تاریخ احزاب - جریانشناسی اپوزیسیون عصر پهلوی-۵
جنگهای چریکی یا عملیات انتحاری
نویسنده این گزارش در ادامه بررسی دلایل ناکامی اپوزیسیون ایرانی در مقابله با رژیم گذشته به ویژه مارکسیستها نکات قابل توجهی را بیان میکند. این نوشته معتقد است اختلافات درونی اپوزیسیون مارکسیست که ریشه در نوع تربیت ایرانیان دارد، یکی از این دلایل است...
نمایی از جنگل سیاهکل
نویسنده این گزارش در ادامه بررسی دلایل ناکامی اپوزیسیون ایرانی در مقابله با رژیم گذشته به ویژه مارکسیستها نکات قابل توجهی را بیان میکند. این نوشته معتقد است اختلافات درونی اپوزیسیون مارکسیست که ریشه در نوع تربیت ایرانیان دارد، یکی از این دلایل است... گروه جنگل، نهتنها از داشتن پایگاه پشتیبانی محروم بود، بلکه تدارکات و تسلیحات آن در آغاز عملیات، حتی برای چند روز نبرد، کفایت نمیکرد؛ چنانکه اسلحه و مهمات گروه، برای مقابله با نیروهای مسلح رژیم، کلا شامل سه قبضه مسلسل، نه قبضه کلت و مقادیری نارنجک و مواد منفجره بود.صرفنظر از نواقص و کمبودهای تدارکاتی و تسلیحاتی و اصرار فرمانده گروه جنگل برای شروع عملیات، این سوال نیز مطرح است: به فرض اینکه عملیات سیاهکل با موفقیت انجام میشد، با این همه برای تداوم عملیات در یک منطقه دیگر، با توجه به واکنش فوری دشمن (رژیم)، چریکها چگونه میتوانستند تدارکات و تسلیحات مورد نیاز خود را تامین کنند؟ گذشته از آنکه برای تداوم مبارزه مسلحانه به سبک چریکی، نمیتوان تنها به فداکاری و ایمان انقلابی افراد تکیه کرد، بلکه باید مسائل دیگری از قبیل خوگرفتن با زندگی دشوار در جنگل و کوهستان در فصول مختلف، آشنایی با مناطق ناهموار و معابر، تهیه و تامین مهمات و ملزومات و پیشبینی جذب افراد جدید را نیز در نظر گرفت. اما گروه جنگل، صرفا با پشتوانه قدرت، امکانات و نفرات بسیار محدود و معدودی، این اقدام را در پیشگرفته بود. سرانجام نه جوان، با نه قبضه تفنگ و مسلسل، بدون مهمات کافی، در محاصره نیروهای کاملا مجهز رژیم قرار گرفتند و بهرغم آنکه از همه امکاناتشان استفاده میکردند، هیچکاری در مقابل نیروهای رژیم از پیش نبردند.
علاوه بر تمامی نواقص مذکور، گروه جنگل، بدون داشتن پایگاه پشتیبانی و ارتباط با مردم منطقه، رژیم شاه را به مبارزه مسلحانه دعوت کرده بود و به همین خاطر، از این مبارزه که پیشاپیش سرانجام آن روشن بود، با عنوان یک «عملیات انتحاری»تعبیر گردید. (دیگر گروههای مذهبی و التقاطی مسلح و چریکی نیز کموبیش در همین وضعیت به سر میبردند.)
در حقیقت، اجرای عملیات چریکی و موفقیت در نبرد مسلحانه، مستلزم استفاده از عوامل زیر میباشد: ۱- دستگاه رهبری شایسته ۲- سازماندهی و تشکیلات ستادی ۳- استراتژی ۴- تامین تدارکات ۵- پایگاه مردمی.
همه سازمانهای چریکی مورد بحث، در شروع عملیات مسلحانه، فاقد دستگاه رهبری و ستاد عملیاتی مشخص بودند. افرادی که با دیدگاههای متفاوت، رهبری سازمان را برعهده گرفته بودند، هنگام بحث و تصمیمگیری درباره مسائل، هماهنگی نداشتند. سازماندهی و تشکیلات گروهها، با آرمان و اهداف آنها متناسب نبود، بهطوریکه پس از اولین برخورد با نیروهای پلیس، یکی پس از دیگری متلاشی شدند. آنها بیآنکه ارتباط منظم و پایداری داشته باشند، به سلولهای کوچک و پراکنده پناه بردند و به علت ضربهخوردنهای متوالی، هیچ کدامشان در امر تجدید سازمان متناسب با امکانات بالقوه، موفق نبودند.
اختلافنظر در کسب ایدئولوژی، فداییان خلق را دچار انشعاب و پراکندگی کرد. در نتیجه این گروهها، در تعیین استراتژی دچار سردرگمی شدند. آنها نتوانستند برنامهریزی لازم را ارائه کنند و لذا در زمینه فراهمآوردن آگاهیهای لازم برای اقدامات آموزشی - نظامی و تاکتیکی نیز ناکام ماندند. این گروهها - چنانکه در بررسی تدارکات گروه جنگل در برخورد با نیروهای مسلح، سادهاندیشی رهبری عملیات کاملا آشکار شد- از لحاظ تدارکات و تامین اسلحه و مهمات و دیگر نیازمندیها، در وضع اسفانگیزی قرار داشتند.
مهمترین عامل در موفقیت عملیات مسلحانه چریکی، تامین پایگاه مردمی است؛ چنانکه مائوتسه تونگ میگوید: «ملت به مثابه اقیانوس بزرگی است که دشمن باید در آن غرق شود. بدون آب، ماهیها قادر به حرکت نیستند و بدون همکاری مردم، رزمندگان نمیتوانند به نبرد ادامه دهند. اما وقتی در حرکت عمومی، تنها به مبارزه مسلحانه اکتفا شود، احتمال به موفقیت رسیدن آن حرکت کم است؛ زیرا مبارزه را به کسانی محدود میکند که توان اسلحهگرفتن و زندگی مخفی و چریکی را دارند و این افراد در اکثر قریب به اتفاق جوامع، تعدادشان محدود و کم است.»
گروههای عمده چریکهای فدایی خلق و گروههای چریکی مذهبی که به تز مبارزه مسلحانه روی آورده بودند، معتقد بودند جهت بیدارسازی مردم، باید مبارزه مسلحانه را به راه انداخت، حرکتهای چریکی و مسلحانه را در سطح روستاها و شهرها تعمیق بخشید و با اقدامات ترور، تخریب و انفجار، درصدد ضربهزدن به رژیم و نیز بیداری مردم برآمد. اما در طول پنجسال مشی چریکی و مبارزه مسلحانه، با حرکت چریک شهری در میان تودههای مردم حرکت چشمگیر و اساسی ایجاد نشد. همچنین چریکهای فدایی خلق که حمله به پاسگاه سیاهکل را در زمستان ۱۳۴۹ سازماندهی کردند، نتوانستند حرکت دهقانی را با تشکیل یک گروه کوچک «پیشتاز» رهبری کنند.
ارسال نظر