نقد قرارداد ایران و انگلستان به قلم حمدالله مستوفی-۱
متن بیانیه رییسالوزرا
«قلم خانواده من با شمشیر قاجاریه پیوسته بوده است». حمدالله مستوفی در کتاب «شرح زندگانی من» که درباره «تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه»، است، با عبارت بالا، میخواهد یادآور شود که خانواده او از شروع سلطنت آغامحمدخان قاجار با موضوعهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی این عصر آشنا بودهاند.
حمدالله مستوفی، نویسنده کتاب شرح زندگانی من
«قلم خانواده من با شمشیر قاجاریه پیوسته بوده است». حمدالله مستوفی در کتاب «شرح زندگانی من» که درباره «تاریخ اجتماعی و اداری دوره قاجاریه»، است، با عبارت بالا، میخواهد یادآور شود که خانواده او از شروع سلطنت آغامحمدخان قاجار با موضوعهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی این عصر آشنا بودهاند. حمدالله مستوفی برپایه کتاب خود که در سال ۱۳۲۱ شمسی آن را تمام کرده است سلطنت مظفرالدینشاه، محمدعلی شاه و احمدشاه را دیده و به جزئیات تحولات اقتصادی و اداری این دوران آشنایی کافی دارد. حمدالله مستوفی یکی از «مدیران مالی» نیرومند ایران در اواخر دوره قاجار و اوایل دوره پهلوی اول بوده است. این مدیر مالی که سیاست را نیز درک میکرده، بخشی از کتاب خود را به نقد یکی از مهمترین قراردادهای ایران و انگلستان اختصاص داده است. همانطور که در مقدمه نوشته شده توسط حمدالله مستوفی آمده، وی با محافظهکاری اولیه و البته با رویکردی کارشناسانه، قرارداد را نقد کرده است که در نوع خود جزو بهترین نقدها به حساب میآید.
مقدمه
در تاریخ ۱۳ ذیقعده ۱۳۳۷ که مسلما منحوسترین ایام تاریخ ایران است در جراید پایتخت، بیانیهای که تاریخ آن ۱۷ اسد و در ذیل آن قرارداد انگلیس و ایران مندرج بود، از طرف رییسالوزرای مملکت انتشار یافت.
مقالات سفارشی که در اطراف بیانیه رییس الوزراء در روزنامهها نوشته شده، چون دستور آنها را خود و هواخواهانشان دادهاند چیزی نیست که برهان و منطق در آنها راهی داشته باشد.
گذشته از این، نظامی بودن شهر تهران و تمسکجستن رییسالوزراء برای برهم زدن اجتماعات ضدخود، به این قانون و بیانیه تهدیدیهای که در تاریخ ۱۶ سنبله (۱۲ ذیحجه) از طرف ایشان منتشر شد و حبس و تبعیدی که متعاقب صدور این بیانیه برای دفعه دوم در جماعتی از اضداد این قرارداد، به اجرا رسید و بالاخره، تفرقه اجتماعات ملیین که در منزل علمای اعلام جمع شده بودند، اقتدار هر نوع مخالفت یا نقادی را از مردم سلب کرد. مطبوعات که عموما طرفدار او بودند، سایر مردم هم اگر گاهی به وسیله اوراق معروف به شب نامه، میخواستند افاده مرامی در اطراف این قرارداد نموده، مضار و منافع آن را تحت مباحثه و مذاکره بیاورند، با کمال دقت، تعقیب شده، گرفتار حبس و توقیف میگشتند.
الان ماه دلوست و ششماه از تاریخ امضا و انتشار این قرارداد میگذرد و این بعد از شش ماه است که قلم برداشته، میخواهم بیانیه و قرارداد ایشان را تحت دقت بیاورم.
بعد از شش ماه مدت و به اجرا رسیدن قسمت قرارداد و ظاهر شدن نتایج آن و اختناق هر نوع فکر و حس، دیگر بروز احساسات و نقادی از روی تعصب، خلاف رویه عقلا است. من هم سعی میکنم که از عصبیت و بروز احساسات احتراز جسته، این راه را جز با قدمهای برهان و منطق و تجربه و تاریخ نپیمایم.
