طبقه میانی در دوره رضا شاه

رضاخان که توانسته بود با کودتای اسفند ۱۲۹۹ به شاه ایران تبدیل شود، در وضعیتی بود که چشم‌پوشی از پدیده‌های مدرن برایش دشوار بود. او در دوره حکومت خود برخی مراکز و نهادهایی را که طبقه متوسط جامعه ایرانی در آنها شغل به دست آورده و پرورش می‌یافتند، تاسیس کرد. دانشگاه تهران، ارتشی مدرن و ... از نهادهایی بودند که طبقه متوسط در آنها امکان رشد را تجربه کرد. طبقه متوسط جدید در ایران

از زمانیکه دولت مدرن در ایران تشکیل شد و نهادهای سیاسی، فرهنگی و اداری متحول گردید و نوسازی در همه عرصه‌ها وجهه همت دولتمردان قرار گرفت، به جای طبقه متوسط سنتی بیرون از دولت، طبقه‌ای شکل گرفت که فارغ از مناسبات سنتی قدرت دارای جایگاه ویژه‌ای شد. تحصیلات عالیه دانشگاهی دانش بوروکراتیک، آشنایی با فلسفه‌های غربی، رهایی از جزم اندیشی دینی، در اختیار گرفتن ابزار و حوزه‌های تخصصی از خصایص این طبقه است. تعیین دقیق آغاز این طبقه کار مشکلی است اگرچه نگارنده با تسامح آغاز دهه چهل را زمان شروع طبقه متوسط جدید می‌داند مع‌الوصف برخی آغاز مشروطیت را در این مورد پیشنهاد می‌کنند.

این گروه معتقدند برای اولین بار جامعه ایرانی حقوق و نهادهای مدنی مدرن نظیر قانون و پارلمان، انتخاب، آزادی و مطبوعات و ... را پذیرفت و برای اولین بار طیف‌های روشنفکری و روحانیت در چارچوب احزاب مدرن وارد رقابت سیاسی شدند و در نقش طبقه متوسط ظاهر گردیدند، اما به نظر می‌رسد نهضت مشروطه تا سال‌های بعد نتوانست بافت‌های سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و سنتی را متحول کند.

در دوره رضاشاه طبقه متوسط و فضای عمومی جامعه ایران در چارچوب سنت مفهوم پیدا می‌کند و در این دوره نهادهای مدنی مدرن در جامعه شکل می‌گیرد. در این زمان سیستم آموزشی و اداری کشور نیز متحول می‌شود. همچنین ارتش مدرن شکل گرفته و گروه‌ها و اقشار اجتماعی هویت پیدا می‌کنند و طبقه جدیدی مشتمل بر کارگزاران دولت، روزنامه‌نگاران، مهندسان، پزشکان و سایر گروه‌های تحصیلکرده به وجود می‌آید و روند مدرن‌سازی با الگوی غربی در بخش‌های مختلف جامعه آغاز می‌شود، اما در پاسخ به این سوال که آیا طبقه متوسط جدید با روی کار آمدن رضاخان به وجود آمد ممکن است گفته شود؛ به‌رغم نهادسازی عمومی و مدرن‌سازی دولت، این طبقه، پیوند خود را با فرهنگ سنتی حفظ کرده و بنیادهای ارزشی و هنجارهای- اجتماعی سنتی سلطه خود را از دست نداده بود؛ بنابراین طبقه متوسط هنوز به معنای واقعی مدرن نشده بود، اما نهادسازی رضاشاه و تجربه بیش از ده سال آن در دوره محمدرضا پهلوی، ساخت قدرت و نهادهای سیاسی و مناسبات اجتماعی در این دوره مبتنی بر دولت مدرن بود و طبقات اجتماعی با انگاره‌های جدید سامان یافته و با فاصله گرفتن از بنیادهای سنتی به تدریج در مسیر غرب‌گرایی گام برداشت؛ بنابراین پروسه شکل‌گیری طبقه متوسط جدید در ایران را می‌توان از نهضت مشروطیت دانست که در یک فرآیند تکاملی در جریان انقلاب اسلامی به اوج خود رسید.

پیش از مشروطه هیچ اثر ملموسی حاکی از تحول در سنت‌های فرهنگی، اجتماعی و طبقاتی دیده نمی‌شود و ارتباطات با غرب محدود و پراکنده است. در حالی که همزمان با مشروطه، ارتباطات با خارج بیشتر می‌شود و تحصیلکردگان از فرنگ باز می‌گردند.

در جنبش سیاسی مشروطه نشانه‌هایی از تحول در رفتار سنتی آغاز می‌شود. این تحولات در عصر رضاشاه به رسمیت شناخته شده و نهادینه می‌گردد. در ادامه برخی دگرگونی‌های قابل‌توجه در ساختار و آرایش طبقات اجتماعی ایران روی می‌دهد. یکی از این دگرگونی‌ها گسترش روشنفکران به سوی طبقه متوسط حقوق‌بگیر و در نتیجه ظهور این طبقه در صحنه اجتماعی و سیاسی ایران بود. طبقه متوسط جدید با اقدامات رضاشاه به منظور توسعه یک ارتش نوین و یک نظام اداری کارآمد و متمرکز به وجود آمد. رشد دیوان‌سالاری و تقاضای روز افزون برای متخصص و مدیر در سطوح گوناگون بخش‌های عمومی و خصوصی و گسترش سریع آموزش به سبک غربی، منجر به پیدایش طبقه متوسط غیر کارفرما، شامل متخصصان آزاد، کارمندان، پرسنل نظامی، شاغلان یقه‌سفید و متخصص در بخش خصوصی و روشنفکران گردید. بعضی از نویسندگان براین باورند که گسترش نفوذ غرب از یک طرف و رشد سریع آموزش و پرورش و سیستم بوروکراسی، عوامل اساسی سامان یافتن طبقه متوسط جدید در ایران بوده است و در مقابل اعضای این طبقه کارگزاران اصلی دولت‌سازی و عاملین جریان نوسازی در این دوره بوده‌اند، به طوری که شاید به جد بتوان ادعا کرد فرآیند نوسازی در ایران با نقش کاربردی این طبقه مقارن بوده است.