انقلاب مشروطه؛ زمینهها و علل-بخش پایانی
گروههای مخالف مشروطه
موسسه مطالعات و تدوین تاریخ معاصر ایران در سالهای اخیر نوشتههایی پرشمار درباره مشروطیت و ابعاد گوناگون آن را انتشار داده است که مطلب حاضر یکی از آنها است. در شمارههای قبلی درباره دلایل و گروههای مرجع که انقلاب مشروطیت را مشروع و به پیش بردند را خواندید. آخرین بخش این نوشته درباره گروههای مخالف مشروطه است. بهزعم نویسنده، بخشی از عشایر ایران، شاهزادگان قاجار و گروههای ذینفع مرتبط با این شاهزادگان که تعداد آنها به ۸ هزار نفر میرسید و همچنین اعیان (زمینداران بزرگ) از گروههای اصلی مخالف انقلاب مشروطه بودهاند. نویسنده یادآور میشود که وقتی اشراف نتوانستند سد راه انقلاب شوند، با آن همراه شده و از راه نفوذ در مجلس، اهداف خود را پیگیری کردند. محمدعلی شاه با کمک نیروی تعدادی از همین قبایل، علیه مشروطه خواهان تبریز و همچنین بعد از سقوط به منظور باز پسگیری تاج و تخت خویش اقدام کرد. از سویی بختیاریهای ایالت اصفهان در سال ۱۲۸۸ش به جهت پشتیبانی از مشروطیت به یک قدرت ملی تبدیل شدند. در معدود مواردی رهبران بختیاریها انگیزههای آزادیخواهانه داشتهاند، اما در عین حال دوستی با بریتانیا و تصمیم به تضعیف نفوذ روسیه نیز در این میان مد نظر بوده است. خلاصه اینکه قبایل وایلات ضمناینکه انگیزه چندانی برای جنگیدن به نفع یکی از دو طرف نداشتند، اما در بیثبات کردن اوضاع کشور در فاصله سالهای ۱۲۹۰ـ ۱۲۸۴ش نقش آفرینی داشتهاند واین امر بر افزایش مشکلات داخلی تاثیر نهاد و اوضاع را برای مداخله قدرتهای بزرگ و ضد انقلاب آماده ساخت. (فوران، ۱۳۷۷:۲۸۰)
در اوایل قرن بیستم کشورایران یک کشور فلاحتی بود. در برآوردهای انجام شده بیش از نصف جمعیت را دهقانان تشکیل میدادند که با عشایر ۸۰ درصد جمعیت ایران را تشکیل میدادند و این جمعیت بزرگ میتوانستند بر هر روند اجتماعی تاثیرگذار باشند. برخی بر این عقیدهاند که دهقانان در انقلاب مشروطیت مداخلهای نداشتند، اما وقایع ثبت شده حکایت از حضور آنها دارد از جمله موارد ذکر شده روستاییان در سال ۱۲۸۴ش، خارجیان و ماموران مالیاتی را از چند روستا اخراج کردند، در چندین روستا دست به تشکیل انجمن زدند و مالیات جمع میکردند، در جاهایی از پرداخت بهره مالکانه امتناع میورزیدند (اتحادیه، ۱۳۷۵:۵۲) یا همراه با سایر اهالی از پرداخت مالیات خودداری میکردند. (اسناد وزارت امور خارجه انگلیس، ۱۳۷۷، گزارش بارکلی در مورد اهالی سیستان، ش ۳۱۳: ۲۴۶) و در پارهای مناطق شمالی انبارهای اربابی را مصادره کردند.