و نیز، برای اینکه شاهد مضامین بیانیه و نکات قرارداد از اذهان فراموش شده باشد، بدوا بیانیه رییسالوزراء و قرارداد و ضمیمه آن را مینگارم و بعد بیانیه ایشان را جمله به جمله، تجدید ذکر نموده و در ذیل هر یک نظرات خود را مینویسم و سپس قرارداد و ضمیمه آن را فصل به فصل، تحت مداقه در میآورم.
بیانیه رییسالوزراء
در این موقع که ذات اقدس شهریاری ارواحنا فداه، مصمم به مسافرت به اروپا و هموطنان من مترصد هستند از اقداماتی که در حل مشکلات داخلی و تسویه مناسبات خارجی مملکت در مدت این یک سال نمودهام، بیشتر اطلاع حاصل نمایند، بنابراین لازم میدانم حقایقی را که تاثیر آنها در گذشته و آتیه، متضمن مصالح حیاتی مملکت میباشد به اطلاع عامه برسانم.
برای مقایسه وضعیات قبل از زمامداری خود با امروز، بیان کل حقایق فرصت و مجالی وسیعتر و تسوید اوراقی بیشتر لازم است. به علاوه مایل نیستم خاطر هموطنان عزیز را، از شرکت در تمام تاسفات و معاینات تاثرانگیز خود ملول سازم. پس قسمتی از حقایق ناگفتنی را به تشریح تاریخ و تفرس افکار دقیق هموطنان حوالت نموده، فقط رئوس مسائل را یادآور میشوم.
سال گذشته، در همین ایام، اعلیحضرت شهریاری ارواحنا فداه، وظیفه تشکیل هیات دولت و سرپرستی مملکت را به عهده بنده مقرر فرمودند. من نیز با اینکه روزنه امید و شعاع بهبودی را به آن همه گسیختگی شیرازهها از هیچ طرف مشاهده نمیکردم، فقط به نیت فداکاری و اینکه شاید مداخله من، لااقل بتواند از توسعه دایره مصائب جلوگیری کند، امر پادشاه متبوع معظم خود را اطاعت کردم.
از نخستین نقطه شروع، در هر قدم با سلاسل طاقت فرسای مشکلات و موانع مصادف گشته، برای حل کوچکترین قضایا، بزرگترین محظورات را مشاهده میکردم.
در آن موقع، جنگ بینالمللی با تشنجات شدیده خود زلزله گیتی را همچنان مداومت میداد و بر اثر آن، مملکت ما نیز به نوبه خود بیشتر از توانایی به نیت و طاقت خویش، متزلزل میگشت.
امنیت در تمام نقاط داخله مملکت مسلوب، دولت مرکزی فاقد کلیه وسایل و اختیارات همچنان که افراد و تشکیلات ترور، در پایتخت، آسایش عامه را دچار اختلال نموده بودند، دستهجات یاغی و قطاعالطریق، در اقطار ایران، به اعراض و نوامیس عامه حکمفرمایی داشته، اغلب ولایات و نقاط مهم مملکت، بیحکومت و سرپرست، دستخوش غارتگران محلی باقیمانده، قوای متلاشی شده تامینیه، با رقتناکترین احوال در مقدرات خود نالان و افراد آن از گرسنگی در حالت احتضار، خزانه تهی، عایدات مالیاتی لاوصول، اقساط مخارج مهم و ضروری دولت در عهده تعویق و تعطیل، ابواب تجارت به کلی مسدود و همه کس برای ضروریات زندگانی نگران و سرگردان، سختی ارزاق عمومی در مراکز ولایات با قیافه فجیع خود، حیات هیات اجتماعیه را تهدید، قحطی و استیلای امراض، چرخ نظام اجتماعی و زندگانی افراد را متوقف، مناسبات خارجی ما تعطیل و روابط با دولت انگلستان (دولتی که در آن موقع بیش از همه مساعدت و مخالفتش موثر در وضعیات داخلی بود) تیره و مبهم و بالاخره، تمام موجبات بدبختی و انقراض مهیا و به اندک اشتباه و خودپرستی یا تعلل و لاقیدی یا جبن و بددلی، ممکن بود آخرین ضربه مخاطرات متوجه حیات سیاسی و استقلال ملی ما گردد.
