حزب ایران و جبهه ملی

سیاوش یاری

رهبران احزاب ایرانی در دهه ۱۳۲۰ تکنوکرات‌هایی بودند که برخی مخالف شاه بودند و البته در چارچوب‌های فکری نظام سیاسی فعالیت‌ می‌کردند. سیاوش بر بررسی احزاب نوع تعامل میان حزب ایران و جبهه ملی را بازکرده و درباره تضادهای آنها توضیح می‌دهد... در سال ۱۳۲۸. ش در پی اعتراض به انتخابات تابستانی مجلس شانزدهم و در نتیجه اعلام ابطال آن از سوی حکومت، چند حزب سیاسی که احزاب عمده و اساسی آن زمان محسوب می‌شدند، تصمیم به تشکیل جبهه‌های واحد و متمرکز گرفتند و این امر منجر به تشکیل جبهه ملی گردید. پس از تشکیل جبهه ملی، فعالیت‌های حزب ایران در قالب این جبهه صورت گرفت. در واقع ستون اصلی جبهه ملی را حزب ایران تشکیل می‌داد. از مهم‌ترین اقدامات حزب ایران ادامه تلاش جهت ملی‌کردن صنعت نفت بود. در این دوره تلاش‌ حزب ایران با توجه به نفوذی که در کابینه مصدق داشتند، مضاعف گردید. در کابینه مصدق، حزب ایران همیشه یک یا دو وزیر و تعداد دیگری عضو در رده‌های پایین‌تر داشت.

در سال ۱۳۳۱. ش که اوج فعالیت‌های حزب ایران بود، اختلافات درون‌حزبی میان تعدادی از مقامات رده دوم با مقامات درجه اول حزب از جمله میان کریم سنجابی و احمد زیرک‌زاده شدت گرفت.

علت اصلی اختلاف که در نهایت به یک انشعاب منتهی شد، نحوه موضع‌گیری در مقابل هیات حاکمه و نیز روابط درون‌حزبی بود. منشعبان حزب ایران، «جمعیت آزادی مردم ایران» را تشکیل دادند. این مساله باعث شد بخش عمده‌ای از توان حزب تحلیل برود؛ چنانکه پس از آن، تنها فعالیت مهم حزب حمایت از دولت مصدق و پاسخگویی به انتقاد گروه‌های مختلف بود.

فعالیت حزب ایران در کابینه مصدق و مجلس تا زمان وقوع کودتای بیست‌وهشتم مرداد ۱۳۳۲. ش همچنان ادامه داشت اما پس از کودتا تمامی احزاب و مطبوعات از جمله حزب ایران دچار محدودیت‌ یا ممنوعیت فعالیت گردیدند و رهبران حزب ایران نیز همچون دیگر رهبران احزاب طرفدار مصدق تحت تعقیب قرار گرفتند و بسیاری از آنان بازداشت و سپس بسیاری دیگر نیز از مشاغل دولتی برکنار گردیدند. برخی از اعضای حزب ایران بعدها در نهضت مقاومت ملی به فعالیت خود ادامه دادند و به این ترتیب، دوره‌ جدیدی از تاریخ این حزب شروع شد که تا تشکیل جبهه ملی دوم در سال ۱۳۳۹. ش کم‌وبیش‌ ادامه داشت.

از سال ۱۳۳۲ تا ۱۳۳۹. ش و حتی پس از آن، سران حزب ایران جلسات خود را در منزل برخی از اعضای حزب برگزار می‌کردند و همچنان در نهضت مقاومت ملی نیز کم‌وبیش فعالیت می‌نمودند.

حزب ایران بر این باور بود که چون دولت کودتا مستقر شده، مخالفان باید آن را به‌عنوان یک واقعیت بپذیرند و به‌صورت اپوزیسیون عمل نمایند، اما جناح رادیکال نهضت مقاومت ملی دولت کودتا را غیرمشروع و غیرقانونی می‌دانست و سرانجام این اختلاف باعث جدایی حزب ایران از نهضت مقاومت ملی شد. علاوه بر این اختلافات، خشونت رژیم نیز مزید بر علت گردید و نهضت مقاومت سرانجام تصمیم گرفت که فعالیت‌های خود را متوقف سازد.

آنچه با نظر به وضعیت ایران در سال‌های پس از کودتای ۲۸ مرداد شایان ذکر است، گرایشی بود که حزب ایران به آمریکا پیدا کرد. از قرار معلوم، مهم‌ترین پشتیبان و طراح این رویکرد اللهیار صالح بود و تجلی عملی آن در اعلام حمایت این حزب از بیانیه معروف آیزنهاور بروز یافت.

بدون‌شک سران حزب ایران به نقش آمریکا به‌عنوان طراح و حامی اصلی کودتای بیست‌وهشتم مرداد واقف بودند و هنوز بیشتر از سه‌سال از آن واقعه نگذشته بود که آنها حمایت خود را از دکترین آیزنهاور اعلام کردند؛ بنابراین این اقدام و رویکرد حزب ایران را یا باید به قول خودشان ناشی از واقع‌‌بینی‌ آنها دانست یا باید گفت که آنان دیگر قادر به مبارزه اصولی و مستقل نبودند.

به‌هرحال، حزب ایران در بیانیه خود اعلام کرد که پس از مطالعه دقیق بیانات رییس‌جمهور آمریکا (دکترین آیزنهاور) آن را «موافق با احترام به حقوق بشر و آزادی افراد و استقلال ملل در اداره امور خود و تقویت وطن‌پرستی و تقوا تشخیص داده» و به آن «خوشبین است و از جنبه واقع‌بینی، آن را با اصول سیاست داخلی خود» منطبق می‌داند.

پس از تاسیس ساواک در سال ۱۳۳۵. ش تسلط رژیم بر امور سیاسی و امنیتی بیشتر شد و نتیجه این امر کنترل یا سرکوب بیشتر احزاب، مطبوعات، نهضت‌ها و حرکت‌های ملی بود. در راستای این امر، حزب ایران در سال ۱۳۳۶.ش به این بهانه که ده سال پیش با جنبش کمونیستی (حزب توده) ائتلاف کرده، منحل گردید. به این ترتیب، مرحله دیگری از فعالیت سیاسی حزب به پایان رسید و حمایت از دولت کودتا و گرایش به آمریکا نیز نتوانست آن را نجات دهد. در فاصله سال‌های ۱۳۳۶. ش (سال انحلال حزب) تا ۱۳۳۹. ش (تاسیس جبهه ملی دوم و احیای مجدد حزب ایران) اعضا و سران حزب به‌صورت مخفیانه و بسیار محدود با یکدیگر در ارتباط بودند و فرصتی می‌جستند تا بار دیگر فعالیت خود را از سرگیرند.