۷ پرده از داستان افزایش قیمت نفت-۱۴
اتحاد ایران و عربستان
قباد فخیمی در کتاب ۳۰ سال نفت ایران به پرده ششم افزایش قیمت نفت در اوایل دهه ۱۹۷۰ پرداخته و مینویسد که شاه و زکی یمانی به دلایل گوناگون ناگزیر شدند باهم متحد شده و چانهزنی برای عقبنشینی شرکتهای نفتی را تقویت کنند... بهترین محل برای برگزاری سخنرانی که با سرنوشت صنعت نفت ایران سر و کار داشت، آمفی تئاتر بسیار زیبا و مدرن ساختمان اداره مرکزی شرکت ملی نفت بود و معلوم نشد، چرا برگزاری این سخنرانی در دانشگاه تبریز مورد توجه قرار گرفت. بهطور کلی سخنرانی بدون تشریفات معمول روابط عمومی صنعت نفت که همراه با صدور اطلاعیه برای آگاهی عمومی و دعوت از مقامات دولتی، شرکتی و روزنامهنگاران بود، انجام شد و به نظر میرسید نوعی پنهانکاری از دستگاه شرکت نفت، دکتر اقبال و امیر نویدی، رییس دفتر قدرتطلبش که در آن هنگام امور روابط عمومی شرکت را در اختیار داشت، مورد نظر بود.
ضرورت در نظر گرفتن ارجحیت برای اجرای پروژههای تزریق گاز به منابع نفتخیز جنوب و لغو قراردادهای جدید صادرات گاز که ستون اصلی در توسعه روابط اقتصادی و معاملات تهاتری ایران و شوروی شناخته میشد، احتمالا یکی از دلایل این تصمیم بوده است.
خودداری کنسرسیوم در سرمایهگذاری و اجرای طرحهای تزریق گاز و نگهداری صحیح و حفظ امکانات تولید نفت در مناطق نفتخیز ایران مانند آنچه در کشورهای پیشرفته انجام میشد یکی از مهمترین مسائلی بود که شرکت ملی نفت، کنسرسیوم را به خاطر تخطی از آن مرتبا تحت فشار قرار میداد و قطعا مطرح نمودن مساله گاز در این سخنرانی علاوه بر آنکه واقعیتی ضروری بود و مهمترین نقطه قوت آن به شمار میرفت، ادامه برنامه تهدید کنسرسیوم برای قبول شرایط مورد نظر ایران بود و دلیلی دیگر برای ایراد سخنرانی تلقی میشد.
پرده ششم:
شرکت آمریکایی فلور که اکنون به نام شرکت فلور دانیل یکی از بزرگترین شرکتهای مهندسی و ساختمان طرحهای نفتی و غیرنفتی جهان میباشد، در دهه شصت چنان عظمت و شهرتی نداشت. پس از شروع کار در ایران که ابتدا با فاز اول پالایشگاه تهران آغاز گردید، در مدتی کوتاه اشتهار فراوان در منطقه خلیجفارس به دست آورد و برنده مناقصه طرحهای متعددی در صنایع نفت ایران و حوزه خلیجفارس گردید و به این عظمتی که در حال حاضر دارد رسید. این شرکت برای صرفهجویی در هزینه و همچنین کسب رضایت بیشتر ایران در اوایل دهه هفتاد، نسبت به افتتاح شعبهای در تهران به نام شرکت فلور ایران در تهران، خیابان بزرگمهر، بالاتر از چهارراه پهلوی اقدام کرد که در ایران به ثبت رسیده بود.
از آن پس هرچند کارها به روال سابق انجام میشد و قسمت اساسی و عمده امور برآوردها، پیشنهادات، طراحی، مهندسی، سفارش و خرید در آمریکا یا یکی از شعب متعدد فلور در اروپا انجام میگردید، ولی پیشنهادهای نهایی به نام شرکت فلور ایران ارائه میشد. در ظاهر شرکت فلور ایران طرف قرارداد بود، ولی در اصل تغییری حاصل نشده بود و تمام کارها در دست و طبق نظر اداره مرکزی آمریکا در شهر ایرواین کالیفرنیا انجام میشد و شرکت ملی نفت، مرکز آمریکا را مسوول اجرای طرح میدانست.
