حسن یکتا

طی یکی دو قرن اخیر ایران همواره از طرف روس‌ها و انگلیس در روابط خارجی و همچنین اوضاع داخلی تحت فشار قرار داشت و بنا به عقیده برخی از رجال وطن‌پرست و روشنفکر، حضور قدرت سومی می‌توانست از قدرت و میزان ضریب نفوذ این دول زورگو و مداخله‌گر بکاهد، اما همواره حضور این نیروی سوم با فشار و مداخله همان دول و رجال طرفدار آنان در داخل مانع از حضور آنان می‌شد، اما در اواخر دوره قاجار این سیاست دوباره مورد مطالعه قرار گرفت. خوشتاریا تبعه‌ دولت‌ گرجستان‌ بود و به‌ عنوان‌ یک‌ گرجی‌ و نه‌ روس‌ با آن‌ شرکت‌ وارد مذاکره‌ شده‌، اما دولت‌ وقت‌ ایران‌ نگران‌ واکنش‌ دولت‌ شوروی‌ بود و از گسترش‌ حوزه‌ فعالیت‌ شرکت‌ نفت‌ انگلیس‌ و ایران‌ واهمه‌ داشت؛ چرا که‌ آن‌ را مقدمه‌ای‌ برای‌ اعمال‌ نفوذ کامل‌ انگلستان‌ بر سرتاسر ایران‌ می‌پنداشت. به‌ همین‌ دلیل‌ دولت‌ ایران‌ قرارداد خوشتاریا را فاقد وجاهت‌ قانونی‌ خواند و اعلام‌ کرد چون‌ این‌ امتیاز توسط‌ مجلس‌ شورای‌ ملی‌ به‌ عنوان‌ تنها مرجع‌ قانونی‌ اعطای‌ امتیازات‌ به‌ تصویب‌ نرسیده‌ است، بنابراین‌ جنبه‌ قانونی‌ و رسمی‌ ندارد. همزمان‌ با این‌ چالش‌ها، دولت‌ ایران‌ در سال‌ ۱۹۲۱ (۶ بهمن‌ ۱۲۹۹) قراردادی‌ را با دولت‌ شوروی‌ به‌ امضا رساند که‌ به‌ موجب‌ آن‌ تمامی‌ امتیازات‌ واگذار شده‌ در دوره‌ تزاری‌ به‌ استثنای‌ یک‌ قرارداد، لغو شد. اضافه‌ بر این‌ در قرارداد مقرر شده‌ بود که‌ دولت‌ ایران‌ نباید در آینده‌ هیچ‌ امتیازی‌ در منطقه‌ تحت‌ نفوذ روسیه‌ به‌ قدرت‌ سومی‌ واگذار کند.

با انعقاد این‌ قرارداد، بهانه‌هایی‌ را که‌ دولت‌ ایران‌ برای‌ اثبات‌ الغای‌ امتیاز خوشتاریا نیاز داشت‌ فراهم‌ آمد. با وجود این، شرکت‌ نفت‌ انگلیس‌ و ایران‌ دست‌بردار نبود و اصرار داشت‌ خوشتاریا تبعه‌ روسیه‌ نبوده‌، بلکه‌ شهروند دولت‌ گرجستان‌ است‌ و بنابراین‌ قرارداد او با دولت‌ وقت‌ ایران‌ ارتباطی‌ به‌ دولت‌ شوروی‌ ندارد؛ اما این‌ استدلال‌ شرکت‌ نفت‌ انگلیس‌ و ایران‌ به‌ زودی‌ فروپاشید، چرا که‌ در اول‌ فروردین‌ ۱۳۰۰ جمهوری‌ گرجستان‌ به‌ اتحاد جماهیر شوروی‌ پیوست‌ و از حالت‌ یک‌ کشور مستقل‌ خارج‌ شد. به‌ این‌ ترتیب، نخستین‌ اقدام‌ دولت‌ انگلستان‌ تحت‌ پوشش‌ شرکت‌ نفت‌ انگلیس‌ و ایران‌ برای‌ تصاحب‌ نفت‌ شمال‌ ایران‌ ناکام‌ ماند.

با وجود این، لندن‌ از پای‌ ننشست‌ و با طراحی‌ و اجرای‌ کودتای‌ سوم‌ اسفند ۱۲۹۹ سناریوی‌ جدیدی‌ را در ایران‌ به‌ مورد اجرا گذاشت‌ که‌ در صورت‌ اجرای‌ کامل‌ آن، دیگر نیازی‌ به‌ انعقاد قراردادهای‌ استعماری‌ همچون‌ قرارداد نفت‌ شمال‌ ایران‌ نبود؛ چرا که‌ در اثر کودتا، دولتی‌ در ایران‌ بر سر کار آمد که‌ ظاهری‌ مستقل‌ و ملی‌ داشت، ولی‌ به‌ شدت‌ تحت‌ سیطره‌ و نفوذ انگلستان‌ بود. هدف‌ انگلستان‌ جایگزینی‌ استعمار پنهان‌ و غیرمستقیم‌ به‌ جای‌ استعمار مستقیم‌ در ایران‌ بود تا حساسیت‌ رقبای‌ دیرینی‌ همچون‌ شوروی‌ و دولت‌ تازه‌ به‌ دوران‌ رسیده‌ آمریکا که‌ داعیه‌ ضدیت‌ با استعمار را داشت، برنیانگیزد. با کودتای‌ رضاخان‌ علیه‌ سلسله‌ قاجار، مرحله‌ نوینی‌ در حیات‌ سیاسی‌ ایران‌ آغاز شد که‌ تاثیر بسزایی‌ بر سرنوشت‌ نفت‌ ایران‌ داشت.

