تـحـلـیــل
سالهای سخت روزگار امینالضرب
رژیم شاهی در ایران توام با استبداد و دیکتاتوری بوده و پیامدهای تلخی بر سرشت و سرنوشت شهروندان این سرزمین تحمیل کرده است.
بخش نخست
رژیم شاهی در ایران توام با استبداد و دیکتاتوری بوده و پیامدهای تلخی بر سرشت و سرنوشت شهروندان این سرزمین تحمیل کرده است. یکی از این پیامدها، نازایی و سترون شدن کسب و کارهای آزاد بوده است و به همین دلیل میبینیم که در ایران، طبقه سرمایهدار به معنای آنچه در غرب پدیدار شد، هرگز متولد نشد. تک ستارههای صاحب ابتکار و زاینده سرمایه در ایران نیز به ویژه در دوران قاجار ناگزیر بودند علاوه بر اینکه انواع دستورهای شاه و درباریان را در کسب و کار خود لحاظ کنند، با سرمایهداران خارجی نیز رقابت دشواری داشته باشند. حاج محمدحسن کمپانی مشهور به امینالضرب یکی از ستارههای کسب و کار خصوصی در ایران است که در سالهای آخر زندگی خود با مشکلات پرشمار مواجه شد.
آنچه میخوانید شرح حال این فعال اقتصادی است که شیرین مهدوی در کتاب «زندگینامه حاج محمدحسن کمپانی» آورده است. این کتاب که به وسیله منصوره اتحادیه و فرحناز امیرخانی حسینکلو ترجمه شده توسط نشر تاریخ ایران در سال ۱۳۷۹ چاپ شده است که بخشی از آن را میخوانید.
سالهای آخر زندگی امینالضرب توام با بداقبالی، بدنامی و نارضایی بود، ولی بالاخره در پایان همین دوره، اقدامات خیرخواهانه وی در طول دوره قحطی موجب عزت و احترامش شد. در طی این سالها ناصرالدینشاه ترور شد و امینالسلطان صدراعظم و حامی امینالضرب از شغل خود معزول گردید و امینالضرب دستگیر و زندانی و مبلغ هنگفتی جریمه شد.
ناصرالدین شاه در ۱۸ ذیالقعده ۱۳۱۳ ق. /۱ مه ۱۸۹۶ م. زمانی که قبل از جشن پنجاهمین سالگرد سلطنت خود به زیارت شاه عبدالعظیم رفته بود، ترور شد. قاتل وی میرزا رضا کرمانی بود و چنان که از اسمش پیدا است اهل کرمان بود، ولی بعدها به تهران آمد و به عنوان دستفروش برای امینالضرب کار میکرد. به سال ۱۳۰۱ ق / ۱۸۸۴ م. که امینالضرب مالک وکیلآباد کرمان شد میرزا رضا کرمانی را به عنوان مباشر خود به آنجا فرستاد. اداره ملک در دست سیدعبدالرحیم اصفهانی (معینالتجار) نماینده وی بود. میرزا رضا کرمانی دو سال در وکیلآباد ماند، ولی سرانجام به دلیل نزاع دائمی با معینالتجار در اداره امور ملک، امینالضرب او را در سال ۱۳۰۲ ق. / ۱۸۸۵ م. به تهران احضار کرد. معلوم نیست چرا میرزا رضا پس از بازگشت به تهران مجددا به استخدام امینالضرب درنیامد و دوباره به کار دستفروشی پرداخت، ولی بالاخره به سال ۱۳۰۴ ق. / ۱۸۸۷ م. به خاطر سفارش نامهای که امین اقدس، یکی از زنان شاه به امینالضرب نوشته بود، میرزا رضا برای دومین بار به استخدام امینالضرب درآمد.