این روشی بود که بعدها در بسیاری از سازمانهای دولتی بهخصوص وزارت صنایع اجرا میشد و نوعی انتقال تکنولوژی تلقی میگردید. دکتر رضا فلاح که از طرف شاه مامور بود تا راهحل مناسبی برای مشکل ایران در رابطه با مذاکرات جاری مشارکت اعراب با هفت خواهران پیدا نماید تا محدودیت اطلاق اصول ملی شدن نفت برقرارداد کنسرسیوم به طریقی برطرف شود، بسیار نگران نتیجه کار بود و هر چه زمان میگذشت بر نگرانی دکتر فلاح اضافه میشد و کنکاش بیشتری برای پیدا کردن راهحل به عمل میآورد و طبق روش خود با آرامی این مطلب را دنبال میکرد و در جلسات ملاقات متعدد روزانه که معمولا با مهندسین و کارشناسان شرکت و افراد دیگر داشت هر وقت که مصاحبین را از گروه کارشناسان با اطلاع نسبت به این مطالب تشخیص میداد و به سبک خود مساله را مطرح میکرد.
در یکی از این جلسات که حضور داشتم ضمن صحبت در مورد مشکلات ایران در رابطه با قرارداد مشارکت زکی یمانی، یکی از کارشناسان اشارهای به وضع شرکت فلور ایران و نحوهای که ثبت شده و عمل میکند، کرد. به نظر من دکتر فلاح باهوش سرشاری که داشت فورا اهمیت موضوع و مقایسه نحوه کار شرکت فلور آمریکا و شرکتهای عامل نفت ایران را درک و از همان لحظه مقدمات تهیه طرح متقابل ایران را مشابه شرکت فلور ایران مجسم کرد.
ذکر این موضوع ضروری است که در خاطرات علم در ۱۴ مه ۱۹۶۹، شاه ضمن مذاکره با علم آرزوی اینکه تولید نفت را به دست گرفته و آن را به شرکتهای نفت بفروشد، مطرح میکند و در فردای همان روز از علم میخواهد که با سفرای انگلیس و آمریکا مذاکره کند که آنها شرکتهای کوچک عضو کنسرسیوم را راضی کنند که سهم خود را به شرکت ملی نفت ایران بفروشند. علم ذکر میکند مطمئن است شخصی مطلع، شاید دکتر آرنولد هامر این حرفها را زده باشد.
این حرفها همگی در حال حرف باقی میماند و اگر مساله مشارکت اعراب در امتیاز اکتشاف و تولید نفت پیش نیامده بود در ایران که قرارداد کنسرسیوم با مقدمه مطابقت با مقررات ملی شدن نفت به مرحله اجرا درآمده بود به جای خود باقی میماند و احتمالا هیچ وقت موضوع قرارداد ۱۹۷۳ پیش نمیآمد، ولی به هر حال در شرایط روز که مساله مشارکت مطرح بود و ایران به بنبست رسیده بود، ممکن است شاه با آرزویی که داشته است وقتی با پیشنهاد کاربرد مدل شرکت فلور روبهرو میشود، فورا آن را با آرزوی خود تطبیق داده و مثل آدمی که گمشده خود را یافته است، شادمان میگردد.به هر حال تا اکتبر ۱۹۷۲ که پرده ششم افزایش قیمت نفت در حال اجرا بود، هیچ امکانی و طرحی برای اجرای چنین آرزویی وجود نداشت و حتی در اعلامیهای که در ۲۴ ژوئن ۱۹۷۲ از طرف شاه صادر میشود و به نام موافقتنامه لندن معروف است - موضوع اعتبار قرارداد کنسرسیوم تا سال ۱۹۹۴ مورد تایید قرار میگیرد.
پس از این اعلامیه است که شاه متوجه میشود بهتر است صبر کند تا با اطلاع از قرارداد زکی یمانی تصمیم نهایی را بگیرد، به همین علت تا روز ۲۹ اکتبر ۱۹۷۲ یعنی بعد از رو شدن شرایط قرارداد مشارکت زکی یمانی، شاه برای ملاقات با نمایندگان کنسرسیوم نفت صبر کرده بود.
ارسال نظر