گاه نیز دهقانان اطراف شهر تبریز در برابرایلات طرفدار شاه ، مقاومت میکردند، زیرا این ایلات در محاصره تبریز در سال ۱۲۸۷ش روستاها را مورد تاخت و تاز قرار میدادند و گیلان تنها ایالتی بود که دهقانانش عملا به جنبش پیوستند. پساین حرکتها مشخص میکند این نظر که دهقانان در انقلاب مشروطیت مداخلهای نداشتند صحیح نیست. این نظر شاید در خصوص دهقانان سراسرایران در یک جنبش دهقانی سراسری مصداق داشته باشد، اما باید تاکید داشت همانطوری که نمونههایی ذکر شد مواردی از رویدادهای محلی حاد وجود داشته است که دهقانان به طور جدی درگیر آنها بودهاند پس این قشر در برخی مناطق به شکل فعالی وارد جریان مشروطیت شدند، اما بنا بر دلایلی چند نتوانستند به طور عمومی حضور فعالی در این انقلاب داشته باشند. از جمله این دلایل سلطه مالکان بر روستاها، جدایی و پراکندگی روستاها، مشکلات سازماندهی آنان و مشخص نبودن منافع آنها در سطح ملی و... لذا نتوانستند اقدامهایی بیش از عملیات پراکنده جسته گریخته انجام بدهند. (فوران، ۱۳۷۷:۲۸۱) و شاید هم روستاییان و ساکنان دهات و قصبات کوچک وایلات و عشایر از مشروطه چیزی ندانسته، اما به دلایل جنگ و اغتشاشات ناشی از انقلاب به ورطه سیاسی کشیده شدند به طور کلی نقاطی که در معرض جریانهای سیاسی قرار داشتند، از آگاهی بیشتری برخوردار بودند. (اتحادیه، ۱۳۷۵:۵۲)
اردوی ضدمشروطیت
طیف گستردهای که میتوان گفت در اردوی ضد مشروطیت دخیل و موثر بود فقرات اصلی آن را خانواده و دودمان قاجار و درباریان، وزیران نهادهای کلیدی خاصه نیروهای مسلح تشکیل میدادند. خلاصهاینکه در راس دولت، حکام ایالتها، شاهزادگان قاجاریه، همه مستمریبگیران و حدود دو هزار درباری بودند که وسیله معیشت همگی بر اثر قطع بودجه کلان دربار از سوی مجلس محدود میشد. بزرگترین متحدان دولت در برابر انقلاب مشروطیت طبقات زمیندار و در کل ‹‹اعیان›› کشور بودند. اشرافیت زمیندار که بخش عمده روشنفکران را نیز فرزنداناینها تشکیل میدادند، در اوایل سده بیستم خود را متحد طبیعی خاندان سلطنتی قاجار میدانست و در مجلس اول با وجود اینکه برای تهران و تبریز بیش از حد معمول نماینده در نظر گرفته بودند، اما باز اکثریت با زمینداران یا وکلای مورد حمایت آنها بود.
اشرافیت زمیندار که در آن مقطع در آستانه تشکل و سازماندهی بود، متوجه شد چه خطری از جانب مشروطیت موقعیتشان را تهدید میکند و چون توان مقاومت را در خود نمیدید و از سویی متوجه شد که روحانیت و بازرگانان خواهان تغییر نظام هستند؛ بنابراین قانون اساسی را پذیرفت و سعی کرد با حضور در مجلس شورای ملی از هر نوع اقدام افراطی که خطری را متوجه مقام و موقعیت اشرافیت میکرد جلوگیری کند. (ریچارد کاتم، ۱۳۷۱:۴۹) به طوری که پس از ممنوعیت تیولداری توسط مجلس اول کل طبقه زمیندار از مشروطیت دور شدند و افرادی از اینها از سوی دربار به مقامهای بلند دیوانی در وزارت منصوب شدند. در دوره قاجاریه مقامهای حکومتی که اغلب ملاکان بودند، بین ۲۷ تا ۴۰ درصد تعداد نمایندگان مجلس اول را تشکیل میدادند. از سال ۱۲۸۸ ش زمینداران حتی تا رهبری مشروطیت ارتقا پیدا کردند؛ سپهدار تنکابنی یکی از شاخصترین آنهاست که به عنوان وزیر جنگ و نخست وزیر نظام مشروطیت تعیین شد و تا حد زیادی از ظرفیت انقلابی مشروطیت کاست. در مجلس دوم نسبت تعداد نمایندگان، روسای قبایل و دیوان سالاری زمیندار قاجار به کل نمایندگان تا ۶۸ درصد افزایش داشت. (فوران، ۱۳۷۷: ۲۸۲-۲۸۱)
روسیه و انگلیس
احتمالا مهمترین دلیل قطع حمایت فعال انگلیس از انقلاب، پیمان مخفی ۱۹۰۷م بین روسیه و انگلیس و تقسیمایران به دو منطقه نفوذ بیناین دو دولت و یک منطقه بی طرف بوده است. منافع مادی بریتانیا درایران مناسبات بازرگانی، میدانهای پر ارزش نفت جنوب قویا بر اثراین قرارداد که نوعی «مصالحه تاریخی» در آسیا بود تضمین شد و بریتانیا بدان وسیله خواست مستملکات خود در هندوستان را حفظ نموده در عوض دست روسیه را در شمال ایران، یعنی عمدهترین کانون انقلاب باز بگذارد. و در واقع با امضایاین قرارداد مهر پایان بر حمایت جدی خود از انقلاب زده و مخالفت با نقشههای ضد مشروطه خواهی روسیه را کنار نهاد. گزارشهای متعدد ماموران انگلیس از آن پس حکایت از همکاری و مواضع مشترک آنها در قبالایران و انقلاب مشروطیت است (ن ک. به اسناد وزارت خارجه انگلیس، ۱۳۷۷) دولت روسیه در سراسر دوران انقلاب مشروطیت به مخالفت علنی و عملی با آن پرداخت.