در یک چنین موقع خطیر و ایام سیاهی بود که متوکلاعلی الله، با اعتماد به نفس و اتکا و به وجدان و حقیقت، خودخواهی و خودپسندی را از نظر دور کرده، منافع ملت را به مصالح شخصی ترجیح داده و از هیچ مخاطره جانی و شرافتی نهراسیده، بار سنگین مسوولیت و خدمتگزاری مملکت را بر دوش خود گذاردم.
بدیهی است، در اول، محض تغییر و بهبودیت موقتی اوضاع، مجبور بودم با هر نوع سعی و تلاش، وسائل آنی و فوری تهیه و تدارک نمایم، تا با وضعیاتی که مستلزم مخاطرات و مهالک آنی بود، مقاومت و فرصت کافی، برای امعاننظر و مطالعه دقیق حقایق، در هنگام عظیم دنیا و تجسس طرق ممکنه، برای اصلاحات اساسی و تامین حقیقی آتیه مملکت تحصیل نمایم.
حالت من در آن ایام، مانند غریقی بود که اول به حکم اضطرار، به هر تختهپارهای متوسل گردد، تا خود را به وسیله آن به کشتی و ساحل نجات برساند. به همین دلیل در تصمیمات و عملیات خود، اگر معارضی مییافتم و منقد بیخبر از اوضاع میدیدم، طرف توجه قرار نداده و برای رسیدن به مقصد، یعنی نجات مملکت، احکام عقل و دانش را بر احساسات خود و دیگران ترجیح میدادم.بسی مشعوف و خرسند هستم که به یاری خدای تعالی نخستین تکالیف موقتی خود را، با هدایت عقل و وجدان و به نیروی آن درجه توانایی که باری تعالی جل اسمه به این بنده ضعیف عطا فرموده در تهیه وسایل پیشرفت موقتی و در عین حال خاتمه دادن به مخاطرات و منع عوایق داخلی و خارجی با حسن فداکاری تا حدی که مقدور شد، انجام دادم.
در ادای این وظیفه صعب، پس از تاییدات غیبیه و توجهات اولیای اسلام و اتکای به تقویتهای شاهانه که البته علل اصلی موفقیت اینجانب بودند، مساعدت و حسن موافقت اولیای دولت انگلستان نیز عامل موثر و قوی گردید و البته نباید از امتنان مساعدتهای آن دولت خاموش نشست.
دولت معظم انگلستان، در عقیده جلوگیری از هرج و مرج و ایجاد امنیت و نظم در ایران، با اولیای دولت شاهنشاهی ابراز موافقت نموده و حصول این مقصود را موافق با مصالح خویشتن یافته، در حدودی که وضعیات عمومی اجازه میداد، از کمک به کابینه اینجانب مضایقت ننمود.
اگر چه این مساعدت از بعضی حیثیات و مخصوصا از حیث اسلحه و مهمات نظامی رضایت بخش و تا آن درجه کافی نبود که موفقیت اولیای دولت را در حفظ انتظامات زودتر و بیشتر محسوس نماید، لیکن همان مقدار کمکی که با دولت ایران به عمل آمد، قابل تقدیر و در موفقیت دولت تاثیر کامل داشت. مخصوصا مساعدت مالی در تامین ارزاق و اقتدار دولت بر تادیه منظم مصارف جاریه مملکت، برای استقرار و بقای نظم به موقع و نافع گردید.
بدیهی است، در این مدت، معاندین و جاهلین و ارباب اغراض از آنچه توانستند، برای اینکه اینجانب را خسته و مایوس و به کنارهجویی مجبور نمایند، خودداری نکرده، علاوه بر انواع تشبثات جاهلانه، مکرر سعی کردند خاطر مهر مظاهر ملوکانه را از این بنده مکدر نمایند. ولی هیچوقت ذات مقدس شاهانه از القائات آنان متاثر نگردیده و همواره علاقه خاطر همایونی، به حفظ مصالح مملکت، پشتیبان قوی و نگاهبان موثر اینجانب بود.
ارسال نظر