روابط ایران و آلمان در تاریخ معاصر-۱۳
اتحاد روس و انگلیس برای مقابله با آلمان
سلاطین قاجار که در ابتدا با تکیه بر قدرت دولتهایی نظیر انگلیس و روسیه و نزدیکی به آنها میخواستند سلطنت خود را حفظ کنند کمکم چنان به زیرسلطه آنان درآمده بودند که به راحتی این دول برای ایران تصمیم میگرفتند. از سوی دیگر برخی از رجال وطندوست برای کاهش نفوذ و قدرت این دول راه چاره را در دوستی با برخی دول بزرگ و بیطرف آن روزگار دیدند... ایران در زمان قاجار در یک بیشه سیاسى مملو از موجودات غارتگر و سودجو نظیر انگلیس و روسیه راه پر پیچ و خمى را ادامه مىداد، رهبران آن همواره در جستوجوى قدرت ثالثى بودند که نفوذ این دو قدرت را از بین ببرد.
سلاطین قاجار نیز (خاصه ناصرالدینشاه) دست کم، به منظور حفظ تخت و تاج مستقل خویش از دستبرد همسایگان طرار و طماع شمال و جنوب و پیشگیرى از تجدید سرنوشت اسفبار سلاطین گورکانى هند در ایران، با این سیاست همراه و موافق بودند؛ چنان که وقتى رجال سیاسى ایران احساس کردند که این حربه به تنهایى، وافى به دفع زورگویىهاى فزاینده حریف نیست، این فکر در ذهنشان قوت گرفت که با کشیدن پاى قدرتهاى مقتدر اما بىطرف آن روزگار (فرانسه، اتریش، آلمان و...) به حوزه سیاست و اقتصاد ایران، از سنگ قدرتهاى یادشده در سرکوبى آن دو مار ایرانگزا بهره جویند و در همین بستر و زمینه سیاسى ــ تاریخى بود که نقشه ارتباط گسترده و محرمانه با کشور آلمان، آلمان نوبنیاد و مقتدر پیش از جنگ جهانى اول، آلمان بیسمارک و ویلهلم، مطرح و تعقیب گردید.
در این باب، نیاز به بحثى مبسوط و گسترده وجود دارد که طى آن، دفتر روابط و مناسبات ایران و آلمان باید گشوده گردد و نشان دهد که چگونه افراد خیرخواه در دستگاه حکومتى ایران در عهد قاجار، با جلب نظر و موافقت مخدومان تاجدار خویش، سالها پس از امیرکبیر و در پرتو چراغى که او و اسلاف او برافروخته بودند، بر آن شدند که به منظور «تقویت بنیه صنعتى، نظامى، اقتصادى، سیاسى ایران»، «خلاصى از فشارها و تحکمات زننده و فزاینده دو همسایه مقتدر و سلطهجوى شمالى و جنوبى»، «صیانت از حریم استقلال و تمامیت ارضى کشور» و بالاخره «پیشگیرى از تجدید سرنوشت تلخ و اسفبار امپراتورى گورکانى هند، در ایران» دست به تکاپو زنند و ضمن تعقیب «رویه سنتى ایران» مبنى بر «ایجاد و تشدید تضاد سیاسى روس و انگلیس جهت تعدیل و تقلیل نفوذ استعمارى آنان در ایران»، تلاشى وسیع و روزافزون و محرمانه را (هر چند، نهایتا، بدون دستیابى کامل به مقاصد مورد نظر) براى کشاندن پاى «آلمان نوبنیاد و آهنین بیسمارک و ویلهلم اول و دوم» (به عنوان قدرت بىطرف سوم) به ایران آغاز نمودند و به صورتهاى گوناگون کوشش میکردند از رقابت و تضاد آلمان با روس و انگلیس در عرصه سیاست جهانى بهره جویند و تجربیات و دستاوردهاى علمى و صنعتى آن کشور را در مسیر ترقى و تقویت کشورمان به کار گیرند؛ تلاش و کوششى که گاه، حتى تا مرز ایجاد نوعى «اتحاد مثلث» میان ایران و عثمانى با آلمان قوى پنجه و نوبنیاد آستانه جنگ جهانى (رایش دوم) پیش مىرفت.