نتیجهگیری
شرایط اجتماعی ایران در دوره مشروطیت، کم سوادی و بیسوادی اقشار عمومی، فقدان احزاب سیاسی و مذهبی بودن جامعه گروههای مرجع را مشخصا به دو یا سه گروه مشخص محدود میکرد که در بین آنان روحانیون با نفوذ و اقتداری که داشتند نقش عمدهای در بسیج عمومیو مخالفت با رژیم حاکمایفا میکردند. در میان روحانیت دو گرایش شیخیه و اصولگرایان نمود بیشتری داشتند و از هر دو گروه، در دو طیف موافقان و مخالفان مشروطه فعالیت داشتند، روحانیت یک کلیت واحد در موافقت یا مخالفت با مشروطه نبود و در مراحل مختلف انقلاب مشروطه به طیفهای مختلف موافق، مخالف یا موافق مشروط تفکیک میشد. گروه دوم فعال در مشروطه روشنفکران بودند که به دو بخش متمایز دستهبندی میشدند. مدافعان و مخالفان مشروطه، در خصوص وزن و سهم روشنفکران در مشروطه دیدگاههای متفاوت و متعارضی وجود دارد، اما اکثر محققان بر نقش آنها به عنوان یکی از سه گروه مرجع در کنار روحانیان و بازرگانان تاکید و توافق دارند. بازرگانان غیروابسته که سیاستهای اقتصادی دولت را تهدیدی برای منافع خود تلقی میکردند از دیگر گروههای موثر در انقلاب مشروطه بودند. این گروه به تدریج و با روند انقلاب به صف مقابل انقلاب پیوسته و به مخالفت پرداختند. اغلب زنان گرچه به اقتضای شرایط اجتماعیاین دوره فاقد آگاهی سیاسی یا حساسیت سیاسی ویژهای هستند، اما به دلیل سهم آنان در بنیاد خانواده و ماهیت دینی و ضد استبدادی مبارزه نقش موثری در کشاندن مردان به انقلاب و تداوم حضور آنانایفا میکنند. آنها گرچه حق رای در مشروطه نیافتند اما منشا حرکتهای جدیدی در ابعاد سیاسی و اجتماعی و به ویژه فرهنگی دراین دوره گردیدند؛ به طوری که میتوان از اسناد این دوره استنباط نمود که نهضت مبارزه برای حقوق زن عمدتا ریشه در انقلاب مشروطیت دارد وایلات و عشایر و نیز دهقانان از گروههای دیگر اجتماعی موثر بر انقلاب مشروطه بودهاند که انگیزههای آنان تاثیرپذیر از دیگر گروههای اجتماعی یا سمتگیری سران ایلات بود. دیگر بازیگران انقلاب مشروطیت دول روس و انگلیس بودند. انگلستان به رغم حمایت اولیه از انقلاب مشروطیت با انعقاد قرارداد ۱۹۰۷ و اجرای مصالحه تاریخی، پشتیبانی خود را در تداوم انقلاب قطع نمود و به نوعی همگرایی با سیاستهای روسیه در سراسر دوران انقلاب که مخالفت علنی و عملی با مشروطیت بوده تن داد. این همگرایی براساس تضمین منافع این کشور در مناطق مد نظرش توسط رقیب دیرینهاش بود.
منبع: موسسه مطالعات تاریخ معاصرایران
ارسال نظر