ملی شدن کانال سوئز و روابط اعراب

حافظ اسد- رییس‌جمهور وقت سوریه

کشور مصر از تولیدکنندگان و صادرکنندگان بزرگ نفت نبوده و نیست، اما وجود عبدالناصر انقلابی در مناسبات میان اعراب و ملی کردن کانال سوئز، از عواملی بودند که به گمان نویسنده این متن در افزایش قیمت نفت در اوایل دهه ۱۹۷۰ نقش داشتند... یکی از اقدامات مهم سرهنگ ناصر ملی کردن کانال سوئز در ۲۶ ژوئیه سال ۱۹۵۶ بود. کانال سوئز که دریای مدیترانه را به دریای سرخ و خلیج فارس مرتبط و با درآمد حدود دو میلیارد دلار در سال از پراستفاده‌ترین معابر حمل و نقل جهانی شناخته می‌شود، در آن زمان در مالکیت کارتل انگلیس و فرانسه بود و ملی کردن آن علاوه بر کسب درآمد قابل توجه که مورد نیاز دولت مصر بود، موجب افزایش اعتبار و محبوبیت ناصر در بین اعراب و جبران سرافکندگی شکست جنگ سال ۱۹۴۹ گردید. اما بعد از شکست ملی شدن نفت در ایران، تکرار این داستان در مصر به هیچ‌وجه مورد قبول انگلستان نبود و در این مورد بین انگلستان و فرانسه تفاهم کامل وجود داشت و اسرائیل که از تجدید روحیه ملت عرب و قدرت و سربلندی مردم مصر نگران بود با انگلستان و فرانسه متحد شد و در میان بهت و حیرت جهانیان و دو ابرقدرت غرب و شرق، حمله غافلگیرانه مشترکی را از زمین، هوا و دریا برای تصرف کانال سوئز و برکناری سرهنگ ناصر آغاز کردند. آمریکا که از یک طرف هنوز امیدوار بود بتواند با سرهنگ ناصر به تفاهم برسد و از درگیری با ملت عرب پرهیز کند و از طرف دیگر از اقدام انگلیس و فرانسه که ابرقدرت غرب را به مبارزه طلبیده و بدون مشورت در منطقه مهم و خطرناک جهان دست به آشوب‌طلبی زده بودند دلتنگ بود، فرصتی مناسب به دست آورده بود تا موقعیت رهبری خود را در جهان غرب تثبیت کند. آمریکا از اقدام شوروی که دستور آماده‌باش کامل نظامی به کلیه نیروهای خود در سراسر جهان صادر نموده بود استفاده نمود و به متجاوزین اخطار کرد چنانچه فورا عملیات جنگی را در کانال سوئز متوقف ننمایند نیروهای آمریکا به کمک ارتش مصر وارد جنگ خواهند شد. این اولین و آخرین بار بود که فرانسه و انگلستان بدون اجازه آمریکا دست به عملیات جنگی زدند و با سرشکستگی مجبور به قبول فرمان آمریکا، خروج از کانال سوئز و به رسمیت شناختن حق مصر در ملی کردن کانال سوئز شدند. در تعقیب حوادث کانال سوئز، روابط آمریکا و مصر گسترش یافت، ولی مدت آن به طول نینجامید و چندی بعد در مورد شرایط آمریکا برای اعطای وام و کمک به ساختمان سد عظیم آسوان در سرچشمه رودخانه نیل به بن‌بست رسید.

این بن‌بست با پیشنهاد شوروی برای ارائه کمک‌های فنی، مالی و اقتصادی به مصر برای ایجاد سد آسوان و تصمیم ناصر برای قبول این پیشنهاد، تغییر کلی در روابط مصر با آمریکا به وجود آورد که منجر به وابستگی بیشتر ناصر به شوروی، گسترش همکاری‌های نظامی دو کشور، نفوذ روزافزون شوروی در کشورهای عربی و اعزام حدود ۲۰ هزار مشاور نظامی شوروی به مصر شد.