سیاست‌ ورود «قدرت‌ سوم» به‌ ضمه‌ سیاسی‌ ایران‌ به‌ منظور خنثی‌سازی‌ نفوذ سنتی‌ روس‌ و انگلیس‌ در ایران‌ از زمان‌ امیرکبیر مطرح‌ بوده‌ است. این‌ سیاست‌ در طول‌ سال‌های‌ طولانی‌ با وجود تلاش‌ دولت‌های‌ مختلف‌ ایران‌ برای‌ کشاندن‌ پای‌ دیگر قدرت‌های‌ اروپایی‌ نظیر فرانسه‌ ناپلئون، آلمان‌ دوره‌ بیسمارک‌ و... با واکنش‌ شدید روسیه‌ وانگلیس‌ مواجه‌ شد و ناکام‌ ماند. با وجود این‌ در سال‌های‌ پایانی‌ عمر سلسله‌ قاجار، میرزا حسن‌خان‌ مشیرالدوله‌ سیاست‌ ورود قدرت‌ سوم‌ در ایران‌ را بار دیگر در پیش‌ گرفت. او با هدف‌ تجدید سازمان‌ نظام‌ مالی‌ آشفته‌ کشور و بازسازی‌ اقتصاد آن‌ و مقابله‌ با رقابت‌ انحصاری‌ روس‌ و انگلیس، دست‌ به‌ سوی‌ قدرت‌ تازه‌ نفس‌ آمریکا دراز کرد. در این‌ زمان، ایالات‌ متحده‌ آمریکا با پیروی‌ از سیاست‌ «درهای‌ باز» در میان‌ ملت‌های‌ استعمارزده‌ جهان، جایگاه‌ و اعتباری‌ کسب‌ کرده‌ بود. در ایران‌ نیز مخالفت‌ دولت‌ آمریکا با قرارداد ۱۹۱۹ وثوق‌الدوله‌ و حمایت‌ از ایران‌ در کنفرانس‌ صلح‌ ورسای‌ سبب‌ محبوبیت‌ زیادی‌ برای‌ آن‌ کشور شده‌ بود. ملت‌ و دولت‌ ایران‌ که‌ از دخالت‌های‌ آشکار و نهان‌ روسیه‌ و انگلیس‌ در امور کشور به‌ شدت‌ نگران‌ بودند، در مقابل‌ تنفر شدید از این‌ دو قدرت‌ استعماری، از سیاست‌ نزدیکی‌ به‌ آمریکا حمایت‌ می‌کردند. به‌ همین‌ منظور، حسین‌ علا (وزیر مختار ایران‌ در واشنگتن) با انتشار اعلامیه‌ای‌ تمایل‌ دولتمردان‌ ایران‌ را برای‌ واگذاری‌ امتیاز نفت‌ در پنج‌ ایالت‌ شمالی‌ به‌ اطلاع‌ مقامات‌ و شرکت‌های‌ نفتی‌ آمریکایی‌ می‌رساند.

با انتشار این‌ خبر، دولت‌ انگلستان‌ بلافاصله‌ در آبان‌ ۱۲۹۹ نماینده‌ شرکت‌ نفت‌ انگلیس‌ و ایران‌ را به‌ تهران‌ فرستاد تا درخصوص‌ دریافت‌ امتیاز نفت‌ در ایالات‌ خراسان‌ و آذربایجان‌ که‌ جزو امتیاز خوشتاریا محسوب‌ نمی‌شد، مذاکراتی‌ را با مقامات‌ ایرانی‌ انجام‌ دهد؛ اما به‌ محض‌ ورود نماینده‌ شرکت‌ به‌ تهران، وزیر مختار آمریکا در تهران‌ از دولت‌ ایران‌ خواست‌ هرگونه‌ مذاکره‌ درباره‌ نفت‌ شمال‌ را تا ورود نمایندگان‌ شرکت‌های‌ آمریکایی‌ به‌ تعویق‌ اندازد تا این‌ شرکت‌ها بتوانند در برابر شرکت‌ نفت‌ انگلیس‌ و ایران‌ از فرصتی‌ برابر برای‌ کسب‌ امتیاز برخوردار شوند. دولت‌ ایران‌ هم‌ چنین‌ کرد و از مذاکره‌ با نماینده‌ اعزامی‌ شرکت‌ نفت‌ انگلیس‌ و ایران‌ سرباز زد.

متعاقب‌ آن‌ رییس‌ هیات‌ مدیره‌ شرکت‌ نفت‌ انگلیس‌ و ایران‌ به‌ کمیته‌ نفت‌ ایران‌ در لندن‌ اطلاع‌ داد چون‌ گفت‌وگو درباره‌ امتیاز نفت‌ شمال‌ معوق‌ مانده‌ است، شرکت‌ نخواهد توانست‌ حق‌ امتیاز دولت‌ ایران‌ را بابت‌ امتیاز دارسی‌ پرداخت‌ کند. دولت‌ ایران‌ که‌ به‌ شدت‌ تحت‌ فشار مالی‌ قرار داشت، از دولت‌ آمریکا درخواست‌ وامی‌ به‌ مبلغ‌ ده‌ میلیون‌ دلار کرد، اما هنوز مذاکرات‌ برای‌ دریافت‌ وام‌ آغاز نشده‌ بود که‌ کودتای‌ سوم‌ اسفند ۱۲۹۹ رخ‌ داد و دولت‌ سیدضیا زمام‌ امور کشور را به‌ دست‌ گرفت.