دومین استخدام میرزارضا توسط امینالضرب، مصادف با اولین دیدار سیدجمالالدین از ایران و اقامت وی در منزل امینالضرب بود. در همین زمان بود که امینالضرب میرزارضا را به عنوان خدمتکار شخصی سیدجمال برگزید و بدین ترتیب بین میرزارضا و سیدجمالالدین ارتباط برقرار گردید و در نتیجه آن، میرزارضا مرید پرشور سیدجمالالدین شد که علاقه بسیار عجیبی به وی پیدا کرد تا حدی که او را منجی جهان اسلام میدانست. علاقه او به سیدجمالالدین به حدی بود که به سال ۱۳۰۴ ق./ ۱۸۸۷ م. که سیدجمال پس از اولین سفرش به ایران قصد ترک ایران را داشت، میرزارضا با کشیدن طناب کشتی سعی در بازداشتن اواز سفر میکرد. بار دیگر نیز در زمان دستگیری توهینآمیز و تبعید سیدجمال، هنگامی که در شاهعبدالعظیم بست نشسته بود، میرزارضا تنها کسی بود که به دستگیری او اعتراض میکرد، دوروبر میچرخید، گریه میکرد و التماس میکرد آنها که مسلمان بودند از رفتار اهانتآمیز نسبت به یک مرد مقدس احتراز جویند. طبق بیانات همسر میرزارضا، در زمان محاکمه وی، او مشاعر خود را از دست داده بود و پس از تبعید جمالالدین به طور کامل دیوانه شد و از آن پس، گریهاش قطع نمیشد. کمی بعد میرزارضا در رمضان ۱۳۰۸ق/ آوریل ۱۸۹۱ م. به خاطر وارد شدن در ماجرای تنباکو و پخش مخفیانه جزوات علیه این قرارداد، دستگیر و زندانی شد و مورد بازجویی و شکنجه قرار گرفت تا نام همدستانش را فاش کند.به دنبال دستگیری میرزارضا، امینالضرب به محمدجواد پسردایی و نمایندهاش در مسکو نامهای نوشت تا پیغامی به سیدجمالالدین بفرستد.
«چون از ایران، من نمیتوانم به ایشان چیزی بنویسم، شما یک کاغذی به ایشان بنویسد که از سفاهت و ندانستگی میرزامحمدرضا که دیوانه است مردم را در آتش انداخت.» عجالتا خود میرزارضا و حاجی سیاح بیچاره در حبس هستند و خیلی اسباب بدنامی برای شما ... شد.»
میرزارضا ۴ سال را در زندان گذراند و در ذیالحجه ۱۳۱۲ ق./ ۱۸۹۵ م. آزاد شد و بلافاصله به دیدار سیدجمالالدین در استانبول شتافت. نه ماه بعد، در شوال ۱۳۱۳ ق./ مارس ۱۸۹۶ م. به ایران بازگشت و ساکن شاهزاده عبدالعظیم شد و در ذیالقعده/ مه همان سال به شاه تیراندازی کرد. بعد از اولین دستگیری و زندانی شدن میرزارضا، امینالضرب کلیه روابطش را با او قطع کرد و حتی تا زمانی که حاج سیاح به او نگفت، از ورود میرزارضا به ایران مطلع نشد. میرزارضا نیز پس از بازگشت به ایران به ملاقات امینالضرب نرفت، در حالی که قبل از تبعید سیدجمال، همواره به دیدار وی میشتافت. حقیقت این مطلب، توسط کسانی که بعد از ترور مورد بازجویی قرار گرفتند، به اثبات رسید. در واقع یکی این مطلب و دیگری آگاهی از اینکه روابط امینالضرب با میرزارضا در ابتدا توسط یکی از زنان شاه انجام گرفته، باعث شد که پای امینالضرب از ماجرای ترور کنار کشیده شود.