این تحولات در روابط مصر و عربستان سعودی نیز تاثیر اساسی گذاشت. ملک‌فیصل که توسعه روابط با آمریکا را ترجیح می‌داد در سال ۱۹۶۳ با یک شبه‌کودتا ملک‌سعود را به علت بیماری از سلطنت خلع کرد و پادشاه عربستان سعودی شد. برکناری ملک‌سعود و تبعید او به مصر موجب تیره شدن روابط دو کشور و به وجود آمدن دورانی بسیار تاریک در روابط آنها شد که در بقیه مدت حکومت سرهنگ ناصر ادامه داشت. این تیرگی روابط هرچند به برخورد مستقیم نرسید ولی با دخالت هر دو کشور در جنگ داخلی کشور یمن و اعزام ۱۰۰ هزار سرباز مصری با تمام تجهیزات برای پشتیبانی از یمن جنوبی در جنگ با یمن شمالی که مورد حمایت آمریکا و عربستان بود، موجب زیان‌های فراوان، رکود اصلاحات و کاهش بنیه نظامی مصر همراه با نزول محبوبیت ناصر و اتکای بیش از پیش او به شوروی گردید.

سرهنگ ناصر برای تجدید اعتبار خود به جای ادامه راه اصلاحات در مصر، امکانات خود را متوجه تقویت ارتش و آمادگی مقابله با اسرائیل کرد. در اواخر ماه مه ۱۹۶۷ با تقاضای خروج نیروهای حافظ صلح از صحرای سینا و محاصره نظامی تنگه عقبه که تنها راه ورودی نفت ایران به اسرائیل بود، آن کشور را در موقعیت دشواری قرار داد.

در این موقعیت حساس در حالی که با همراهی سوریه در مقابل اسرائیل حالت جنگی به خود گرفته بود، با همه مشاورین نظامی داخلی و خارجی که داشت به صورتی حیرت‌انگیز از انجام هرگونه آماده‌باش نظامی به نیروهای نظامی مصر و سوریه خودداری نمود.

اسرائیل که خود را در شرایط سرنوشت‌ساز و غیرمنتظره می‌دید، بلافاصله در ۶ ژوئن ۱۹۶۷ جنگ برق‌آسای خود را غافلگیرانه آغاز نمود و در نخستین ساعات شروع جنگ، بخش اصلی نیروهای هوایی مصر و سوریه را در زمین نابود کرد و در مدت شش روز با تصرف بخش اصلی سرزمین فلسطین و صحرای سینا تا مرز کانال سوئز و بلندی‌های جولان از خاک سوریه را تصرف کرد و متعاقبا با دستور آتش‌بس سازمان ملل متوقف گردید. در مدت جنگ به‌رغم شکست غیرقابل تصور مصر و سوریه که به مراتب از شکست سال ۱۹۴۸ بدتر بود و سرشکستگی بیشتری برای اعراب به وجود آورد، به علت تیرگی روابط مصر و عربستان سعودی هیچ‌کدام از کشورهای عرب هیچ اقدامی به پشتیبانی مصر، سوریه و تصرف قسمت اعظم سرزمین فلسطین توسط اسرائیل به عمل نیاوردند.

اسرائیل که ساحل شرقی کانال سوئز را تصرف کرده بود، موجبات توقف کامل عملیات کشتیرانی در این مهم‌ترین آبراه جهان را به وجود آورد و در نتیجه آن کشتی‌های بازرگانی و نفتکش برای حمل کالا از خلیج فارس به اروپا، آمریکا و برعکس مجبور شدند به جای کانال سوئز مسیر اقیانوس هند و دماغه امید نیک در آفریقای جنوبی را طی نمایند که موجب زیان مالی قابل توجه برای مصر و بالا رفتن هزینه حمل نفت و کالاهای بازرگانی و صنعتی گردید.