تـحـلـیـل- روایت سفیر فرانسه از رقابت روس و انگلیس در ایران -بخش پایانی
سازش رقبا و حفظ منافع
اشاره: در حالی که روس و انگلیس در نیمه دوم حکومت قاجار، بازیگران اصلی در تعیین سیاست خارجی و داخلی ایران بودند، کشورهایی مثل فرانسه و آلمان جایگاه مستحکمی در ایران نداشتند. اما گزارشهای سفیران این دو کشور درباره بازیهای روس و انگلیس به دلیل آنکه واهمهای از این دو کشور نداشتند، خواندنی است. بخش آخر روایت سفیر فرانسه را در این باره میخوانیم.
***
موقعیت جغرافیایی و منابع غنی سیستان، سراسر این منطقه را به صورت پایگاه مناسب برای عملیاتی علیه هندوستان و سواحل دریای عمان و حتی علیه خراسان و آسیای مرکزی درآورده است.
چه در طرحهای تعرضی و چه در نقشههای تدافعی، در هر دو حالت، سیستان بزرگترین هدف و مرکز رقابت انگلیس و روس است. هر دو قدرت مجدانه تلاش میکنند، پوست و پلاس عوامل نفوذی خویش را زودتر از قوای رقیب، در این واحه پهن کنند. در حالی که انگلیسیها و هندیها، راه کاروانرویی از خلال بلوچستان احداث کردهاند و خط تلگرافی نیز کشیدهاند که از طریق کرمان و یزد امتداد یافته و به سیمهای تلگراف هند و ایران در کاشان متصل میشود و علاوه بر آنها درصدد احداث خط راهآهنی نیز برآمدهاند که ریلگذاری آن در میان «کویته» و «نوشکی» به پایان رسیده است، روسها هم بیکار ننشستهاند، دست روی اداره کردن تلگراف آن قسمت از ایران گذاشتهاند که از مشهد به نصرتآباد کشیده شده است، همچنین در برابر تجارت و داد و ستد هندیها، از امتیاز در دست گرفتن خدمات گمرکی و بهداشتی برخوردارند و توانستهاند دامنه نفوذ تجارتی خود را تا سیستان وسعت بخشند. اهمیت سوقالجیشی جاده خراسان تا سیستان که در جنب آن افغانستان را هم مورد تهدید قرار میدهد، در خور آن بود که حتی ناچیزترین ایستگاهها شاهد و ناظر منازعه روسها و انگلیسیها باشند و در سرتاسر آن، قنسولان، افسران، پزشکان، قزاقان و «سواران» به جان هم بیفتند.
انگلستان و روسیه، با همه این مسائل، از ایام قدیم به صلح و ساختوپاخت در آسیا عادت دارند. طی سالهای سراسر قرن اخیر، به مجرد آنکه رقابت آنان به جاهای باریک میانجامید، یا منجر به بروز حوادث ناجور و غیرمنتظرهای در منطقه میشد، بدون درنگ هر دو قدرت با هم کنار میآمدند تا با کمک همدیگر آتش آشوب را خاموش کنند. اولین سازش سیاست انگلستان و روسیه در مساله مربوط به ایران، در سال ۱۸۳۴ به وقوع پیوست و هر دو کشور طی بیانیهای ضمن قبول دوام سلطنت، تعهد نمودند تمامیت ارضی و استقلال ایران را محترم بشمارند. بعد از آن بارها بیانیههای مشابه دیگری نیز صادر شد و یادداشتهایی در این مورد مبادله گردید.
