نگاه - روابط ایران و روسیه در عصر صفوی- بخش پایانی
ضعف آخرین شاهان صفوی
حکومتهای استبدادی شاید در نگاه اول برای اداره جامعه کارآمد باشند، اما استبداد ریشه کارآمدی را خشک میکند و سرشت و سرنوشت یک کشور را به مرزهای سقوط نزدیک میکند.
دکتر علی بیگدلی
حکومتهای استبدادی شاید در نگاه اول برای اداره جامعه کارآمد باشند، اما استبداد ریشه کارآمدی را خشک میکند و سرشت و سرنوشت یک کشور را به مرزهای سقوط نزدیک میکند. سلسله صفویه که ۲۵۰ سال بر ایران حکومت کردند، مصداق بارز این مفهوم است. تجربه این ۲۵۰ سال نشان داد چگونه شاهان قاجار هر روز ضعیف و ضعیفتر شدند تا جایی که برای نشستن بیشتر بر تخت شاهی ناگزیر شدند خاک ایران را به ثمن بخس به دو قدرت عثمانی و روسیه ببخشند. دکتر علی بیگدلی این معنی را با جزئیات ضعف آخرین شاههای صفویه نشان داده است.
پس از استعفای شاهسلطانحسین، فرزند سومش طهماسب، در قزوین، خود را پادشاه قانونی ایران اعلام کرد. محمود افغان سپاهی به قزوین فرستاد و طهماسب به تبریز فرار کرد و با استقبال مردم روبهرو شد. محمود افغان نیرویی برای تصرف گیلان اعزام کرد. حاکم ایرانی گیلان از پتر کبیر تقاضای کمک کرد. تزار سیمون آورامف (Simon Avramov)، کنسول روسیه در گیلان را مامور کرد تا در اصفهان با محمود افغان ملاقات کند و از او بخواهد طایفه لزگی داغستان را که سبب آزار و اذیت اتباع روسیه شدهاند و همچنین خان خیوه را که کاروانهای روسی را غارت کرده است، تنبیه کند. محمود افغان به سفیر روس گفت که وی هیچگونه نفوذی در این دو منطقه ندارد. این دقیقا همان پاسخی بود که تزار منتظر آن بود؛ زیرا به تزار اجازه میداد به این بهانهها دو منطقه را تصرف کند.
در سال ۱۷۲۳.م قشون روس با چند کشتی در بندر انزلی پیاده شده و گیلان را تصرف کرد. سپاه دیگری نیز باکو را گرفت. از جانب دیگر ترکان هم فرصت را غنیمت شمردند و برای آنکه در تصرف بخشی از ایران از روسها عقب نیفتند و نیز راه پیشروی روس را به سمت جنوب و غرب ایران مسدود کنند، سفیری نزد تزار فرستادند و اعلام کردند که اگر قوای روس از دربند به طرف جنوب جلوتر بروند، این اقدام به منزله اعلام جنگ تلقی میشود. پتر کبیر که نمیخواست با ترکان درگیر شود، بخشی از نیروهای خود را در بیرون دربند گذاشت و به سنپترزبورگ بازگشت.
شاه طهماسب در شرایط ناگواری قرار گرفته بود، او اسماعیلبیک اعتمادالدوله، صدراعظم خود را برای تقاضای کمک از روس به دربار تزار فرستاد. تزار تامین تقاضای شاه را مشروط به پذیرفتن رسمی ایالات تسخیرشده ایرانی توسط روسها به اضافه مازندران و استرآباد کرد. صدراعظم پیشنهاد را پذیرفت و با امضای قراردادی در سال ۱۷۲۳.م اوسترمان وزیر خارجه روسیه، (Ostermann) الحاق تمام ایالات پیشنهاد شده از سوی تزار را به خاک روسیه قبول کرد. روسیه در مقابل تعهد کرد افغانها را از ایران بیرون کند و از طهماسب به عنوان شاه قانونی ایران حمایت کند. صدراعظم که خودسرانه قرارداد را امضا کرده بود، از ترس شاهطهماسب در حاجیطرخان پناهنده شد. تزار، برای تصویب قرارداد از سوی شاه، پرنس بوریس مچرسکی (Boris Metchersky)، سفیر خود را برای ملاقات با شاه به ایران فرستاد. طهماسب که از مقابل یورش ترکان به تبریز ابتدا به تهران و سپس به مازندران فرار کرده بود، با سفیر ملاقات و از امضای قرارداد خودداری کرد. تزار از این عمل شاه به شدت عصبانی شد و تصمیم گرفت با مشارکت عثمانی، بخشهایی از ایران را میان طرفین تقسیم کند.
