نگاه - خروج پرماجرای روسها از ایران-۲
ماجرای جعفر پیشهوری
در حالی که مساله تخلیه ایران از قوای روس و انگلیس در کنفرانسهای جهانی مورد موافقت قرار گرفته بود، اما روسها به بهانههای گوناگون و با هدف کسب امتیاز نفت شمال ایران از این کار امتناع میکردند. روسها توانستند با تاسیس و گسترش فرقه دموکرات، تبریز را تصرف کنند. فاطمه نوبخت این مسائل را در نوشته خود توضیح میدهد...
فاطمه نوبخت
در حالی که مساله تخلیه ایران از قوای روس و انگلیس در کنفرانسهای جهانی مورد موافقت قرار گرفته بود، اما روسها به بهانههای گوناگون و با هدف کسب امتیاز نفت شمال ایران از این کار امتناع میکردند. روسها توانستند با تاسیس و گسترش فرقه دموکرات، تبریز را تصرف کنند. فاطمه نوبخت این مسائل را در نوشته خود توضیح میدهد... در کنفرانس پتسدام که از ۱۷ ژوئیه الی ۲ اوت ۱۹۴۵ ( ۲۶ تیر الی ۱۱ مرداد ۱۳۲۴)، بین سران سه کشور بزرگ در حومه پایتخت سابق رایش آلمان برگزار شد، مساله تخلیه ایران از نیروهای بیگانه مطرح گردید، اما شورویها به بهانه اینکه هنوز جنگ با ژاپن خاتمه نیافته است با آن موافقت ننمودند؛ بنابراین در اعلامیه نهایی کنفرانس چنین قید شد: «موافقت شد که سربازان متفقین فورا از تهران عقبکشیده شوند و مراحل بعدی عقبنشینی سربازان از ایران در گردهمایی وزیران خارجه سه کشور که در اول سپتامبر ۱۹۴۵.م در لندن برپا خواهد شد، مورد رسیدگی قرار گیرد». در ۱۲ شهریور ۱۳۲۴ / ۲ سپتامبر ۱۹۴۵.م که ژاپن نیز به دنبال بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی بدون قید و شرط تسلیم شد و آتش جنگ در سرتاسر جهان خاموش شد، دیگر بهانهای برای ادامه اشغال ایران باقی نمانده بود، از همین رو دولت ایران مجددا طی یادداشت مورخ ۲۱ شهریور همان سال، تقاضای خود را در مورد تخلیه قوای متفقین تکرار کرد. در کنفرانس وزیران خارجه سه کشور بزرگ که چند روز قبل از آن در لندن برگزار شده بود، شورویها باز دراینباره بهانهجویی کردند، تا اینکه ارنست بوین، وزیرخارجه بریتانیا، پیشنهاد کرد که تخلیه ایران طبق ماده پنج پیمان سهجانبه ایران، انگلیس و شوروی مورخ ۹ بهمن ۱۳۲۰ درست شش ماه پس از پایان یافتن جنگ با ژاپن، یعنی در ۱۲ اسفند ۱۳۲۴ / ۲ مارس ۱۹۴۶ خاتمه پذیرد. وزیران خارجه شوروی و آمریکا با این پیشنهاد موافقت کردند و سه دولت بزرگ طی یادداشتی تصمیم خود را به ایران اطلاع دادند.
هنوز ۲۴ ساعت از صدور اعلامیه کنفرانس لندن نگذشته بود که دستههای مسلحی در شهرهای آذربایجان به قیام مسلحانه دست زدند، پاسگاههای ژاندارمری را اشغال و تاسیس فرقه دموکرات آذربایجان را اعلام کردند. حزب توده بلافاصله پشتیبانی خود را از فرقه دموکرات آذربایجان اعلام نمود. عوامل فرقه دموکرات توانستند بسیاری از شهرهای کوچک و بزرگ آذربایجان را در دست بگیرند. رهبران این شورش از مساعدت شوروی بیبهره نبودند.
دولت ایران طی یادداشتی در ۲۶ آبان ۱۳۲۴ به مداخله ماموران کشوری و لشکری شوروی در امور داخلی ایران و حمایت از فرقه دموکرات اعتراض کرد و یک تیپ پیاده همراه یک واحد تانک برای تقویت پادگان تبریز که در محاصره دموکراتها بود، فرستاد، اما نیروهای شوروی این قوا را در شریفآباد، در حومه قزوین، متوقف ساختند و مانع از عبور آنان شدند.
