مشروطه
چرا مجلس اول به توپ بسته شد؟-۱
ماه رمضان ۱۳۲۲ هـ.ق را میتوان آغاز حرکت مردم برای تغییر رژیم استبدادی به مشروطه دانست، زیرا در این زمان بود که حوادث یکی پس از دیگری آزادیخواهان را به خیزش واداشت و برای سخنوران و واعظان نیز زمینه فراهم گردید تا بتوانند سهم خود را در این میان ایفا نمایند. پس از مهاجرت اعتراضآمیز علما به قم و پافشاری و حمایت مردم از آنها بود که در سال ۱۳۲۴ ه ق (۱۲۸۵ ش) مظفرالدینشاه قاجار فرمان مشروطیت را صادر کرد و پس از ده روز از دنیا رفت و سلطنت به فرزندش محمدعلی میرزا رسید که او اولین نشانههای مخالفتش با مشروطه را در مراسم تاجگذاری خود نمایان کرد و از هیچیک از مجلسیان جهت شرکت در جشن، دعوت به عمل نیاورد. وی در صدد بود که نظام استبدادی قاجار را از نو احیا کند. او از سلطنت، آنچه را که در زمان جدش ناصرالدینشاه وجود داشت، در ذهن میپروراند.
بنابراین در طول مدت پادشاهیاش بهرغم اینکه در برخی مواقع خود را طرفدار سرسخت مشروطه مینمایاند، از هیچ اقدامی جهت تضعیف مشروطه دریغ نکرد و این مساله تا جایی رسید که در ۲ تیر ۱۲۸۷ش فرمان به توپ بستن مجلس اول را داد.
این پژوهش، پس از مروری بر چگونگی شکلگیری مشروطه و دیدگاه محمدعلیشاه زمینههای اختلاف شاه با مجلس، کودتای خرداد ۱۲۸۷ش، وضعیت داخلی مجلس پیش و پس از آن و بالاخره علل اساسی انهدام اولین مجلس ملی در ایران را مورد بررسی قرار میدهد.
مختصری از چگونگی شکلگیری مشروطه
مشروطیت از نظر لغوی، به معنی شرطدار شدن یا شرط گذاشتن برای چیزی است. بر این اساس، حکومت مشروطه به نوعی از مملکتداری گفته میشود که در آن برای حکومت کردن، شرایطی پیشبینی شده باشد. در حکومت مشروطه، حاکم یا پادشاه نمیتواند هر کاری که میخواهد به تنهایی و با میل شخصی خود انجام دهد. در چنین حکومتی، تصمیمگیری درباره امور کشور بر مبنای شرایطی که در قانون اساسی پیشبینی شده است و با نظارت نمایندگان مردم انجام میشود. سیدمحمد طباطبایی درباره ویژگیهای حکومت مشروطه میگوید: «مشروطه چیزی است که بندگان خدا که آزاد خلق شدهاند، از قید اسارت خلاص خواهند شد و از زیر فشار چندین هزار ساله، نجات خواهند یافت. مشروطه چیزی است که عامه، طعم حریت و آزادی را خواهند چشید. زبان و قلم آزاد خواهد گشت. مردم متحد خواهند شد. مساوات و مواسات در مملکت پدیدار خواهد گشت. مشروطه چیزی است که قانونی برای شاه و مجلس و وزرا و... وضع خواهد کرد که شاه و مجلس و وزارتخانهها را محدود خواهد کرد. مشروطه چیزی است که هیچکس بدون امر قانون نتواند سخنی بگوید یا کاری بکند.»۱
از اوایل دوره قاجار و به دنبال گسترش رفت و آمدهای ایرانیان به خارج از کشور و توسعه روابط سیاسی و اقتصادی ایران با کشورهای اروپایی، ایرانیان کمابیش با آنچه در سطح جهان بود آشنا شدند. از اوایل دوران ناصرالدینشاه به تدریج در پی دغدغههایی که سالها پیش از ایشان، کسانی بسان امیرکبیر در راه آبادانی میهن و کوتاهی دست اجانب در سر میپروراندند، شخصیتهایی گاه از میان دولتمردان و گاه از بین روشنفکران مشروطهخواه برخاستند و با تامل در علل عقبافتادگی ایران و وضع نابسامان کشور به فکر چارهاندیشی و سپس روشنگری در جامعه افتادند و زمینههای بیداری مردم را فراهم کردند که از جمله این افراد، میرزایوسفخان مستشارالدوله، شیخهادی نجمآبادی و میرزاملکمخان را میتوان نام برد.
در زمان مظفرالدینشاه اعتراضات مردم نسبت به اوضاع نابسامان کشور بالا گرفت. عینالدوله که خود از شاهزادگان قاجار بود، عقبنشینی در برابر مردم را به زیان حکومت میدید و به بهانههای مختلف قصد سرکوب آنان را داشت. او میخواست با ترساندن مردم، آنها را از مخالفت باز دارد. در واقع در اعتراض به اقدامات او بود که بازارها تعطیل شد و مردم از علمای مذهبی (که در راس آنها آیتالله بهبهانی و آیتالله طباطبایی بودند) خواستند که درباره این حوادث، تصمیم مناسبی بگیرند. این فشارهای بیرویه و تحقیرآمیز به قدری اثر سوء روی روان و شخصیت مردم میگذاشت که بعضی از محققین، در کنار دخالت بیگانگان در امور کشور، از آن به عنوان یکی از مهمترین دلایل شکلگیری انقلاب مشروطه یاد میکنند. «انقلاب مشروطیت در نتیجه مظالم و فشار روزافزون شاه و شاهزادگان و حکام و مأموران دولتی به تودههای محروم و نیز بر اثر مداخلات بیگانگان در همه امور کشور به وجود آمد.»۲
به گفته ناظمالاسلام کرمانی، مردم چنان به ستوه آمده بودند که «همین قدر منتظر بهانه یا اذنی از طرف علما بودند که دکاکین را ببندند.»۳ تا با این قدرتنمایی دست عمال دولت و بیگانگان را برای همیشه از جان و مال و ناموسشان کوتاه کنند و سرانجام بنا شد که رهبران (بهبهانی و طباطبایی) به حکم اعتراض به مرقد حضرت عبدالعظیم در شهر ری بروند و تقاضاهای خود را بدین شرح به شاه اعلام دارند:
۱) ایجاد عدالتخانه و رسیدگی به شکایات مردم
۲) عمل به قوانین اسلامی و به دور از مداخلات شخصی
عینالدوله در پاسخ به این تقاضاها اعلام کرد که شاه، خواستههای آنها را پذیرفته و بدین ترتیب متحصنین به شهر بازگشتند، اما به زودی معلوم گردید که عینالدوله دروغ گفته و در صدد آزار و اذیت آنان است. رهبران این بار به قم مهاجرت کردند و این مهاجرتشان به مهاجرت کبری معروف گردید که در پی آن، شهر به حالت تعطیل درآمد و ترس و بلاتکلیفی تهران را فراگرفت و هزاران نفر برای حفظ جان خود در باغ سفارت انگلستان جمع شده و از طریق تلگراف و نامه، با مهاجران در ارتباط قرار گرفتند. حکومت که به کلی درمانده شده بود، آمادگی خود را برای شنیدن خواستههای انقلابیون اعلام کرد که مهمترین آنها عبارت بودند از:
۱) برکناری عینالدوله از صدارت
۲) فراهم کردن زمینه جهت بازگشت مهاجرین
۳) ایجاد عدالتخانه
۴) تشکیل دارالشوری یا مجلس نمایندگان مردم
منبع: ماهنامه دوران
ارسال نظر