همسایهها- ایران بین تزاریسم و کمونیسم -۱۰
بازماندگان تزار در ایران
داستان وابستگان تزارهای روس که پس از استیلای کمونیستها به کشورهای گوناگون از جمله ایران تبعید شدند، جذاب و خواندنی است. در این بخش از نوشته که مربوط به تاریخ ایران بین تزارها و کمونیستها بررسی شده است، رفاقت تیمور تاش با گراندوک روس است... این مطلب نوشته محمدرضا دبیری و برگرفته از سایت «دیپلماسی ایرانی» است.
در تهران، مستوفىالممالک که طرفدار مهاجرت بود مستعفى شد و سپهدار که متمایل به روسها بود رییسالوزرا شد. با چنین رییسالوزرایى، سفارت روس در حوزه نفوذ خود در انتخاب مشاغل حق مداخله بیش از پیش پیدا کرد.
در چنین اوضاع و احوالى بود که عبدالحسین خان پسر کریم داد خان نردینى (یعنى تیمورتاش بعدى) لقب سردار معظم خراسانى گرفت و در بازیهای سیاسی آن روز تهران صاحب نقش جدی شد. وی که جوانى باهوش و فراست و خوش قیافه بود، در سن پطرزبورگ تحصیل کرده بود و زبان روسى را خوب تکلم میکرد و آداب و رسوم و تشریفات اروپایی را مىدانست. وی چون فرزند خان نردین (درخراسان شمالی) بود وقتی در سن پطرزبورگ تحصیل میکرد، بین دوستانش به پرنس ناردینسکی معروف بود.
در این ایام وی حاکم گیلان شد و بههمراه رجال گیلان صاحب نفوذ و اعتبارخاصى شدند و در عزل و نصبها مطرح بودند.
مقارن این اوضاع و احوال، شاهزاده روسى یعنى همان قاتل راسپوتین بهعنوان عقوبت! به ایران تبعید شده بود.
این گراندوک ثروتمند و تبعید شده که سفیر روس و فرماندهان قواى روس نیز هواى او را داشتند، شبها در کلوپ شاهنشاهى تهران با خوانندگان و هنرمندان معروف روس که براى روحیه دادن به افسران روس مقیم ایران به تهران میآمدند، به عیش و نوش و «تحمل عذاب و مکافات عمل» مشغول بود.
بد نیست چون ذکری از این باشگاه شد به سوابق آن هم اشارهای بشود، زیرا به تقلید از انگلیسیها و اروپائیان از آن زمان به بعد و در ادوار مختلفه، کلوپها و باشگاههایی که پاتوق پارهای از سیاستمداران، سیاست بازان، ارباب جرائد، «بیزینسمن»های ایرانی و خارجی بود در تهران باب شده بود. از آن جمله میتوان به کلوپ ایران، کلوپ فرانسه، کلوپ ایران جوان و کلوپ شاهنشاهی و... اشاره کرد.
کلوپ شاهنشاهى در تهران را «مسیو دو رومرو» وزیر مختار اسپانیا در تهران که تجربیات قبلى در این نوع فعالیتها داشت تاسیس کرد. این آقاى وزیر مختار چند نفر ایادى براى اداره کلوپ داشت. از جمله یک دندانساز به اسم اشتومب، یک افسر سوئدى و یک ایرانى عضو وزارت امورخارجه، بهنام ابوالحسن خان گرانمایه که قبلا در عراق کارپرداز (سر کنسول) بود نیز از اعضای هیاتمدیره و موسسین آن بودند و نفری ۵۰ تومان سرمایه گذاشته بودند.موسسین باشگاه ابتدا خانه سیّد مُهنّا در دروازه دولت را که وضع آبرومندى داشت اجاره کردند.
بهتدریج تعداد اعضا و صاحب منصبان روس و انگلیس روز به روز زیادتر شدند و رشتههاى فعالیت متعدد گردیدند و کلوپ جایگاه ویژهاى در بین «کور دیپلماتیک» مقیم تهران، خارجىها و اعیان و اشراف و به اصطلاح «هاى سوسایتى» فرنگى مآب ایرانى پیدا کرد و جا تنگ شد.
ناگزیر کلوپ به جاى بزرگترى در منزل «کنت دو مونت فورت» که رییس و موسس نظمیه ایران بود منتقل شد.
در باشگاه شاهنشاهى اولیه، افسر سوئدى مربى بازى چوگان بود. ابوالحسن خان گرانمایه نیز با مختصر تفاوتى سالن ورزشى دایر کرده بود. وزیر مختار آمریکا بازى پوکر باب کرده بود و آموزش مىداد. رستورانی به سبک اروپایىها و سن نمایشی براى هنرمندان و خوانندگان هم به راه بود. گراندوک یوسوپوف با توجه به ثروت و معروفیت و جوانى، مورد توجه و شمع محفل این کلوپ بود و مقامات روس هم بهرغم محکومیتش، به او تملق مىگفتند.
با توجه به کثرت مقامات و افسران روس در تهران که گرداننده اصلى اوضاع آن روزها در ایران بودند، هنرمندان و بازیگران و خوانندگان معروف دربار امپراتورى روسیه به تهران مىآمدند و از جمله یک بالرین و رقاصه مشهور روسیه مدتها در این کلوپ برنامه اجرا مىکرد و طرف توجه خاص گراندوک یوسوپوف بود.
از آن طرف، نظامالسلطنه مافى، رییسالوزرا دولت مهاجرت، بر طبق قرارى که با نفر دوم سفارت آلمان در تهران گذاشته بود، باید یک لشگر مرکب از حداقل سه هزار نفر سواره نظام و پیاده علاوه بر نیروى ژاندارم از عشایر قافلانکوه و افواج سیلاخوری والوار بختیاری و ایلات بویر احمدی در بروجرد سازمان بدهد و به سوی کرمانشاه حرکت کند.
براى این کار گویا پول قابلتوجهى هم از «کنت کانیتز» نفر دوم سفارت و افسر اطلاعاتى سفارت آلمان گرفته بود، ولى هنگام ورود به کرمانشاه قشونى به استعداد بیش از دو گردان بههمراه نداشت.
در کابینه مهاجرت، نظامالسلطنه علاوه بر خودش که رییسالوزرا بود، پسرش سالار معظم، وزیر امورخارجه و دامادش عباس میرزا سالار لشگر، وزیر جنگ، ادیبالسلطنه سمیعى، وزیر داخله، میرزا قاسم خان صور، وزیر پست و تلگراف، مدرس وزیر عدلیه و حاجى عزالممالک اردلان که در کرمانشاه نفوذی داشت، وزیر فوائد عامه وخزانه دار بودند.به هر حال، منظم ترین واحد مسلح همراه آنان، قواى ژاندارمرى تحتفرماندهى گلروپ سوئدى بود. کلنل محمد تقی خان پسیان هم که از افسران جوان تحصیلکرده و پرشور آنزمان بود جزو فرماندهان قوای ژاندارم بود.
آنها هم در یکی دو برخورد با قوای روس در نزدیکی همدان عقب نشستند و کرمانشاه بهخطر افتاد؛ بنابراین تشکیل دولت تبعیدی در قصر شیرین مطرح شد.
حاصل کار آنکه، فرمانده قواى عثمانى هم که از هم گسیختگى قشون ایران مطلع شد، از تماس جدی با ایرانىها خوددارى کرد.
ارسال نظر