۷ پرده از داستان افزایش قیمت نفت-۱۲
نقش عربستان
نویسنده این مطلب که ۷ پرده از پشتپردههای افزایش قیمت نفت در اوایل دهه ۱۹۷۰ را بالا برده است، در پرده پنجم به نقش زکی یمانی، وزیر نفت عربستان اشاره میکند و درباره وابستگی سیاسی هر کشور نفتخیز به انگلیس یا آمریکا توضیح میدهد. او معتقد است عربستان سعودی متحد اصلی آمریکا نیز در این ماجرا نقش بازی کرده است.... شناور نمودن دلار موجب گردید که قیمت دلار در مقابل ارزهای اروپایی و ژاپن تقلیل یابد و این امر ضربه بسیار سختی برای کشورهای صادرکننده نفت بود. از زمان کنفرانس برتون وودز قیمت نفت به دلار تثبیت شده بود و تمام ذخیره ارزی بینالمللی به دلار صورت میگرفت، لذا تنزل ارزش دلار به هر نحوی باعث کاهش عواید صادراتی و قدرت خرید این کشورها میگردید که تنها راهحل آن تجدیدنظر در قیمت فروش نفت خام بود. موضوع تقلیل ارزش دلار موجب مذاکرات مجدد اعضای اوپک با شرکتهای نفتی که شرایط جدید به نفع آنها بود، آغاز شد و بالاخره در ژانویه ۱۹۷۲ با تعیین سبدی از پول ۹ کشور (فرانسه، بلژیک، سوئیس، ایتالیا، آلمان، ژاپن، انگلیس، سوئد و هلند) موافقت گردید که قیمت نفت حدود ۴/۸ درصد افزایش یابد و پس از آن هر سه ماه یکبار به نسبت تغییر ارزش ارزها در سبد مزبور در مقابل دلار قیمت نفت خام به همان نسبت تعدیل شود، اما در دسامبر ۱۹۷۲ آمریکا مجددا ارزش دلار را حدود ۱۰ درصد کاهش داد که پس از مذاکرات طولانی در اول ژوئن ۱۹۷۳ (چهار ماه قبل از جنگ ۱۹۷۳) منجر به موافقتنامه دوم شرکتهای نفتی و کشورهای تولیدکننده نفت گردید و در این موافقتنامه ارز کشورهای اتریش و کانادا نیز به ارزهای سبد افزوده شد و تعداد آنها به یازده رسید.
پرده پنجم: عربستان و زکی یمانی
در دهه ۱۹۷۰ همه کشورهای عمده تولیدکننده نفت ظاهرا مستقل و سرنوشت کشور خود و منابع نفتی آن را در اختیار داشتند، ولی عملا همه آنها به شدت تحتالحمایه ایالات متحده آمریکا یا بریتانیای کبیر به شمار میرفتند. اگر قرار باشد طبقهبندی در مورد چگونگی وابستگی کشورهای اصلی عضو اوپک تهیه شود، به نظر میرسد قرار دادن ونزوئلا، ایران، عربستان سعودی و اندونزی در محور نفوذ آمریکا، کویت، امارات متحده و قطر و احتمالا نیجریه در محور نفوذ انگلستان معقول باشد. کشورهای لیبی، الجزایر و عراق خود را به عنوان کشورهای انقلابی مبری از هر نوع وابستگی میدانستند. صرفنظر از لیبی که در سال ۱۹۷۱ پیشگام بالا بردن قیمت نفت شد، اقدامات الجزایر در سالهای ۱۹۶۳ و ۱۹۷۰ که شرکتهای غیر فرانسوی را به علت حمایت از آمریکا از اسرائیل و عراق که در ماه ژوئن ۱۹۷۲ شرکت نفت عراق را به علت اقدام ایران در تصرف جزایر سهگانه خلیجفارس ملی کرده بودند، همگی در جهت بالا بردن قیمت نفت و تحقق هدفهای برنامه کنترل واردات نفت به آمریکا بود.
در میان کشورهای وابسته به آمریکا، ایران با اقدامات جاهطلبانه شاه ایران ظاهرا نزدیکترین متحد آمریکا در خلیجفارس شناخته میشد و برای حفظ این عنوان میلیاردها دلار درآمد نفت را صرف خرید تسلیحات جنگی از آمریکا میکرد. اما از سال ۱۹۴۵ که ابن سعود پادشاه عربستان سعودی و پرزیدنت فرانکلین روزولت رییس جمهور آمریکا در دریای سرخ و در یک ناو جنگی آمریکا ملاقات و اساس همکاریهای اقتصادی و دفاعی دو کشور را مذاکره و موافقت نمودند، عربستان سعودی مقام مهمترین متحد آمریکا را در خلیجفارس به خود اختصاص داد که این موقعیت را تاکنون حفظ نموده و بعد از اسرائیل دومین متحد استراتژیک آمریکا در خاورمیانه به شمار میرود.
