تـحـلـیـل - بحران ارزی و وخامت وضع اقتصادی ۱۹۴۱-۱۹۲۸- بخش پایانی
پولهای ایران به نیویورک سرازیر شد
***
درخواست ایران برای خرید هواپیماهای غیرنظامی نیز با پاسخ مشابهی مواجه شد. واکنش دبلیو.ال. پارکر از بخش امور خاور نزدیک کاملا بیانگر نگرش آمریکا در این ارتباط بود:
دیروز در خلال صحبتهایمان، آقای گرین اشاره کرد که با توجه به کمبود روزافزون اقلامی که دولت ایران معمولا تمایل به خرید آنها دارد (نظیر فولاد، سیم مسی، ورق حلبی و صد البته آلومینیوم)، احتمالا اکثر درخواستهای صدور مجوز صادرات برای ایران، ازجمله درخواستهایی که از طرف سفارت ایران صورت گرفته، رد خواهد شد مگر در ارتباط با چند کالای متفرقه که به هر حال ایران چندان علاقهای به خرید آنها ندارد. آقای گرین افزود که با رسیدن به اواخر ژوئیه فقط قادر خواهیم بود اقلام مورد نیاز بریتانیا و کانادا و همچنین پرتغال را برای دفاع از جزایرشان تامین کنیم و قدری هم ملزومات برای چین بفرستیم و احتمالا چیزی هم برای ارسال به آمریکای لاتین بچلانیم. آقای گرین همچنین اظهار کرد که فقط میتواند توصیه بسیار کوچکی درباره اجابت درخواست ورق حلبی برای کارخانه کنسروسازی شاه بکند که به احتمال قوی آن هم رد خواهد شد. دیروز از منابع مختلف در دفتر بازرگانی شنیدیم که اداره نظارت بر صادرات تعدادی از درخواستهای ایران را رد کرده است و اینکه حداقل برخی از این درخواستها را سفارت ایران با یادداشت دیپلماتیک فرستاده بود. با توجه به توضیحات آقای گرین،
احتمالا با صدور اقلام بسیارکمی به ایران موافقت خواهد شد و عملا ایران دستش به کالاهایی که بیشتر از همه میخواهد نمیرسد.اگر ایران نمیتوانست چیزی از ایالات متحده وارد کند، پس چه بلایی بر سر مازاد تراز تجاری ایران با آمریکا میآمد؟ چه بلایی بر سر درآمدهای نفتی ایران میآمد که در کانادا به طلا تبدیل میشد و نهایتا به بانک اروینگ تراست در نیویورک انتقال مییافت؟ چرا طلب صادرکنندگان و شرکتهای آمریکایی که به سال ۱۹۳۵ برمیگشت، پرداخت نمیشد؟ چنانکه در ادامه خواهیم دید، در سال ۱۹۴۰، کارمندان خارجی دولت ایران که باید بخشی از حقوق آنها به دلار پرداخت میشد، «در طول هشت یا نه ماه گذشته حتی یک دلار هم به چشم خود ندیدهاند.»
فروش تمبر پستی به جای ارز
در اواخر حکومت رضاشاه، به منظور بزرگداشت شصتمین سال تولد او (۱۵ مارس ۱۹۳۸)، دولت یک مجموعه تمبر یادبود منتشر ساخت. در اعلان چاپ این تمبرها آمده بود که در طول ۹۰ روز فروش تمبرها از مهرهای مخصوص برای باطل کردن آنها استفاده خواهد شد. صبح روز ۱۵ مارس ۱۹۳۸، اداره پست برای راحتی بیشتر خریداران تمبر جدید باز بود. تعدادی از دلالان و بسیاری از کلکسیونرها تقاضای خرید تمبرها را داشتند و کلیه تمبرهای مجموعه، سوراخدار و بدون سوراخ، را به جز تمبرهای یک و دو ریالی خریداری کردند. کارمندان اداره پست داستانهای ضد و نقیضی درباره این دو تمبر میگفتند. حداقل به یک خریدار گفته بودند که تمبرهای یک و دو ریالی اصلا چاپ نشده است و یک خریدار دیگر هم شنیده بود که تمبرها تمام شدهاند. بعد از یکی دو روز، کاشف به عمل آمد که کل تمبرهای یک و دو ریالی در اختیار فردی به نام اسدالله کردستانی، وکیل سابق مجلس، قرار گرفته است. او تحت نام شرکت تمبر ایران [ایران فیلاتلیک] انتشار قریبالوقوع تمبرها را آگهی کرد. آقای کردستانی ادعا کرد [و برای اثبات ادعایش سندی را که میگفت قرارداد با مقامات پست ایران است ارائه داد] که از طرف وزارت پست و تلگراف
برای فروش این تمبرها انتخاب شده و همه تمبرهای یک و دو ریالی و همینطور کلیه تمبرهایی را که با مهرهای مخصوص باطل شده بود، خریده است.علاوه بر این، کردستانی اظهار داشت که فقط میتواند تمبرها را به قیمت اسمی آن و به ارز خارجی بفروشد و عواید ارزی فروش تمبرها را نیز در اختیار دولت ایران قرار خواهد داد. اینطور که ادعا میشود مقامات ایرانی در تعقیب سیاست مرسوم اعطای امتیازات انحصاری، انحصار فروش مجموعه کامل تمبرهای جدید را عملا به آقای کردستانی دادهاند و در عین حال او را موظف ساختهاند که عواید ارزی فروش آنها را به کمیسیون اسعار خارجی تسلیم کند. آقای کردستانی برآورد کرده است که قیمت این تمبرها به ۳۰ هزار پوند استرلینگ بالغ شود. احتمالا این اولین باری است که یک دولت تمبرهای پستیاش را به صورت ارزی میفروشد. اگر حاجتی به شواهد و قرائن باشد، این اقدام دولت نشان میدهد که چه کارهایی که حاضر نیست برای به دست آوردن حتی مقدار کمی ارز انجام بدهد.
