نفت ایران به روایت بریتیش پترولیوم
تاریخ اقتصادی – سیاسی ایران معاصر با مسائل نفت پیوند ناگسستنی دارد و داستان حضور انگلیسها در این صنعت، دستمایه هزاران پژوهش و داوری شده است.
هربرت هوور
تاریخ اقتصادی - سیاسی ایران معاصر با مسائل نفت پیوند ناگسستنی دارد و داستان حضور انگلیسها در این صنعت، دستمایه هزاران پژوهش و داوری شده است. در صفحه تاریخ اقتصادی شمار قابلتوجهی از داوریها و مقالههای ایرانیان درباره مشکل و ماهیت دخالت انگلیسها در نفت ایران درج شده است. در چند شماره آینده، اما روایت تازهای از مسائل نفت ایران در سالهایی که مبارزه برای ملی کردن آن توسط دکترمصدق شروع شده بود را میخوانید که نوشته ج.بمبرگ است. ج.بمبرگ مورخ رسمی شرکت بریتیش پترولیوم است که کتابی با عنوان «۲۶ سال با صنعت نفت ایران» را نوشته است.این کتاب در سال ۱۳۸۰ توسط ادارهکل روابط عمومی وزارت نفت منتشر شده است و مترجم آن «علیرضا حمیدی یونسی» است. همان طور که در مقدمه این کتاب آمده است: «این روایت به ظن نه چندان دور از یقین، از تحریف و خطا برکنار نیست. انتظار هم نمیرود، یک پژوهشگر انگلیسی که خود کارمند شرکت بریتیش پترولیوم است، بیاعتنا به منافع اقتصادی و ملاحظات سیاسی کشور و شرکت خود در بازخوانی قطعهای از تاریخ این جغرافیا جهتدار نباشد و خالی از ذهنیت و شائبه داوری کرده باشد.» بر سیاق گذشته آنچه میخوانید عینا از کتاب یادشده اخذ شده است.
با وجود اینکه مصدق برکنار شده بود، ولی همچنان در صحنه بود. او که به اتهام خیانت محاکمه شده بود، در دادگاه نظامی بر اعتقاد سیاسی خود پافشاری میکرد تا اینکه در تاریخ ۲۱ دسامبر ۱۹۵۳ به سه سال زندان محکوم گردید. در همان حال، چون مصدق هنوز از حمایت گسترده عمومی برخوردار بود و احساسات ملیگرایانه در ایران فروکش ننموده بود، دولت زاهدی نمیتوانست قوانین ملیسازی نفت را تغییر داده و به وضعیت قبل از ملیسازی بازگرداند. از طرف دیگر، قدرتهای غربی نیز آمادگی آن را نداشتند که امتیازهای ارائه شده به مصدق در پیشنهادهای ۲۰ فوریه ۱۹۵۳ را مجددا عرضه نمایند. لذا لازم بود بین این دو محدوده، به راهحلی اندیشیده شود که حداقل ظاهر ملیسازی و نه محتوای آن، حفظ شده باشد.
در روند جستوجو برای راهحل مناسب، سیاست بینالمللی مجددا همان شکل دیرینه مناسبات مثلث گونه انگلستان، آمریکا و ایران را به خود گرفت که در آن آمریکا نقش میانجی را عهدهدار بود و سعی میکرد شکاف و فاصله به وجود آمده بین دو کشور را کمتر کند. این الگو به مذاق دولت انگلستان و شرکت خوش نمیآمد چون آنها معتقد بودند که ابتدا باید مناسبات سیاسی با ایران برقرار شود تا دوطرف مناقشه مستقیما بتوانند وارد مذاکره شوند. اصرار انگلستان بر این موضوع منعکسکننده نگرانی دولت و شرکت از این امر بود که میانجی یا واسطه یعنی آمریکا ممکن است در مذاکرات به گونهای عمل کند که با منافع انگلستان مغایرت داشته باشد.
از طرف دیگر سیاست عمده خارجی دولت آمریکا حول محور تحدید کمونیسم متمرکز بود و بر همان اساس با اعطای یک کمک اضطراری ۴۵ میلیون دلاری در تاریخ ۵ سپتامبر ۱۹۵۳ سعی کرد دولت زاهدی را تطمیع نماید. در اواخر همان ماه، هربرت هوورجونیور(HURBERT HOOVER JUNIOR) فرزند رییسجمهور اسبق آمریکا به عنوان مشاور دالس در امور نفتی ایران منصوب گردید. انتصاب وی نقطه آغازی بر دور جدید مذاکرات فیمابین سه کشور بود.
در اوایل اکتبر این فکر مطرح شد که هوور باید به تهران سفر کند. ایدن که نمیخواست هوور به عنوان میانجی وارد صحنه شود، طی تلگرافی به دالس گفت که شدیدا معتقد است که هدف اصلی باید برقراری مناسبات سیاسی بین انگلستان و ایران باشد و در ادامه اظهار کرد، مذاکره از طریق واسطه به هیچ وجه نمیتواند جانشین مطلوبی برای تماس و مذاکره مستقیم باشد. با وجود اینکه پیشنهاد سفر هوور به تهران را پذیرفته بود ولی خواستار آن شد که هوور فقط تصریح نماید که انگلستان مایل به برقراری هرچه سریعتر مناسبات سیاسی بوده، شرایط سیاسی و تاثیر آن را بر مناقشه نفتی ارزیابی نماید، مشکلات موجود در رابطه با ورود مجدد نفت ایران به بازارهای جهانی را تشریح کند و ببیند که ایرانیها در مورد دستیابی به راهحل احتمالی نفتی چه نظری میدهند. به عبارت دیگر، قرار نبود که هوور برای ارائه پیشنهادی به ایران سفر کند.