در همین اثنا و حتی قبل از ترور ناصرالدینشاه و سلطنت مظفرالدینشاه وضع نظام پولی کشور پیوسته بدتر میشد. سقوط ارزش پول در نتیجه عوامل بینالمللی و عدم توانایی ایران در تطبیق با آن بود. عامل مهم خارجی، این بود که اگرچه کشورهای دیگر طلا را پشتوانه پول قرار دادند، ولی آمریکا نظام دو فلزی را همچنان ادامه داد. در سال ۱۳۰۷ق/۱۸۹۰ م. از طریق تصویب قانون شرمن، توسط کنگره آمریکا، به خزانهداری اختیار داده شد که هر ماه به ارزش ۴.۵۰۰.۰۰۰ اونس شمش نقره خریداری کرده و برای پرداخت بهای آن، رسید خزانهداری صادر نماید. در نتیجه در این زمان و حتی تا زمان لغو قانون شرمن به سال ۱۳۱۰ق/۱۸۹۳م. نقره موقتا ارزش سابق را بازیافت. با کنار گذاشتن نقره به عنوان پشتوانه پول توسط کشورهای جهان، نرخ تبدیل قران پیوسته سقوط میکرد، ولی در طول اجرای قانون شرمن این نرخ به طور ثابت در حدود ۳۴ قران برای هر پوند استرلینگ باقی ماند. لذا در طول ثبات نرخ تبدیل قران، واردات افزایش یافته و بیشتر از صادرات گردید، چون بازرگانان از این شرایط مساعد، استفاده میکردند. همزمان با لغو قانون شرمن در آمریکا در دو کشور هند و روسیه نیز که شرکای تجاری ایران در جنوب و شمال بودند، کاربرد نقره به عنوان پشتوانه پول کنار گذاشته شد. هندوستان به سال ۱۳۱۰ق/۱۸۹۳م. پشتوانه طلا را پذیرفت و روسیه برای آمادگی جهت پذیرفتن طلا به عنوان پشتوانه پول کشور که چهار سال بعد آن را انجام داد، ضرب نقره را متوقف کرد. عوامل فوق با تنزل بیشتر قران در ایران همراه بود، به طوری که نرخ تبدیل آن به قدری کاهش یافت که تقریبا هر پوند استرلینگ معادل ۵۰ قران شد. سقوط سنگین و سریع نرخ تبدیل، بر تجار اثر گذاشت، زیرا آنان که غالبا با استفاده از اعتبار، وابسته به پوند استرلینگ، کالا سفارش داده بودند اکنون مجبور بودند قیمت آن را براساس نرخ قبلی بپردازند. در نتیجه، موازنه نامطلوب تجاری همراه با عوامل فوق سبب به وجود آمدن تورم شد.
دولت خود را برای مقابله با بالا رفتن قیمتها ناتوان یافت؛ چراکه در طول نیمه دوم قرن نوزدهم، ایران از کنترل خروج طلا و نقره که حتی تغییر کوچک در یکی منجر به ایجاد نوسانات شدید در دیگری میشد، ناتوان بود. به خصوص بین سالهای ۱۲۶۶ق/۱۸۵۰م. و ۱۲۷۶ق/۱۸۶۰م. ایران قسمت عمده ذخایر طلای خود را از دست داد. در نتیجه پس از لغو قانون شرمن که موجب بالا رفتن قیمت نقره شد، ایران ذخایر طلا برای تعدیل آثار تورم نداشت. خیلی زود قانون گرشم، موثر واقع شد و مس به عنوان فلز واسطه در گردش، نقره را کنار زد. بالا رفتن قیمتها نه تنها باعث شد که محتکران، به احتکار فلزات گرانبها دست بزنند، بلکه گروههایی به انبار کردن مواد غذایی نیز پرداختند. مشهورترین گروه، گروه محتکران گندم بود که باعث بالا رفتن قیمت گندم و در نتیجه بالا رفتن قیمت نان، مهمترین ماده غذایی شد و این وضع چنان گسترشی یافت که باعث ایجاد قحطی شد. وضع محتکران و نقش امینالضرب در شکستن احتکار را بعدا مورد بررسی قرار خواهیم داد.
***
مرگ ناصرالدینشاه نتایج ناگواری برای امینالضرب داشت. اندکی پس از به سلطنت رسیدن شاه جدید، امینالسلطان صدراعظم و حامی امینالضرب از کار برکنار شد و عبدالحسین میرزا فرمانفرما که حسن ظنی به امینالضرب نداشت، به وزارت جنگ رسید که از هر لحاظ اختیارات صدراعظم را داشت.
