واکاوی علل مخالفت بازاریان با حکومت پهلوی-۳
تامینکننده منابع مالی انقلاب
مخالفت و انتقاد جدی و فعالانه از یک رژیم و نظام سیاسی مستقر نیاز به منابع مادی دارد تا منتقدان با یک حرکت از میدان مبارزه خارج نشوند. این ویژگی است که بازاریان ایران واجد آن بودند و توانستند با استفاده از منابع مالی خود به انقلابیون کمک کنند. نوشته حاضر که از نشریه اینترنتی زمانه اخذ شده است، برای اثبات نکته یادشده به مطالعات افراد نامداری مثل فرد هالیدی، پرواندآبراهامیان و برخی پژوهشگران ایرانی استناد کرده است. این پژوهشگران باور دارند که بازاریان در جریان انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ اقشار تهیدست آسیبدیده از فضای انقلابی را تامین مالی میکردهاند... میثاق پارسا نیز شبکههای بازار را دارای پیوندهای قوی با مساجد میبیند که از طریق وجوهات مذهبی از آن حمایت میکرد. در نتیجه مسجد به صورت پایگاه حمایت از طبقه متوسط سنتی در مقابل شاه درآمد؛ به ویژه در زمانی که عدهای از روحانیان به پیروی از آیتالله امامخمینی(ره) به مخالفت با شاه برخاستند. در پاییز سال ۱۹۷۷.م،طبقه متوسط سنتی به بسیج منابع خود علیه دولت دست زد. اعضای این طبقه با بستن بازار، شرکت در تظاهرات و برگزاری مراسم عزاداری در مساجد به اعتراض پرداختند و پس از چند ماه مبارزه پیدرپی، سرانجام موفق شدند طبقات و گروههای دیگری را که به اشکال متفاوت از این سیاستها تاثیر پذیرفته بودند، به ائتلاف با خود وارد کنند.
به گفته علی میرسپاسی آشتیانی در مقاله «بحران سیاست غیردینی و ظهور اسلام سیاسی ایران»، در دهههای ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰، فضای سیاسی سنتی، در مساجد، حسینیهها، مدارس مذهبی و بازارها حاکم گردید که پیامد آن، تغییر جهت فرهنگ سیاسی جامعه در این دو دهه به سمت مبارزه جدی علیه فعالیتهای سیاسی غیردینی بود. فرهنگ سیاسی نوینی که به این ترتیب شکل گرفت، بیشتر جنبه مذهبی داشت و به همین علت درصدد برآمد تا نمادهای معنوی شیعی (به خصوص واقعه کربلا) را معرفی کند و ایدئولوژی شیعه را در مقابل سیاستهای مخالفان غیردینی قرار دهد. نتیجه این وضعیت، قرار گرفتن کنترل فضای فرهنگی و اجتماعی جامعه در دست روحانیان شیعه و شدت گرفتن جناحبندیهای جدید و فعالیتهای سیاسی مخالف بود.
بعضی از تحلیلگران نیز همچون محمدهاشم پسران، از اتحاد میان علما و بازاریان در طی انقلاب سخن به میان میآورند. او پس از ذکر عوامل نارضایتی اقتصادی بازار سنتی از رژیم، نقش آنها را در کنار روحانیت بررسی میکند. بازار از نگاه پسران دارای قدرت مالی و شبکه اطلاعاتی بسیار وسیعی بوده است. شبکه و سازمانی که به مدت چندین سده در بازارها و مساجد برای گردهمایی و مراسم مذهبی برای گرامیداشت شهادت امامان، بهویژه امام حسین(ع)، سرور شهدا وجود داشت، عملا در اختیار اتحاد روحانیان ــ بازار بود. اینان از طریق سازمان دادن به روضهخوانی، تعزیه، دستههای عزاداری، سفره حضرت ابوالفضل و اشکال دیگر مناسک مذهبی موفق شدند خیل ناراضیان را بر ضد حکومت بسیج کنند و از پایان ماه رمضان سال ۱۳۵۶، این اتحاد به رهبری روحانیت، میلیونها نفر ساکن تهران را برای شرکت در عزاداریها و اجتماعات مردمی فراخواند. این آغاز مجموعهای از تظاهرات مردمی خیابانی، اعتصاب کارکنان بخشهای خصوصی و عمومی، بهویژه اعتصاب کارگران شرکت نفت در استانهای جنوبی بود که صنایع را فلج و زندگی در همه مراکز شهری را سخت کرد و نهایتا، ابزاری برای خروج شاه و سرنگونی حکومت در بهمن ۱۳۵۷ فراهم آورد. بدین سان بازاریان متحد با روحانیت، بودجه بسیاری از فعالیتهای مذهبی، حوزههای علمیه و محلهای تجمع همچون حسینیهها، مساجد، مدارس مذهبی، مراسم سوگواری و مهمتر از همه برگزاری مراسم محرم و سفرهای زیارتی تامین میکردند. آنها نه تنها تامینکننده مالی برای روحانیان طی انقلاب بودند، بلکه محل جلسات و اماکن اختفا از پلیس شاه را نیز برای آنها مهیا میکردند.