اساس توافق عربستان سعودی دارنده بزرگترین ذخایر نفتی جهان و آمریکا بزرگترین مصرفکننده جهان بسیار ساده و قابل درک است. ابن سعود تعهد میکند عربستان سعودی نفت خام مورد نیاز آمریکا را در هر شرایطی تامین کند و هیچ اقدامی برای متوقف نمودن جریان نفت بدون اطلاع آمریکا به عمل نیاورد. متقابلا پرزیدنت روزولت تقبل کرد آمریکا حمایت کامل از خاندان ابن سعود و کشور عربستان سعودی را که تا آن زمان بر عهده انگلستان بود، راسا بر عهده بگیرد و دفاع از سرزمین عربستان را به عنوان دفاع از منافع آمریکا تلقی کند.با این سوابق در ماه ژوئیه ۱۹۷۱ و فقط پنج ماه پس از موافقتنامه تهران، احمد زکی یمانی وزیر نفت عربستان سعودی، موضوع مشارکت کشورهای تولیدکننده نفت را با شرکتهای معظم نفتی در قراردادهای امتیازی در دستور کار بیست و چهارمین کنفرانس اوپک قرارداد و مدعی گردید که مشارکت با شرکتهای نفتی از ملی کردن نفت بهتر است.
اما عملا طرح مشارکت که در جهت عکس قرارداد کنسرسیوم با ایران عمل میکرد تا هفت خواهران با پول کشورهای تولیدکننده مشکلات سرمایهگذاریهای جدید خود را در مناطق غیر اوپک حل کنند، بخشی از سناریوی بالا بردن قیمت نفت بود و نه تنها شرایط روز را در نظر میگرفت بلکه زمینه را برای تغییراتی که در پیش بود، آماده میکرد.
مقررات طرح کنترل واردات نفت به آمریکا در حقیقت براساس خودکفایی انرژی آمریکا با هدف اصلی افزایش اکتشاف و تولید نفت در داخل آمریکا تنظیم گردیده بود. با توجه به همین هدف، منابع عظیم نفت در ایالت آلاسکا کشف گردید و بهرغم هزینه هنگفت و مخالفتهای شدید طرفداران محیط زیست، توسعه اکتشاف و بهرهبرداری از منابع آلاسکا مورد تصویب قرار گرفت.
ولی کاهش روند تولید نفت در آمریکا موجب اتکای بیش از پیش صنعت بینالملل نفت به منابع خلیجفارس و خاورمیانه شده بود که در نتیجه روش تقسیم مناطق تحت نفوذ امپراتوری عثمانی در پایان جنگ جهانی اول و تاسیس کشور اسرائیل در پایان جنگ جهانی دوم، مرکز منازعات دائمی شده است. شرکتهای معظم و کشورهای بزرگ صنعتی که نگران تحویل دائمی تضمین شده نفت از این منطقه غیرقابل اطمینان میباشند، برای حل این مساله یا تقلیل اثرات منفی آن متوجه اکتشاف و استخراج نفت در مناطق غیر از خلیجفارس شدهاند.
هزینه گزاف اکتشاف و استخراج نفت در آمریکای شمالی و جنوبی، آفریقا، خاوردور و در اعماق ژرفتر فلات قاره نیازمند سرمایهگذاری عظیمی میباشد که به تنهایی از عهده منابع داخلی هفت خواهران خارج است. بنابراین طرح مشارکت برای شرکتهای نفتی که میتوانست میلیاردها دلار از طریق مشارکت کشورهای تولیدکننده نفت تامین نماید و منافع آنها و دسترسی به منابع نفتی خلیجفارس را حفظ کند، مزایایی غیرقابل تصور داشت.
بالا رفتن قیمت نفت در جهان و در خلیجفارس که مرحله اولیه خود را طی میکرد همراه با عدم قابلیت این کشورها به صدور و فروش نفت خام که وابستگی کامل کشورهای تولیدکننده را به وجود آورده بود و در دوران ملی شدن نفت ایران تجربه شده بود، موقعیت مناسبی به وجود آورد که اگر هفت خواهران به خوبی از آن استفاده میکردند، میتوانستند به حساب کشورهای تولیدکننده نفت، مشکلات سرمایهگذاریهای جدید خود را حل کنند.
بنابراین تجربه ملی شدن نفت ایران یعنی بازگشت بی.پی. و فروش شصت درصد سهام به سایر اعضای کنسرسیوم میتوانست در طرح مشارکت مورد استفاده قرار گیرد و با پیاده کردن طرحی، عکس قرارداد کنسرسیوم بینالمللی نفت ایران با فروش امتیازات شرکتها در این کشورها به خود این کشورها، میتوانند همه برنامههای خود را عملی کنند و به اعضای اوپک و بیش از همه رهبران امارات خلیجفارس، عربستان سعودی و کویت این امکان را بدهند که در افکار عمومی همان نقش تهدید کنسرسیوم را بازی کنند و نشان دهند که حق ملت را از شرکتها دریافت میکنند.
ارسال نظر