ممکن است او را بدنام سازد.
مخالفت هاردینگ با انتصاب امینالضرب به ضرابخانه به دلیل منافع بریتانیا بود نه علاقه نوع دوستانه و اصلاح مالیه ایران، ولی قبل از اینکه این نقشه به مرحله عمل درآید وقایع دیگری اتفاق افتاد و مانع از اجرای آن شد.به نظر نمیرسد که عزل امینالضرب از سرپرستی ضرابخانه، کمکی به اوضاع پولی ایران کرده باشد؛ زیرا در اکتبر همان سال سکههای مسی همچنان کم ارزشتر شد. این مساله باعث شد که گروه ۲۰۰ نفری از زنان سرراه کالسکه شاه را گرفته و با پاشیدن گرد و خاک بر سر و صورت خود به این وضع اعتراض کنند.
به دنبال این اعتراضات، شاه ملاقات را با بازرگانان و صرافان مشهور و برجسته به منظور حل این بحران ترتیب داد و امینالضرب که با تعدادی از شرکایش در این جلسه حضور داشت ضمانت کرد که ضرابخانه را چنان اداره کند که کاهش ارزش پول در حد معینی باقی بماند. بنابراین در ۲۵ جمادیالاول ۱۳۱۵ ق/۲۴ اکتبر ۱۸۹۷م. اتحادیه تجار به رهبری امینالضرب اداره ضرابخانه را عهدهدار شد.
هاردینگ اظهار میکند که کاهش ارزش سکههای رایج و تظاهرات زنان، هر دو توسط امینالضرب طراحی و رهبری شده بود، چرا که میخواست به سمت قبلی خود منصوب شود و این امر در اثر کوتاهی امینالدوله بود که «با تسلیم شدن به چنین برنامههایی، ضعف خود رانشان داد». احتمال دارد امینالضرب که از نقشه پیکو- رابینو مطلع شده، کاهش ارزش سکه و تظاهرات را ترتیب داد تا از سرپرستی ضرابخانه توسط بانک شاهنشاهی ممانعت به عمل آورد.
البته نفوذ امینالضرب در بازار و جامعه آنقدر زیاد بود که مطمئنا قدرت آن را داشت که چنین وقایعی را سازمان دهد. بانک شاهنشاهی ایران از آغاز تاسیس آرزوی کنترل ضرابخانه ایران را داشت و میخواست انحصار واردات نقره به ایران و فروش همراه با سود آن به ضرابخانه را به دست آورد. امینالضرب که از ابتدا از فعالیتها و اهداف آنان آگاه شده بود، سالهای متمادی با شیوه آنان مقابله میکرد و این به راستی خود نبرد دیگری بود.
با انتصاب امینالضرب به سرپرستی ضرابخانه، نماینده او در اصفهان نامه جالبی به او نوشت، چرا که در عین تبریک به او میتوان تحقیری را که امینالضرب در زندانی و جریمه شدن متحمل شده بود، در لابهلای سطورنامه حس کرد. حاج محمدحسن اصفهانی خیاط، نماینده امینالضرب مینویسد:
«هفته قبل خبر مژده التفات حضرت همایونی رسید جهت مرحمت کردن ضرابخانه مبارکه. این صدماتی که وارد آمد به اینها نمیارزد، لیکن همین قدر شد که به امتحان رسانیدند و فهمیدند که کفایت جناب خداوندگاری، چه اندازه است. در بابت ضرابخانه مرقوم فرمودید مبارک و میمون باشد و عواقب امور به خیر باشد، لیکن جفای کار این بستان به گل چیدن نمیارزد، هرگاه ناصرالدین شاه بود عیبی نداشت لیکن حالا که دولت بچه بازی شده، خوب بود که دستخط فرمان او را حضرت ولیعهد هم امضا فرماید که مثل سابق نشود، بلکه اندرون هم امضاء نماید. حقیر که از کسالت تصور عمل آنها و رفتار آنها با آن خداوندگاران بیرون نیامدهام.»
حاج حسن اصفهانی در این جمله خود که حکومت توسط کودکان اداره میشد، به ناشایستگی مظفرالدین شاه و درباریانش که عقیده عامه مردم نیز بود، نظر دارد و آنجا که با لحن طعنهآمیز به امینالضرب پند میدهد که حکم انتصاب را توسط هر کس که ممکن است به امضاء برساند، منظورش این است که همه رییساند و در واقع به گذشته امینالضرب که قبلا سه روز به این سمت منصوب و سپس حکمش لغو گردید، نظر دارد.
در مورد هدف امینالدوله در پذیرش حکم انتصاب امینالضرب، فقط میتوانیم از طریق حدس و گمان پیش برویم. چرا که برای این ماجرا نیز همانند ماجرای درخواست امینالدوله از هاردینگ برای اصلاح امور ضرابخانه، هیچ مدرک دیگری غیر از گفتههای هاردینگ وجود ندارد.
شاید بهرغم آنچه هاردینگ بیان میکند، امینالدوله علاقه چندانی به این مساله نداشته است. از طرف دیگر، به عنوان صدراعظم برای امینالدوله مهم بود که جماعت بازاری را علیه خود بر نیانگیزد و همکاری آنها را جلب کند از این رو با انتصاب اتحادیه تجار به این سمت موافقت کرد. معما این است که امینالدوله بهرغم علاقهاش به ضرابخانه قبل از رسیدن به صدارت اعظمی که در خاطراتش به کرات از آن یاد میکند، بعد از صدارت هیچ اشارهای به ضرابخانه و نقشه پیکو- رابینو و انتصاب امینالضرب نکرده است.
چند سال قبل از مرگ ناصرالدین شاه- همان گونه که قبلا ذکر شده- در کشور تورم به وجود آمده بود و ضایعه کمبود غذا بیشتر شد و به خصوص بالا رفتن قیمت نان و گوشت سبب ایجاد آشوب و نارضایی عمومی گردید.
ولی به غیر از شرایط پولی کشور به طور عام که قبلا توضیح داده شد و باعث تورم و گرانی اجناس به خصوص مواد خوراکی میشد، عوامل دیگری نیز در این امر دخیل بودند. یکی از علل کمبود نان از دهه ۱۲۸۰ ق/۱۸۶۰م. به بعد این بود که کشت تریاک معمول شد و بیشتر زمینهایی که قبلا به کشت گندم و جو اختصاص داشت به کشت تریاک اختصاص یافت. در نتیجه تا پایان همین قرن، ایران که یکی از صادرکنندگان عمده گندم وجو بود، به تدریج به وارد کردن این محصولات پرداخت. سقوط نرخ تبدیل قران باعث کسری بودجه در پرداختها شد و کاهش تولید کالاها با افزایش جمعیت همراه بود و همه این عوامل، باعث بالا رفتن قیمت گندم و جو و به تبع آن، نان شد.
حاج محمد اصفهانی از یزد به امینالضرب نوشت: «همه بلادی گرانی است.»
ارسال نظر