شاهطهماسب برای فرار از خشم تزار تصمیم گرفت به عثمانی نزدیک شود؛ بنابراین مرتضی قلیبیک را به استانبول فرستاد تا از خلیفه بخواهد در این شرایط خطرناک از جنگ با ایران خودداری کند. خلیفه پیشنهاد کرد که اگر برای واگذاری ایالات شمال ایران با روسیه قراردادی امضا نشود و ایران آذربایجان، ارمنستان و گرجستان را به عثمانی واگذار کند، خلیفه از حمله به ایران خودداری خواهد کرد و در به سلطنت رسیدن طهماسب، به او کمک خواهد کرد. طهماسب از قبول این پیشنهاد نیز خودداری کرد. ترکان در سال ۱۷۲۳.م تفلیس را تصرف کردند و بر سر اشغال شهر گنجه با قوای روس روبهرو شدند. این همزمانی در تصرف گنجه نزدیک بود به جنگ دو طرف منجر شود که با وساطت سفیر فرانسه در سال ۱۷۲۴.م میان آنها، قرارداد تقسیم بخش وسیعی از ایران امضا شد.
به موجب این قرارداد، عثمانی تعلق ایالات اشغالشده از طرف روسیه را به انضمام مازندران و استرآباد به آن دولت، به رسمیت شناخت و روسیه نیز تصرف آذربایجان، همدان و کرمانشاه از سوی عثمانی را قبول کرد، به علاوه دو دولت تعهد کردند چنانچه شاهطهماسب مفاد قرارداد را پذیرفت، در بازگرداندن تاج و تخت سلطنت او را یاری کنند و در صورتی که شاه ایران از پذیرش قرارداد خودداری کند، دو دولت روس و عثمانی هر کس دیگری را که مصلحت بدانند به پادشاهی ایران انتخاب کنند.شاهطهماسب از قبول شرایط خودداری کرد و با جمعآوری سپاهیانی از اطراف، ایرانیان مقاومت شجاعانهای در تبریز از خود نشان دادند، اما تبریز پس از محاصره شدن از سوی ترکان، مجبور به تسلیم شد و مناطق دیگر ذکر شده در قرارداد به دست ترکان افتاد، اما ایرانیان در برابر روس مقاومت بیشتری کردند، با این حال لاهیجان به دست قوای روس افتاد، اما در همین موقع پتر کبیر مرد (۱۷۲۵.م) و نقشه روسیه اجرا نشد.
در زمان صفویه کشور ما شاید تا حدود زیادی با مفهوم دولت مدرن و مبانی سیاست جدید، مثل تعیین مرز، برقراری روابط سیاسی، مبادله سفیر و استقرار کنسولگری، آشنا شد. در عصر صفوی هویت ایرانی احیا گردید و با احتیاط میتوانیم بگوییم که بحث هویت ملی نیز شکل گرفت. ایران در مناقشات و مذاکرات جهانی جا باز کرد و در کانون توجهات بینالمللی قرار گرفت.
آنچه در این دوره اهمیت دارد این است که ما توانستیم اصول روابط بینالملل و سیاست خارجی را براساس معیارهای اروپایی اجرا کنیم و حوزه سیاست و روابط خارجی را تا قلب اروپا گسترش دهیم، بههرحال گرچه دوران صفویه سرآغاز برقراری روابط خارجی منظم ما با اروپاست و از این بابت شاید به نتایج جانبی محدودی دست یافتیم، به دلیل درک ناصحیح از روابط بینالملل و موقعیت ژئوپلتیکی خود نتوانستیم از این روابط بهره کافی بهدست آوریم.
البته در اینجا باید به ناتوانی ساختار قدرت نیز اشاره کنیم. قدرتطلبی شاهعباس به عنوان لایقترین شاه صفوی سبب شد که دو پسرش را بکشد و دو پسر دیگر را کور کند. او تصور میکرد سلطنت و ایران با او آغاز شده است و با او نیز به پایان میرسد. شاه به جای اینکه فرزندانش را در سلطنت آموزش دهد تا جانشین مناسبی برای او باشند، برای سرکوب هر فکر احتمالی علیه پادشاهیاش، به چنین اقدامات ناشایستی دست زد.
ارسال نظر