علت اصلی این اقدامات و بهانهجوییهای شوروی مساله نفت شمال بود که سال قبل امتیاز آن را از دولت ایران تقاضا کرده، ولی در نتیجه تلاشهای دکتر مصدق، با مخالفت مجلس روبهرو و رد شده بود. به این جهت این دولت بدون اعتنا به اعتراضات ایران همچنان نقشههایش را دنبال میکرد.
در ۲۱ آذر ۱۳۲۴ پادگان تبریز تسلیم شد و سید جعفر پیشهوری، رهبر فرقه دموکرات، تاسیس حکومت خودمختار آذربایجان را اعلام کرد. دراینحال دولت ایران چارهای ندید مگر اینکه به شورای امنیت سازمان ملل متحد شکایت کند. شورای امنیت، پس از مباحثات مختلف درباره قضیه ایران که طی آن نماینده شوروی، اظهارات ایران را تکذیب کرد و فقط اقرار نمود که از ورود ارتش این کشور به آذربایجان ممانعت کرده است، روز ۳۰ ژانویه اینگونه تصمیم گرفت که ایران و شوروی خود مستقیما وارد مذاکره شوند و قضیه را حل نمایند. تنها توفیقی که در شورای امنیت نصیب ایران شد این بود که تمام دنیا به مداخله و اعمال نفوذ شوروی در ایران پی بردند و شورای امنیت نیز حق کسب اطلاع از سیر مذاکرات ایران و شوروی را برای خود محفوظ نگاه داشت.
در این اثنا بر اثر فشارهای واردشده، ایران گرفتار بحران کابینه شد. دولت حکیمی، چون خود را در حل کشمکش ایران و روسیه ناتوان میدید و نیز از آنجا که نتوانست در برابر فشار و تحریکات شوروی مقاومت کند، روز ۲۳ ژانویه ۱۹۴۶ استعفا کرد. در این اوضاع کشور ایران به طور جدی به نخستوزیری نیاز داشت که بتواند با سیاستهای مدبرانه و آگاهی کامل از شرایط ایران و اوضاع بینالمللی به امور رسیدگی کند و ایران را از اشغال بیگانگان رها سازد. شاه، برخلاف میل خود، از میان سیاستمداران قدیم، احمد قوام را برای نخستوزیری ایران انتخاب نمود.
نخستوزیری قوام
احمد قوام در میان رجال قدیم شخصیتی معماگونه دارد. او خود را سیاستمداری جهانی همتای استالین، چرچیل و ترومن نشان میداد. وی همواره این امید را میداد که مسائل سرانجام خوشی خواهد داشت، با وجود این، واقعگرایی خونسرد و آگاه به مسائل سیاسی بود و میدانست که اوضاع پرمخاطره سیاسی آن روز ممکن است برای خود او و کشورش بدترین نتیجه ممکن را دربرداشته باشد. قوام دوران نخستوزیری خود را از ۲۹ بهمن ۱۳۲۴ با چهار موضوع عمده آغاز کرد: نخست اینکه پیش از برگزیده شدن وی به نخستوزیری، در نتیجه لایحه قانونی مصدق، انتخابات مجلس پانزدهم، به واسطه ادامه حضور سربازان شوروی، تا تخلیه کامل ایران به تعویق افتاد؛ دوم، شورویها به او اعتماد نشان میدادند و تاکید میکردند که با هیچ کس دیگری درباره عقبنشینی نیروها مذاکره نخواهند کرد؛ سوم، او هم از حمایت یارانِ اشرافی خود در شمال و هم حزب توده و دو حکومت خودمختار در تبریز و مهاباد برخوردار بود، چهارم، قوام و حامیانش بسیاری از وزارتخانههای مهم را در دست داشتند.
قوام مجهز به این امتیازات تصمیم گرفت نخست مهار مسائل خارجی را در دست گیرد؛ بنابراین در پی این تصمیم خود، بامداد روز ۲۹ بهمن در راس هیاتی عازم مسکو شد.
ارسال نظر