واکاوی علل مخالفت بازاریان با حکومت پهلوی-۲
اقتصاد، تنها دلیل مبارزه بازار نبود
نوشتار زیر که به واکاوی علل مخالفت بازاریان با حکومت پهلوی میپردازد، با بهرهگیری از جامعهشناسی تاریخی - سازمان در بررسی بازار و بازاریان تلاش میکند که نشان دهد بازاریان بنا به چه عللی به انقلاب اسلامی روی آوردند و تنها مخالفت بازاریان با حکومت پهلوی ریشههای اقتصادی ندارد. این مطلب از موسسه مطالعات تاریخ معاصر گرفته شده است. در واقع چند حالت مرتبط با یکدیگر را میتوان بازار نامید: بازار یعنی؛ ۱ــ مکان خرید و فروش کالا؛ ۲ــ مجموعه شرایطی که دادوستد یا مبادله کالا را امکانپذیر میسازد؛ ۳ــ سازوکارهای درونی بازار که معاملات را شکل میدهند؛ ۴ــ عواملی که دادوستد به دست و به نفع طرفین انجام میشود.
در این نوشتار، بازار به مثابه یک نهاد به کار رفته است. در واقع مجموع سه مفهوم بازار به عنوان مکان دادوستد، بازار به عنوان مجموعه شرایط و ساختارهای دادوستد و بازار به عنوان سازوکارهای تنظیمکننده دادوستد، نهاد بازار را تشکیل میدهند. یکی از ویژگیهای بسیار مهمی که از قدیمالایام در بازار حاکم بوده است، شرایط تعاملآمیز حاکمی میباشد که بین مصرفکننده ــ خریدار ــ و تولیدکننده ــ فروشنده ــ وجود داشته است که تصمیمات خویش را به صورت مستقل اتخاذ میکردند. حال که دانستیم بازار دارای چه مشخصاتی است، این مساله نیز باید کاملا مشخص شود که بازاریان در چه گروهها و لایههای اجتماعی جای میگیرند و جزو چه طبقات و قشرهایی از جامعه ایران محسوب میشوند؟
اگر بپذیریم که به طور کلی جوامع سنتی و نیمه مدرن از سه طبقه فرادستان، فرودستان و طبقه متوسط تشکیل شدهاند، باید بدانیم که بازاریان در اینجا جزو کدام یک از این سه گروه اجتماعی میباشند. در این باره که بازاریان همراه روحانیان از لایههای اصلی شکلدهنده طبقه متوسط سنتی میباشند، میان جامعهشناسان و تاریخنگاران اجتماعی اجماع نظر است. طبقه متوسط در هر جامعهای قشرهای مختلفی را دربرمیگیرد که دارای منشا اجتماعی، خواستهها و گرایشات سیاسی متفاوتی هستند. این طبقه به دو گروه سنتی و جدید تقسیم میشود. طبقات متوسط جدید دربرگیرنده کارمندان، تحصیلکردگان، مدیران، صاحبان مشاغل آزاد مانند پزشکان، حقوقدانان میباشند و طبقه متوسطه سنتی را روحانیان و خردهبورژوازی شهری تشکیل میدهند. «بورژوازی سنتی قدیمیترین و اصیلترین لایه بورژوازی ایران را تشکیل میدهد که پایگاه عمده آن در بازار است... . در میان لایههای بورژوازی تنها بورژوازی سنتی به علت قدمت تاریخی، پایگاه گسترده طبقاتی، ایدئولوژی ریشهدار و سنن صنفی از استحکام و اعتبار مادی و اجتماعی برخوردار بوده است.»
هر چند که به موازات گسترش تجارت ایران با کشورها و شرکتهای خارجی در اواخر قرن نوزدهم، نقش بورژوازی سنتی در زندگی اقتصادی و مالی کشور بیشتر گردید، این نوع بورژوازی به تدریج وضعیت سنتی ــ ملی خود را از دست داد، به نحوی که از آن تاریخ به بعد «تشخیص و تمایز میان سرمایهداری وابسته و ملی به علت نبود تخصص در فعالیتهای اقتصادی» بسیار دشوار گردید. در هر حال هرگاه در اینجا از بازاریان صحبت به میان آید، تجار، اعم از خرد و کلان، پیشهوران و کاسبکارانی مطمح نظر است که با یاری جستن از تعدادی همکاران به سازماندهی امور اقتصادی و تامین مایحتاج مردم مشغول هستند. اکثر علما و جامعهشناسان تحولات سیاسی ــ اجتماعی ایران، از جمله جان فوران، سلسلهمراتب اجتماعی اصناف و گروههای فعال تولیدی و خدماتی نهاد بازار را به ترتیب ذیل مشخص کردهاند:
گروه اول را پیشهوران و کسبه معتبر مانند بنکداران، فرشفروشان، عطاران، زرگران و منبتکاران، چینی و بلورفروشان، صاحبان مشاغل خدماتی معتبر مانند معماری و صاحبان صنایع فلزی و نساجی تشکیل میدهند؛ گروه دوم شامل کسبه و پیشهوران معمولی مانند نجار، آهنگر، مسگر، سراج، کفاش، بقال، قصاب و میوهفروش میشوند؛ در درجه سوم مراتب اجتماعی، کسبه و پیشهوران جزء مانند سمسار، نعلبند، پالاندوز، سنبادهکار، زهتاب، پیلهور، شیرینیپز قرار دارند؛ در مرحله آخر کارگران ساختمانی، حمالان، طبقکشها، هیزمشکنها و... قرار میگیرند.