شایان ذکر است که قرارداد استعمارى ۱۹۰۷ (دایر بر تجزیه ایران به مناطق نفوذ روس و انگلیس) خود جزئى از پیمانی سراسرى میان متفقین (روس، انگلیس و فرانسه) در طول خط ممتدى از شمال آفریقا تا ایران و افغانستان و تبت محسوب مىشد. این قرارداد، در گرو، نوعى عکسالعمل حکومت لندن و پترزبورگ در برابر سیاست معهود رجال ایران (مبنى بر بهرهگیرى از تضاد قدرتهاى خارجى در راستاى تعدیل و تقلیل نفوذ آنان) بود و مهمتر از آن، نوعى پیشگیرى از خطر به بار نشستن نهال «اتحاد مثلث» (بین ایران، آلمان و عثمانى) و دفع نفوذ فزاینده آلمان در خاورمیانه؛ نفوذ خزنده اما سریعى که آثار و نتایج آن، در اوایل قرن بیستم میلادى، به صورتهاى گوناگون خودنمایى مىکرد.
به نوشته مهدى ملکزاده: «سفیر انگلیس در پطرزبورغ [پترزبورگ] به سفیر آلمان مىگوید: منظور ما از انعقاد قرارداد با روسها درباره ایران، رفع موجبات اصطکاک بین طرفین در ایران مىباشد، چون این رقابت، همیشه به نفع سیاستمداران ایران بود و آنها همیشه خوشوقت بودهاند که روس و انگلیس را به جان هم بیندازند.» جورج لنزوسکى، مورخ و محقق لهستان، نیز نوشته است: «کوششهاى آلمان [در اوایل قرن بیستم میلادى] براى رخنه و نفوذ در خاورمیانه و به خصوص ایران، در انگلستان تولید نگرانى و هراس کرد؛ به طورى که بالاخره در تاریخ پنجم ماه مه ۱۹۰۷ دولت انگلیس را مجبور کرد که به آلمان اعلام خطر نماید و وزیر امورخارجه انگلیس نیز در مجلس اعیان آن کشور اظهار داشت که تاسیس پایگاه دریایى یا بندر سنگربندىشده و مستحکم در سواحل خلیج فارس توسط یک کشور خارجى به منزله تهدید شدید نسبت به منافع بریتانیا تلقى شده و ما مسلما با کلیه وسایلى که در اختیار داریم در مقابل آن مقاومت خواهیم کرد. قرارداد روس و انگلیس در سال ۱۹۰۷ موقتا رقابت بین این دو کشور را مرتفع ساخت و بالنتیجه رخنه و نفوذ آلمان را در ایران بیش از پیش دشوار کرد... .»
مورخان ایرانى نیز بر همین عقیدهاند. محمود محمود «دلیل اساسى معاهده روس ــ انگلیس» را «تشکیل یک صف محکمى در برابر آلمان» دانسته و خان ملک ساسانى تصریح کرده است که «یکى از علل اصلى معاهده ۱۹۰۷ بین روس و انگلیس مسلما اتحاد آلمان و عثمانى بود که در نتیجه اتحاد مزبور، خاورمیانه بهدست آلمانها مىافتاد و جنگ ۱۹۱۴ احترازناپذیر به نظر مىرسید.» کسروى نیز قرارداد ۱۹۰۷ را پیشگیرى از خطر روزافزون آلمان به شمار آورده است: «این پیمان که در سال ۱۲۸۶ش (۱۳۲۵ق) میان دو همسایه بزرگ ایران ــ روس و انگلیس ــ بسته گردیده، به بیرون افتاده نتیجه گفتوگوهاى چند سالهاى بود که در نهان و آشکار، در لندن و پترسبورک [پترزبورگ]، در میان نمایندگان دو دولت مىرفته. دولت انگلیس که سالیان دراز با امپراتورى روس در آسیا روبهرو ایستاده و همیشه به کشاکش و همچشمى پرداخته و از چیرگىهاى آن دولت به کاستن کوشیده بود، این زمان از نیرومندى روزافزون آلمان به ترس افتاده و یک جنگ بزرگى را با آن دولت نیرومند در پیش رو مىدید، خود را ناگزیر دانست که با دولت روس به چنان پیمانى برخاسته، به پاس سیاست اروپایى خود به چشمپوشىهایى در سیاست آسیایى تن در دهد و به دور از همچشمى و ایستادگى در برابر چیرگىهاى روس در گذشته جلو او را در آسیا باز گذارد.»
ارسال نظر