با وقوع این حوادث نهتنها امینالضرب حامی خود امینالسلطان را از دست داد، بلکه با آغاز سلطنت مظفرالدینشاه، گروه جدیدی از درباریان آذربایجان راهی تهران شدند که دنبال به دست آوردن مال و منال به هر قیمت که ممکن باشد برآیند. طبق همه گزارشهای معاصر، این گروه که سالها از قدرت دور بودند، نمیتوانستند برای ثروتمند شدن بیش از این صبر کنند. مهدیقلی هدایت سخنی را از یکی از درباریان مظفرالدینشاه نقل میکند که «شاه چهارسال بیشتر مجال نداد، ما چهل سال درب خانه او گرسنگی خوردیم به امید امروز». تصنیفی عمومی در شهر ساخته شد بدین مضمون که «حالا نخوریم کی بخوریم، خوردن نبود بلعیدن بود». در توصیف آغاز حکومت مظفرالدینشاه، حاج سیاح میگوید:
«مظفرالدینشاه که از مصالح مملکت و صرفه دولت، اطلاعی نداشت و گویا در کتابها خوانده و از زبانها شنیده بود سخاوت چیز خوبی است، اطرافیان گرسنه طماع خونخوارش کمر بستند که دخل مملکت را بلعیده، ثروت بزرگ فراهم کنند و در سر خوردن مال دولت و ملت و در سر تقرب و تقدم، با یکدیگر مخالفت و غرضورزی آغاز کردند. فرمانفرما به کار خود قناعت نکرده به هر کار دخالت نمود، وزیر داخله با او معارض شد. طمع اطرافیان شاه را کسی جلوگیری نتوانست کرد، دخل مملکت از عهده حرص ایشان و مخارج گزاف و بخششهای بیجای مظفرالدین شاه برنیامد، کمکم اشیای دولتی و افتخارات ملی را به بازار حراج و فروش گذاشتند و پرده ناموس دولت را دریده. سابقا جریمهها اگر صد بود، هزار شد و رشوهها اگر هزار بود، حرف کرور به میان آمد.»
اولین اقدام آنها غارت خزانه اندرون بود که بر خلاف انتظارشان توانستند فقط دویستهزار تومان اشرفی طلا، مقداری صندلی طلا و مقدار کمی سینی و کاسه آشخوری طلا پیدا کنند. یحیی دولتآبادی از همان شرایط گزارش داده و میگوید: اطرافیان مظفرالدین شاه میخواستند در مدت کم همان مقدار ثروتی را به دست بیاورند که ملازمان ناصرالدین شاه در طول ۴۰ تا ۵۰ سال به دست آورده بودند. وی در ادامه تاکید میکند که نه تنها فرمانفرما در هر کاری دخالت میکرد، بلکه برای فرونشاندن عطش و اشتهای شاه و اطرافیانش، حتی از ضبط سکهها و فروش جواهرات خزانه نیز خودداری نمیکرد. لذا به آب کردن صندلیهای طلا وکاسههای طلای عتیقه که در بازارهای اروپا قیمتهای گزاف داشتند، مبادرت میکرد و طلای حاصل از فروش آنها را تبدیل به اشرفی میکرد.اولین قربانی این افراد پول پرست، میرزا اسماعیل خان امینالملک برادر صدراعظم سابق و رییس خزانه بود که او را به بهانه رسیدگی به حسابهای خزانه تحت فشار قرار دادند تا اطلاعاتی در مورد خزانه کسب کنند. سرپرستی این کار با بصیرالسلطنه ملازم و محرم راز مظفرالدین شاه بود که به فساد مشهور بود.یک بار حتی امینالملک را در حال بیماری به بستن به فلک تهدید کرد. بالاخره آنها به میرزارضا صراف که یکی از کارکنان امینالملک بود رشوه دادند و او محل مخفی پولها را در خزانه به آنها نشان داد که مقادیر زیادی پول به دست آمد. امینالملک از اهانتی که به او شده بود آن چنان رنج کشید که پس از مدت کوتاهی در سن سیودو سالگی درگذشت. مخبرالدوله وزیر داخله تنها کسی بود که سعی کرد زیادهروی این افراد را فروبنشاند، ولی بینتیجه بود.