از دیدگاه بنو عزیزی نیز بازاریان تامینکننده خرج زندگانی اعتصابکنندگان کارگر و کارمند بودند که همین امر، آنها را از وحشت از دست دادن وضعیت معیشتی خویش بازمیداشت و به اعتصاب و تداوم آن تشویق مینمود. بازاریان از نظرگاه وی، ۶۴ درصد از تعداد ۲۴۸۳ تظاهرات را در طی انقلاب سازماندهی کردند. مطلب مهم اینکه منابع مالی بازار، جنبشهای مذهبی را قادر ساخت که خود را فراتر از مرزهای سنتیشان گسترش دهند. همچنین اسکاچپول علاوه بر اینها بر نقش تعیینکننده اجتماعات سنتی شهری ایران تاکید میکند و میگوید: این اجتماعات، نه تنها مجموعهای بیشکل، منزوی و فاقد سازمان و جهتگیری نبودند، بلکه بر عکس، مراکز سازمانیافته فعالیتهای اقتصادی و اجتماعی محسوب میشدند. بازار که هسته اصلی این اجتماعات شهری بود، به دلیل موقعیت تاریخی و رابطهاش با دولت، به هسته مرکزی جنبش مقاومت شهری تبدیل شد. بازار، قشرهای وسیعی از عمدهفروشان تا خردهفروشان را در سرتاسر شهرهای ایران در بر میگرفت و با یکدیگر پیوند میداد. بازار همچنین از طریق اقتصادی و مذهبی با دیگر قشرها و طبقات ناراضی شهری نظیر روحانیان، کارگران و دانشجویان مرتبط بود. او نقش بازار را در بسیج دیگر نیروهای اجتماعی این گونه توصیف میکند: «در جنبش تودهای سالهای ۱۹۷۸- ۱۹۷۷ علیه شاه، اجتماعات سنتی شهرنشین ایران نقش غیرقابل انکاری را در بسیج و تداوم مرکز مقاومت مردمی ایفا کردند. کارگران صنعتی مدرن که دست به اعتصاب میزدند به کمکهای اقتصادی بازار وابسته بودند. طبقات متوسط حرفهای و غیرمذهبی مخالف شاه به ائتلاف با رهبران روحانی و غیرروحانی بازار که توانایی بسیج تودهها از طریق شبکههای اقتصادی و اجتماعی را داشتند، وابسته بودند.» به اعتقاد فرد هالیدی یکی از طرفهای عمده ائتلاف گسترده علیه رژیم پهلوی، بازاریان بودند که تاثیر مهمی در انقلاب مشروطه و اسلامی بر جای گذاشتند. ورود کالاهای خارجی مرغوب در مقابل کالاهای غیرمرغوب و گرانتر ساخت داخل، قدرت مالی سرمایهداران خارجی، حمایت گسترده حکومت از این سرمایهها، قدرت مالی حکومت، اقدامات عمرانی شهرداری تهران مانند کشیدن اتوبان که از وسط بازار تهران میگذشت و ...، همگی نارضایتی بازار را از رژیم شاه سبب شد. علاوه بر این، میان بازار و روحانیت از ابتدا پیوند وجود داشت و اقدامات ضد مذهبی رژیم نیز تاثیر مهمی در مخالفت آنها با رژیم داشت.
آبراهامیان نیز بازار را از مخالفان عمده رژیم شاه میخواند که با وجود تحولات عمیق در قشربندی اجتماعی ایران اهمیت خود را همچنان حفظ نموده است. وی علل تداوم حیات و اهمیت بازار را در این موارد میداند: ۱ــ بازاریها بر خلاف طبقات جدید توانسته بودند بخشی از سازمانهای صنفی خود را حفظ کنند که کاملا مستقل از دولت بود؛ ۲- بازاریها نه فقط بر کارگران و دستیاران خود، بلکه بر هزاران دستفروش، خردهفروش و دلال جزء نیز نفوذ درخور ملاحظهای داشتند، چرا که حیات اقتصادی این افراد کاملا وابسته به بازاریها بود؛ ۳ــ دامنه نفوذ بازار، مناطق غیرشهری نظیر مزارع تجاری و کارگاههای کوچک روستایی را نیز در برمیگرفت. این نفوذ و دسترسی از راه مغازهداران روستایی، دستفروشان دورهگرد، مزارع تجاری ایجادشده پس از اصلاحات ارضی و کارخانههای صنعتی کوچکی انجام میشد که به منظور برآوردن نیاز روزافزون به کالاهای مصرفی مانند کفش، کاغذ، لوازم منزل و فرش در اواخر دهه ۱۳۴۰ در مناطق روستایی ایجاد شده بود؛ ۴ــ یکی از ابزار مهم قدرت بازار، پیوندهای عمیق اجتماعی، مالی، سیاسی، ایدئولوژیک و تاریخی با تشکلات مذهبی و روحانیان بود که هر لحظه با فشارهای رژیم بیشتر میشد.از نظر آبراهامیان آنچه موجب شد بیگانگی بازار با رژیم شاه تشدید گردد، تغییر سیاست رژیم در مواجهه با بازار، از سال ۱۳۵۴ به بعد بود. سیاست جدید شامل انحلال اصناف سنتی و ایجاد تشکلات جدید تحت نظارت دولت و بورژوازی غربگرای خارج از بازار (اتاق اصناف)، ایجاد تنگناهای اعتباری برای بازاریان با خیابانکشی، اتوبان و ... و بهویژه اجرای طرح مبارزه با گرانفروشی بین سالهای ۱۳۵۶-۱۳۵۴ ــ که جریمه و زندانی شدن صدها بازاری، تاجر و مغازهدار جزء را سبب گردید ــ بود که مبارزه با بازار را جدیتر ساختند.
ارسال نظر