چرا دولت ایران حاضر بود برای حتی مقدار کمی دلار دست به هر کاری بزند؟ چرا دلار آنقدر کمیاب بود؟ پاسخ را باید در انتقال وجوه ایران به نیویورک و بانکهای سوئیس یافت.
انتقال پولهای ایران به نیویورک
در حالی که مدتها کسی رنگ دلار را هم در ایران ندیده بود و حتی برخی از تمبرهای پستی را به ارز خارجی میفروختند، مبالغ هنگفتی پول به حسابهای بانکی ایرانیها در نیویورک سرازیر شده بود، که بخش عمده آن بعد از مدتی از نیویورک به بانکهای سوئیس انتقال مییافت. وزارت خزانهداری آمریکا بدون اطلاع رضاشاه و مدیران و مشاوران مالیاش جریان این پولها را به بانکهای نیویورک و سایر شهرها زیر نظر گرفته بود. البته هدف اصلی وزارتخانه نظارت بر پولهایی بود که به دولتها و اتباع آلمان، ایتالیا و ژاپن تعلق داشت و دولتهای فوق از بانکهای سوئیس برای ورود پول به آمریکا و خروج پول از آن استفاده میکردند. یکی از نتایج فرعی این تحقیقات اطلاعاتی بود که درباره انتقال پولهای ایران به ایالات متحده و سوئیس به دست آمد که درخور تحقیقات عمیق جداگانهای است.
وقتی بر روی مساله دیگری تحقیق میکردم، چشمم به گزارشهای روزانهای افتاد که وزارت خزانهداری آمریکا از ۲ ژانویه تا ۲۶ ژوئن ۱۹۴۱، یعنی ماههای آخر حکومت رضاشاه، در ارتباط با انتقال پول به برخی حسابهای خارجی در نیویورک و برداشت از آنها تهیه کرده بود. جدول شماره ۱/۱۱ میزان و منبع پولهایی را که به حساب ظاهرا اتباع ایرانی در این بانکها انتقال مییافت بهطور خلاصه نشان میدهد. واضح است که انتقال نزدیک به ۴/۴ میلیون دلار پول ایران به نیویورک در بحبوحه جنگ جهانی دوم، علاوه بر انتقال درآمدهای نفتی کشور، علت اصلی کمبود شدید دلار در مملکت بود. وقتی فقر و فلاکت سایه خود را بر سر ایران انداخته بود، مبالغ هنگفتی پول به نیویورک انتقال مییافت. منابع این پولها بسیار جالب توجهند.
با توجه به اینکه صادرات ایران به سوئیس در شرایط عادی ناچیز و علیالخصوص در طول جنگ در اروپا صفر بود و با توجه به انتقال پولهای ایران از سوئیس به بانک ایندیانا نشنال، انتقال پول از سوئیس به نیویورک لابد مربوط به کمیسیون خریدهای ارتش شاهنشاهی ایران در برن بوده است. معلوم است که انتقال دهندگان امیدوار بودند که انتقال مبالغ کوچک (عمدتا 20 تا 200 هزار دلار در ماه) از نظرها پنهان بماند.
ولی از آنجایی که این نقل و انتقالات تحتنظر بود حتی کوچکترین مبلغ هم ضبط و ثبت شد.