در چنین محیط و جوی، امینالضرب که ثروتش افسانهای و سرمایهگذاریهای عمومیاش مشهور شده بود، طبیعتا هدف آنها واقع میشد به خصوص که حامی خود را نیز از دست داده بود و به قول مخبرالدوله: «حاج محمد حسن امینالضرب لقمه چربی بود» گزارشهای مختلفی از دستگیری و زندانی شدن امینالضرب وجود دارد. اما واقعیت امر بدین صورت است که از او به دلیل ضرب زیاد پول سیاه که سکههای مسی بودند شکایت شده بود و عنوان شده بود که از این راه سود فراوانی برده است. لذا جریمهای به میزان ۱۲ کرور
(۶میلیون تومان) به او بسته شد. وی از دادن این مبلغ سرباز زد، در رجب ۱۳۱۴ ق / دسامبر ۱۸۹۶م دستگیر و به قولی در ضرابخانه و به قولی دیگر در خانه مخبرالدوله تحتنظر قرار گرفت. در همین زمان حاج محمدحسین آقا، پسر امینالضرب، از اروپا از طریق مسکو و مشهد برمیگشت. در دهکده نمک، بین سمنان و تهران دستگیر شد. مهدی قلی هدایت، پسرمخبرالدوله گزارش میدهد که تا زمانی که امینالضرب در خانه آنها بود، با او به احترام رفتار میشد، ولی وی همچنان از پرداخت جریمه سرباز میزد. ظاهرا مذاکرات تنها زمانی آغاز شد که حاج محمدحسین آقا رسید. هدایت این مرحله را چنین توصیف میکند:
«طرف مذاکره با او (حاج محمدحسین) من بودم، امینالضرب گرگ باران دیده بود، به هر فشاری نم پس نداد. حاج محمدحسین جوان بود و جویای نام، من با او از طریق شرافت و غیرت و رفع تهمت درآمد کردم که در این مملکت زندگی بایست کرد و مساله پول سیاه لکه است به دامان شما، این لکه را باید شست، اگر ترا به منزل آوردهایم برای حفظ آبروی تو است، اگر فراشخانه مایلی، مانعی نیست. یکی را خواستم و گفتم کفشهای حاجی را جفت کن. حاجی محمداسمعیل قزوینی از دوستان او مصاحب او است، از آن امر من اندیشه کردند و باب مذاکره گشوده شد، حاجی محمدتقی شاهرودی هم شریک مذاکره است. جوی اهانت در منزل ما به حاجی نشد و باید گفت حاجی محمد حسین در این مذاکره شرافتمند پیش آمد، بدوا به اتفاق حاج محمد اسمعیل عنوان چهل هزار تومان به صنیعالدوله و سیصدهزار تومان به دولت پرداخت شد. به ذهن شاه رفته بود که خسارت پول سیاه بیست کرور بوده از روی حساب دقیق در مدت تصدی امینالضرب سه کرور بیشتر سکه پول سیاه ممکن نبود. در نتیجه بیغرضی ما صورتی از اموال پدرش را داد.»
بر طبق گزارشهای هدایت، حاج حسین آقا صورت دارایی پدرش را به این شرح نوشت: راه آهن محمودآباد به ارزش ۷۵۰.۰۰۰ تومان، زمین و ملک به ارزش ۲۵۰.۰۰۰ تومان، ابریشم خام در مارسی به ارزش ۱۲۰.۰۰۰ تومان، جواهرات به ارزش ۲۰۰.۰۰۰ تومان و سکه و شمش طلا به ارزش ۴۵۰.۰۰۰ تومان. سعی حاج حسن آقا بر این بود که آنها راهآهن را به جای جریمه قبول کنند ولی آنها سرباز زده و ۷۶۰.۰۰۰ تومان پول نقد مطالبه کردند.
ارسال نظر