همچنین میتوان سلسلهمراتب بازاریان یا نیروهای فعال در بازار را نه از جنبه مالکیت و نیروی کار و تولید، بلکه از جنبه شان، مدیریت و قدرت، به ریشسفیدان، استادان، شاگردان و پادوها تقسیم نمود.
ویلم فلور از میان پنج گروه فعال درون بازار یعنی تاجر، بنکدار، صراف، دلال و فروشنده، فقط تاجر و بنکدار را جزو تجار میداند. او مینویسد: «بازرگانان تجار واقعی محسوب میشوند که خودشان را به صدور و ورود کالا برای سود مشخصی مشغول میدارند. عمدهفروشانی که مانند واسطهها میان تجار و خردهفروشان عمل میکنند، بنکدار نامیده میشوند. آنها نیز در زمره تجار به حساب میآیند، در حالی که خردهفروشان مانند صنعتگران بر طبق شغلی که دارند در شمار اصناف هستند؛ بنابراین تجار عمدهفروشان هستند و حال آنکه بقیه گروهها خردهفروش هستند.»
البته به موازات رشد کمی و کیفی اقتصادی و اجتماعی تعاریف و مفاهیم سنتی بازار و بازاریان برای جامعه امروزی ایران نمیتواند کاربرد داشته باشد. به عبارت دیگر بعد از گذشت بیش از ربع قرن از انقلاب شکوهمند اسلامی به علل مختلف ذیل، سرشت و نقش سنتی بازار و بازاریان مورد سوال قرار گرفته است: ۱ــ تهاجم و نفوذ گسترده کالا و سرمایه خارجی؛ ۲ــ افزایش حرفهها و تنوع کالاها؛ ۳ــ افزایش جمعیت و گستردگی نیازمندیهای عمومی؛ ۴ــ فعالیتهای سودجویانه و بلندپروازانه گروههای اجتماعی نو رسیده؛ ۵ــ و بالاخره با تاسیس فروشگاههای زنجیرهای، بوتیکها، سوپرمارکتها و پاساژها، بازار تا حدودی خصوصیات سنتی خود را به مثابه کانون اصلی اقتصاد شهری از دست داده است، به نحوی که امروز شهروندان قادر هستند نیازمندیهای عمومی خود را خارج از بازار سنتی در هر نقطه از شهر تامین نمایند. علاوه بر این، در جامعه سنتی ایران قبل از پهلوی تفاوت و تمایزی میان طبقات و قشرها و مراتب اجتماعی چه از جنبه بهرهمندی از مواهب مادی و چه از بابت شان اجتماعی وجود نداشت و پایین بودن ثروت عمومی، ساده زیستن و هماهنگی میان تمامی شهروندان ــ بدون در نظر گرفتن جایگاه طبقاتی ــ در اجرای مراسم مذهبی و وجود ارتباط و تماس روزانه میان آنان به خاطر کوچک بودن و کمجمعیت بودن شهرها، پیدایش نوعی همگنی اجتماعی و تداوم آن میان قشرها و طبقات مختلف جامعه را موجب شده بود. در حالی که در گذر جامعه از صورتبندی اجتماعی ارباب ــ رعیتی به شبهبورژوازی، گسترش اختلاف طبقاتی و بروز شکافهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی متعددی را شاهد هستیم که هر یک از آنها به نحوی به جابهجایی قشرها و مراتب اجتماعی و بیاعتباری نقش سنتی طبقات و قائل شدن نقش جدیدی برای آنان کمک نموده است.
بازار از نگاه تحلیلگران انقلاب اسلامی
بدون شک و با یقین میتوان گفت همه تحلیلگران انقلاب اسلامی، چه پژوهشگران ایرانی مثل یرواند آبراهامیان، علیرضا ازغندی، صادق زیباکلام، میثاق پارسا، محمدهاشم پسران، علی بنوعزیزی و چه پژوهشگران غیرایرانی همچون نیکی کدی، فرد هالیدی، جان فوران، اسکاچپول و ... اتفاق نظر دارند که بازار جزو ائتلاف نخست انقلابیون مذهبی بوده و نقش آن در سرنگونی رژیم پهلوی حیاتی و انکارناشدنی است. از دیدگاه صادق زیباکلام، نقش بازار در نهضت مشروطه و در قضیه ملی شدن صنعت نفت و نیز انقلاب اسلامی، آنقدر آشکار است که نیازی به اثبات ندارد. نام بازار با این مبارزات گره خورده است. بازاریها با گروهها و دستجات اسلامی نظیر «فدائیان اسلام» و «هیاتهای موتلفه» در بحبوحه انقلاب یا رابطه نزدیک داشته یا خود از بنیانگذاران آن حرکتها بودهاند. در مبارزات ۱۳۴۲ ــ ۱۳۴۱ و قیام ۱۵ خرداد، بازاریهای مبارز پشت سر امام خمینی (ره) قرار داشتند و در سالهای تبعید ایشان هم با او ارتباط داشتند، در سالهای بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، بازار عملا جلودار اعتراض به رژیم کودتا بود و همراه دانشگاه در راس حرکتهای اسلامی و سیاسی مخالف قرار داشت. اعتصاب و باز و بسته شدن بازار در آن سالها تنها اثری بود که از مبارزه با استبداد و اختناق بر جای مانده بود.
ارسال نظر