تحـلـیـل ۲ - زندگی و زمانه صفویان از نگاه جانفوران
رونق و رفاه به کسادی و بحران رسید
شاهان صفوی از ۹۳۰ تا ۱۱۴۴ هجری شمسی بر ایران حکومت کردند. این سلسله شاهی با ابهت، افتخار و پیروزی آمد و با وضعی فاجعهبار رفت.
جان فوران
شاهان صفوی از ۹۳۰ تا ۱۱۴۴ هجری شمسی بر ایران حکومت کردند. این سلسله شاهی با ابهت، افتخار و پیروزی آمد و با وضعی فاجعهبار رفت. آنچه شاه عباس در ایران ساخته بود و به لحاظ تجارت و رفاه در سطح برخی کشورهای اروپایی بود توسط جانشینان او به تاراج رفت و در نهایت شاه سلطان حسین صفوی، همه آنچه را که تحت منصب پادشاه برایش فراهم شده بود را به محمود افغان داد. جان فوران نویسنده کتاب مقاومت شکننده، تاریخ تحولات اجتماعی ایران، فصلی از کتابش را به روزگار صفویان اختصاص داده است که به طور خلاصه در زیر میخوانید:
فوران در شروع این فصل تلاش میکند با استناد به یافتههای تاریخنویسان دلایل ضعف روزافزون سلسله صفویه را توضیح دهد. براساس داوری فوران «نبرد قدرت در نوک هرم اجتماعی در دوران صفویه وجود داشت... در سال ۱۶۰۰م (۹۷۹ شمسی)، بر اثر تلاشهای شاه عباس در ایجاد مرکزیت دولتی از قدرت، ثروت و قلمرو امرا کاسته شد... آنها به جای جاهطلبیهای سابق و سودای اعمال کنترل سیاسی بر حکومت ایالتی، نومیدانه کوشیدند در همان واحدهای محلی شیانکارگی، پایگاه اجتماعی خود را حفظ کنند... یکی از عناصر کلیدی در فرآیند ایجاد مرکزیت در سده هفتم (۹۷۹ تا ۱۰۷۹ شمسی) آن بود که ممالک، یعنی ایالتهای کشور (که توسط روسای قزلباش اداره میشد و آنها مالیات ایالت را جمعآوری میکردند و در ازای آن در هنگام جنگ سربازانی به کمک دولت مرکزی میفرستادند) به خاصه یعنی ایالتهای سلطنتی تبدیل شدند که به طور مستقیم ماموری از طرف دولت مرکزی برای اداره آنها گسیل میشد. با این روش، قدرت روسای قزلباش در دو حوزه نظامی و اقتصادی کاهش یافت... شارون مینویسد: حاصل این تبدیل ایالتها به اراضی سلطنتی برای مردم ایران، برای اقتصاد و آمادگی نظامی دولت کاملا زیانبار بود. والیان دولتی که از مرکز به ایالتها گسیل میشدند برای خوشحال کردن شاه و ابقا در منصب خود، مالیاتهای سنگینی از مردم اخذ میکردند و مازاد را از اقتصاد و ایالت به خارج میفرستادند... امیران قبیلهای که به سمت والی یا حاکم برگزیده میشدند قدرت اقتصادی و سیاسی خود را به سود صفویه از دست میدادند... در سال محاصره اصفهان هیچ ارتشی به یاری شاه صفوی نیامد... چپاول به صورت امری عادی درآمد و نیز از شمار نفرات دائمی دولت مرکزی کاسته شد، حقوق آنها درست پرداخت نشد... فساد و بیتوجهی در ارتش بسیار زیاد شد... سوءاستفادههای دیوانی در ایالتها نیز یک مشکل بود. اتحادیهها شکل میگرفت، مقامها خرید و فروش میشد، نخبگان درباری که رقابت سختی با یکدیگر داشتند با دخالتهای خود در عزل و نصبها کارها را سخت میکرد.