مبلغ 005/570 دلاری که ذیل هنگکنگ و چین آمده است شامل پرداخت 420 هزار دلار از طرف هنگکنگ و 005/150 دلار از طرف چین است که لابد بابت صادرات تریاک از ایران به این کشورها صورت گرفته است. از آنجایی که هنگکنگ مستعمره انگلیس بود، جالب است بدانیم که انگلیس علاوه بر اینکه مجبور بود بخش عمدهای از حقالامتیاز نفت را به دلار بپردازد، پول تریاک ایران را هم به دلار پرداخته بود. مبالغ ذیل ایتالیا نیز مربوط به صادرات ایران به این کشور بود که عمدتا از فرش و محصولات کشاورزی تشکیل میشد.مبالغی از اتحاد شوروی پرداخت کرده بود (چهارمورد 250 هزار دلاری و یک مورد 100 هزار و یک مورد دیگر 997/119 دلاری) شاید از همه موارد دیگر روشنگرتر باشد. از قرار معلوم چهار محموله غله و دام از شمال ایران به شوروی صادر شده بود. چنانکه در ادامه خواهیم دید، در شرایطی که ایران در سالهای 1941-1940 در شرف قحطیزدگی بود مقادیر قابل توجهی محصولات کشاورزی از ایران به اتحاد شوروی صادر میشد که از آن جمله میتوان به 200 هزار راس دام از مناطق حاشیه دریای خزر اشاره کرد. چنانکه کنسول آمریکا، موس، در طول سفرش در سال 1941 به بجنورد در شمال خراسان شاهد بود،
بهرغم شرایط فلاکتبار مردم، ماموران «انحصارغله» سخت مشغول کار بودند و غله کشاورزان را به منظور صادرات خریداری میکردند. از آنجایی که رضاشاه کل منطقه خزر و بجنورد را صاحب شده بود، عواید حاصل از صادرات مستقیما به جیب او میرفت. صدور گندم، برنج، پنبه و دام از شمال ایران به اتحاد شوروی دلارهایی به جیب او میریخت که آنها را به حسابهایش در نیویورک و نهایتا بانکهای سوئیس انتقال میداد.بنابراین تعجبی ندارد که رضا شاه تا روزهای آخر حکومتش مجدانه تلاش میکرد زمینهای مناطق مجاور خاک اتحاد شوروی را به تصرف خود درآورد. اما بزرگترین مورد انتقال پول از ایران 600 هزار دلار بود.
اگر این پول به جای انتقال به نیویورک در اختیار آدمهایی مثل آقای حمنیپور و خانم سرکیسیان و سایرین قرار میگرفت که معادل ریالیاش را در سال ۱۹۳۵ پرداخته بودند ولی نمیتوانستند همان اندک دلاری را که برای تسویه بدهییشان لازم داشتند به دست آورند، مسلما شرایط زندگیشان به مراتب بهتر میشد.با توجه به اینکه واردات از ایالات متحده عملا ناممکن بود، انتقال پولهای ایران وعواید حاصل از صادرات به نیویورک این شایعه را بر سر زبانهای انداخته بود که رضاشاه دارد ثروت خود را به بانکهای آمریکایی منتقل میکند.
چنانکه در سال 1940 آلبرت سی.سی. امبر شتس کارمند بلژیکی شرکت آمریکایی اینترنشنال تلفن اند تلگراف در تهران، توصیف کرده است، کمبود شدید دلار در ایران نتیجه اقدام رضاشاه برای انتقال ثروتش به آمریکا بود و شایعاتی که در همین ارتباط بر سر زبانها افتاده بود کاملا صحت داشت.
آنچه امبرشتس و معاصرانش نمیدانستند این بود که همزمان با انتقال مبالغ هنگفت به نیویورک، چنانکه اسناد وزارت خزانهداری آمریکا نشان میدهد. مبالغ کلانی پول نیز از نیویورک به بانکهای سوئیس انتقال مییافت.جدول شماره ۲/۱۱ نشان میدهد که از تاریخ ۲ ژانویه تا ۱۶ ژوئن ۱۹۴۱، تقریبا ۲ میلیون دلار از بانکهای نیویورک به بانکهای سوئیس انتقال یافته - یعنی تقریبا همان مبلغی که اتحاد شوروی، هنگکنگ، چین و ایتالیا (۱۹۴۰۰۰۲ دلار) به ایران پرداخت کرده بودند. علاوه بر این، مبلغ ۱۳/۱ میلیون دلار از پول ارتش ایران از بانک ایندیانا نشنال به بانک ملی سوئیس انتقال یافت. این اطلاعات نشان میدهد که انتقال پول به نیویورک در واقع به منظور پنهان کردن مقصد اصلی و واسطهای برای انتقال پول به مقصد نهاییشان، یعنی بانکهای سوئیس بوده است.
مثلا، در تاریخ 11 و 13 ژوئن 1941، اتحاد شوروی دو پرداخت 250 هزار دلاری به ایران داشت. در تاریخ 16 ژوئن 1941، مبلغ 808/305 دلار از یک حساب متعلق به ایران در نیویورک به سوئیس حواله شد.
میلسپو اشاره میکند که در طول بیست سالی که رضاشاه بر ایران حکومت کرد، «ثروتی کلان برای خود انباشت... و کاملا کشور را دوشید.» انتقال وجوه به بانکهای نیویورک و سوئیس (علاوه بر حسابهای بانکیاش در لندن) نشان میدهد که غارت ثروتهای ایران توسط رضا شاه خیلی گستردهتر از چیزی است که میلسپو حتی تصورش را هم میکرد.
دلیل اصلی کمبود شدید ارز در ایران در طول سالهای 1928 تا 1941 این بود که رضاشاه بخش عمدهای از درآمدهای ارزی اقتصاد ایران را تصاحب و به حسابهای بانکی خودش در اروپا و آمریکا سرازیر میکرد.
ارسال نظر