هوور در راه تهران در اواسط اکتبر، در آمستردام توقف نمود و در آنجا با گس و جکسون ملاقات کرد. آنها با طرح دیدگاه شرکت گفتند «از آنجا که در نتیجه مناقشه نفتی بیش از همه متضرر شدهایم، مایلیم در صورت امکان بیشترین نقش را در گرداندن صنعت نفت ایران و فروش و توزیع نفت ایرانی داشته باشیم.» خلاصه اینکه میخواستند تا جایی که امکان داشته باشد، وضعیت پیشین فعالیت شرکت در صنعت نفت ایران، متحقق گردد. همانطور که خواهیم دید نظر هیاتمدیره و فریزر نیز در تمام طول مذاکرات، به همین ترتیب بود.هوور پس از ورود به تهران در روز ۱۷ اکتبر دریافت که دولت ایران به هیچ وجه با نظر شرکت موافق نیست. ظرف چند روز بعد، او و هندرسون با شاه، زاهدی، وزرای دیگر و یک کمیسیون فنی که زاهدی تشکیل داده بود تا در مورد مساله نفت به دولت مشورت بدهد، گفتوگو نمود. در این گفتوگوها، نمایندگان آمریکا از ایران میخواستند که با انگلستان روابط سیاسی برقرار کند. علاوه بر این در یادداشت ارائه شده مشکلات حاصل از فروش نفت ایران در بازارهای نفتی جهان را برشمردند و قید نمودند که علت اصلی این است که کاهش نفت ایران در نتیجه توقف عملیات صنعت نفت ایران، با استفاده از منابع نفتی دیگر جهان جبران شده است. در این یادداشت تصریح شده بود که با تاکید بر وجود نفت مازاد بر نیاز جهان، از شرکتهای نفتی نمیتوان انتظار داشت برای نفت ایران قیمتی بیش از قیمت قابل خریداری از دیگر کشورهای خاورمیانه بپردازند. علاوه بر این در یادداشت مزبور قید شده بود که در دیگر کشورهای صادرکننده نفت به شرکتهای نفت اجازه میدهند که مسوولیت تولید و پالایش را نیز عهدهدار شوند.ولی زاهدی مجبور بود نه تنها به ابعاد اقتصادی راهحل، بلکه به احساسات عمومی و ملاحظات سیاسی موجود در ایران نیز فکر کند. به نظر او، ایران نمیتوانست بپذیرد که صنعت نفت آن کشور تحت کنترل بیگانه باشد. همچنین معتقد بود که اگر قرار باشد قرارداد تسهیم سود ۵۰:۵۰ منعقد شود، ضرورتی ندارد که از سوی ایران غرامتی به شرکت پرداخت شود. درباره نقش آتی شرکت نیز میگفت «دولت متبوع من نمیتواند با راهحلی که مستلزم بازگشت آشکار یا پنهان شرکت نفت ایران و انگلیس باشد موافقت نماید.» گذشته از این در هر کنسرسیومی که برای خرید نفت ایران و توزیع آن در بازارهای جهانی تشکیل شود، شرکت نباید موقعیت مسلطی داشته باشد» به هوور قبل از ترک تهران، یادداشتی امضا نشده حاوی نظرات و دیدگاههای ایران داده شد.روز ۲۹ اکتبر، فریزر و گس با سرپیرسون دیکسون(SIR PIERSON DIXON) از وزارت خارجه ملاقات نمودند تا در برابر هوور که قرار بود از لندن به تهران بیاید، موضع مشترکی اتخاذ کنند. آنان توافق کردند که همان نظر قبلی انگلیس را اعلام کنند و در اولین مرحله خواهان برقراری روابط سیاسی بین انگلیس و ایران شوند تا مذاکرات دو کشور بهطور مستقیم آغاز گردد. از نظر آنها، مذاکره از طریق میانجی، مطلوب تشخیص داده نشد. فریزر میگفت برای تشخیص ماهیت هرگونه راهحلی ابتدا باید از طریق تماس مستقیم از نظر ایرانیان آگاه شد تا معلوم شود که آیا میتوان امکان مراجعت شرکت به ایران را فراهم کرد یا باید از آن بهعنوان بخشی از یک کنسرسیوم استفاده نمود. وی معتقد بود که شرکت باید برای شرکتهای نفتی دیگر دعوتنامههایی بفرستد تا در صورت تصمیمگیری در مورد کنسرسیوم همه چیز مهیا باشد. به عبارت دیگر، طبق نظر او، شرکت میبایست نقش اصلی را در این زمینه ایفا نماید.
ارسال نظر