تجارت خارجی
ایران در فاصله سالهای ۸۷۹ تا ۱۰۰۹ بخشی از عرصه خارجی اقتصاد جهانی سرمایهداری در حال پیدایش بود که در سطحی همتراز و برابر با قدرتهای محوری اروپا با آنها دادوستد داشت، اما این دادوستد به جای اینکه با صدور کالاهای انبوه در مقیاس بزرگ همراه باشد به صدور کالای تجملی نظیر ابریشم محدود شد. کمپانی هند شرقی عمدهترین طرف تجاری ایران در طول سده ۹۷۹ تا ۱۰۷۹ بود. در نیمههای دهه ۱۰۱۰ این کمپانی تلاش کرد انحصار صدور ابریشم ایران را به چنگ آورد و دست انگلیسیها و فرانسویها را از تجارت این کالا قطع کند، اما طرح کمپانی هلندی با شکست مواجه شد... بزرگترین رقم دادوستد بعد از پارچه هندی، تجارت ادویه است که این نیز همانند مس و قند در دست هلندیها است و به یاری آن مخمل، ابریشم و پارچه ابریشمی، قالیهای گرانبها و دهها تن طلا و نقره سالانه خریداری و صادر میکنند... این رابطه به تدریج موجب بحران مالی دولت صفویه شد. کمپانی هند شرقی انگلیس به برتری رقیب هلندی خود در ایران اعتراف کرده است: «هلندیها همه رشتهها را در دست دارند و در کمال ناراحتی باید بگوییم آنها بازیگران منحصر به فرد صحنه تجارت ایران هستند...» کمپانی هند شرقی انگلیس بعد از درگذشت شاه عباس اول تلاش کرد تجارت ابریشم در ایران را با شروع امیدبخش راهاندازی کند. انگلیسیها اما در سال ۱۰۱۹ شمسی خرید ابریشم از ایران را متوقف کردند. در سده هفدهم شمسی دسته دیگری از کشورهای پراهمیت با ایران تماسهایی برقرار کردند. این کشورها، همسایههای ایران بودند. روسیه و عثمانی که دو امپراتوری بهحساب میآمدند تمایل به تجارت با ایران را در عمل نشان دادند... مقامهای ایرانی سفیر روسیه را بر سفرای انگلیس و هلند برتری میدادند و استدلال میکردند که مسکوییها دوستان و همسایگان ما هستند، تجارت ما با آنها بیوقفه ادامه دارد و از دیرباز وجود داشته است. براساس اسناد گمرکی در سال ۱۰۵۵ شمسی چهل بازرگان، در سال ۱۰۶۵ شمسی پنجاه بازرگان، در سالهای ۱۰۶۶ و ۱۰۶۷ شمسی ۲۰ نفر از بازرگانان ایرانی با کالاهای روسی هشترخان را ترک کردند... دشمنی ایران با عثمانی، همسایه قدرتمند غربی در ۱۰۱۸ خاتمه یافت و یک دوره صلح پایدار ایجاد شد که تا ۱۱۰۰ ادامه داشت. در این دوره تجارت ایران با اروپا و بنادر مدیترانه از طریق راههای خشکی عثمانی رونق دوباره پیدا کرد و هرچند راههای تجارت ادویه آسیا از راه دریا به اروپا میرسید، اما تجارت ابریشم مسیرش را از خشکی توسعه میداد. تراز بازرگانانی با عثمانی به سود ایران بود، اما تورم عثمانی به ایران رسید... روابط دیپلماتیک و بازرگانی ایران با هندوستان در سالهای ۹۷۹ تا ۱۰۷۹ تقویت شد و در سال ۱۰۱۰ شمسی به ۴ برابر رسید. پارچه هندی عمدهترین کالایی بود که در بندرعباس عرضه میشد... در همه این سالهای طولانی اما اقتصاد صادراتی ایران تغییر چشمگیری را تجربه نکرد... ایران در سده یاد شده یک امپراتوری جهانی در عرصه اقتصاد خارجی باقی ماند... اما دو عامل کسری تراز تجاری خارجی و تورم به رشد مشکلات دولت صفوی منجر شد... در این سالها و به علت تورم، تقاضا برای پول داخلی رشد میکرد و از طرف دیگر سردمداران دولت صفوی و برخی از تاجران هندی، سکههای خوب را از بازار ایران خارج میکردند... تورم به تهیدستان که کالایی برای فروش نداشتند، آسیب میرساند...
کروسینسکی یوعی لهستانی درباره جمعآوری پول خوب مینویسد:
هر حاکمی عجله داشت پول زیادی جمع کند، با آن قصری خریداری کند و برای مصون ماندن از ستم به مردم رشوه دهد، این همه با پول مردم بینوا انجام میشد... مردم در سایه حکومت حکامی رنج میبردند که منصب را وسیله برقراری نظم و امنیت تلقی نمیکردند، بلکه کمینگاهی بود که از آنجا برای غارت شهرها نقشه میریختند...»
حاصل همه این موارد، وخامت اقتصادی در تمامی سطوح جامعه بود. خروج نقدینه از کشور و بدتر شدن تجارت ابریشم، هزینههای بالای ارتش و حرمسرا به بحران مالی در دولت مرکزی منجر شد و دودمان صفوی و دربار و حامیانش را تضعیف کرد... راه برای سوءاستفاده و فروش مقامها، افزایش مالیاتها هموار شد... در اوایل سده هجدهم (از ۱۰۷۹ تا ۱۱۷۹) از آن شکوفایی اقتصاد سیاسی شاه عباس خبری نبود و بحران مالی در تاروپود جامعه ایران رخنه کرده بود...
ارسال نظر