در ماههای اول سال ۱۹۰۶، بحرانهای اقتصادی ایران و احتمال مرگ قریبالوقوع مظفرالدین شاه دوباره موجبات نزدیکی انگلیس و روس را فراهم آوردند، ولی این بار پیشرفت نفوذ بازرگانی و بغرنج بودن سایر مسائل ایجاب میکرد که به توافقهای مشخصتر و کاملتر دست یابند. نظر به اینکه انگلستان دست پری داشت، میخواست سیاست خود را از قید مراقبت ایران رها سازد. روسیه نیز که درگیر انقلاب داخلیاش بود، بدش نمیآمد وضع موجود قابل تحمل را تحکیم بخشد و هر امتیازی که میشد در آن وقت گرفت، بگیرد و کسب بقیه امتیازات را به فرصتهای مناسبی در آینده موکول نماید. حفظ تمامیت ارضی و استقلال ایران و اصل دروازههای باز، پوشش قرارداد ۳۱ اوت ۱۹۰۷ قرار گرفت. در تحدید حدود مناطق نفوذ، انگلستان به سهم کوچکتر سیستان و مکران، یعنی دو ایالت ناچیز قناعت ورزید. اما همین دو ایالت از ارزش و اهمیت سوقالجیشی بسیار بالایی برخوردار بودند و امنیت هند و دسترسی به آبهای دریای عمان را کاملا تضمین میکردند. بقیه قسمتهای جنوبی ایران که در آن، نفوذ انگلستان مسلط بود، خارج از منطقه نفوذ این کشور اعلام گردید. منطقهای که زیر نفوذ روسیه شناخته شد، با اصفهان و یزد که در فعل و انفعالات بعدی، تسری مناطق نفوذی به سرزمینهای مزبور نیز مورد توجه است، جزء زیباترین استانهای ایران به شمار میروند و در آن سوی مرزهایی قرار داشتند که زیر چتر تجارت روسها درآمده بودند. منطقه زیر نفوذ روسها، شامل قصر شیرین نیز میشود که قرار است به طور قطع شبکه راهآهن ایران در آینده در آن نقطه به راهآهن بغداد بپیوندد. بالاخره این دو قدرت درباره اصل استقلال ایران محدودیتی قائل نیستند، مگر آنکه بخواهند «به منظور اجتناب از دخالت نیروی ثالث» یک نظارت مالی مستقر کنند، یعنی در مواقعی که احساس کنند، حکومت ایران درصدد گرفتن وام از بانکهای آلمان است، از چنین اقدامی ممانعت به عمل آورند. تحول آرام و حرکت روسیه به سوی آزادی، اوضاع سیاسی ایران را نیز برای تحول و انقلاب مساعد میگرداند.
درباره انگلستان نیز باید گفت ایجاد دولتهای حدفاصل در مرزها، یکی از اصلهای ثابت سیاست این کشور در مورد هندوستان است. چون سرزمین هند نیاز به حائل قابل اطمینانی دارد که مانع از رسوخ اندیشهها و نفوذ نیروهای زیانبخشی علیه تسلط حساس و شکننده انگلیسیها باشد. در بیابانهای ایران، روی سواحل خلیج فارس، در درههای دجله و فرات، حتی در قسمتهای مرکزی اروپا نیز، انگلستان مجبور است همواره به فکر حفظ و حراست نظم و آرامش در مستملکات آسیاییاش باشد. ایران با اغتنام از فرصت درصدد سودجویی از اشتغالات انگلیسیها که همه دار و ندار خود را در گرو سکون و آرامش در هند میبینند، برآمده، من عمدا عبارت دار و ندار را به کار بردم و نگفتم که توسعه و گسترشش را، چون اگر انگلستان و روسیه توانستهاند درباره ایران با هم به توافق و سازش برسند، لابد به این جهت است که هر دو در انتظار ظهور و تسری هرج و مرج و آشوب مورد دلخواه در داخل مرزهای این سرزمین هستند.
بر کسی پوشیده نیست که قیام ایران و اصلاحات اروپایی وارش، در قفقاز و هند نیز اثر خواهد گذاشت. از تفلیس تا انتهای خزر مردمی زندگی میکنند که همه ترکزبان و شیعی مذهب هستند. هم ریشه و هم زبان با مردمی که در شمال غربی ایران سکونت دارند. در شبهجزیره هند هم شیعیان، گروه عظیم و ارزندهای را تشکیل میدهند: فرهنگ ایرانی، از چندین قرن پیش، در میان بومیان آن سرزمین و طبقات تحصیل کردهشان، اثری عمیق گذاشته است. در صورتی که اصلاحات در ایران موفقیتآمیز باشد، قفقاز و هند به پیروی از مردم ایران، در معرض انقلاب قرار خواهند گرفت. در هر حال، انقلاب ایران، بعد از توافق انگلیس و روس، ظاهرا آخرین فرصت اقدام را در اختیار مردم این کشور قرار داده است.
بیقیدی مردم و عدماستحکام مصالح ساختمانی، موجب شده است که همه کشورهای مشرق زمین، ظاهر ویران و منظره غمانگیز داشته باشند، اما در هیچ منطقهای مانند فلات ایران، این ویرانی و غمانگیزی مناظر، چشمگیر نیست: خانهها در حال فروریختن، کوچهها کثیف و متروک، کاشیهای روبنای مسجدها و مقبرهها پوسیده و تبدیل به گرد و خاک شده است.
ارسال نظر