روابط ایران و آلمان در تاریخ معاصر-۴
آلمان و نفوذ درمیان عشایر ایران
در جنگ جهانی اول ایران وضعیت عجیبی داشت. حکومت مرکزی تقریبا بدون قدرت بود و انگلیس و روسیه به نوعی در ایران حاکم اصلی به حساب میآمدند. آلمانها از این شرایط استفاده کرده و نیروهای خود را به ایران فرستادند و با نفوذ در میان عشایر تلاش میکردند در ایران انقلاب و شورش راه بیندازند. پیروزیهای اولیه آلمانها در جنگ جهانی اول سیاستمداران ایرانی را امیدوار کرده بود که بتوانند نوعی تعادل در مناسبات با خارجیها از راه دوستی با آلمان ایجاد کنند. این مطالب از ماهنامه اندیشه و تاریخ سیاسی ایران معاصر گرفته شده است.
مستوفی الممالک
در جنگ جهانی اول ایران وضعیت عجیبی داشت. حکومت مرکزی تقریبا بدون قدرت بود و انگلیس و روسیه به نوعی در ایران حاکم اصلی به حساب میآمدند. آلمانها از این شرایط استفاده کرده و نیروهای خود را به ایران فرستادند و با نفوذ در میان عشایر تلاش میکردند در ایران انقلاب و شورش راه بیندازند. پیروزیهای اولیه آلمانها در جنگ جهانی اول سیاستمداران ایرانی را امیدوار کرده بود که بتوانند نوعی تعادل در مناسبات با خارجیها از راه دوستی با آلمان ایجاد کنند. این مطالب از ماهنامه اندیشه و تاریخ سیاسی ایران معاصر گرفته شده است. بلافاصله پس از شروع جنگ، تبلیغات گسترده آلمانیها در ایران علیه روس و انگلیس شدت یافت. آنها احساسات دوستانه مردم را به نفع خود بهخوبی تشخیص داده بودند، در واقع هدف اصلی آنها در ایران این بود که حس کینه و عداوت مردم را علیه انگلیس و روسیه شدت بخشند و به این طریق ایران را به جنگ علیه آنها وارد سازند و شریان امپراتوری انگلستان را قطع کنند. آلمانها میخواستند در مرحله اول عشایر و ایلات ایران را مسلح نمایند و در سراسر کشور علیه روس و انگلیس به جنگ وادار سازند و شورش و انقلاب بهوجود آورند و در مرحله بعد قوای آن دو کشور را از ایران فراری دهند و بالاخره دولت ایران را مثل عثمانی همراه و همپیمان خود سازند.
در ماه مه ۱۹۱۵.م (۱۳۳۳.ق) هاینریش فنرویس (Heinrich Von Reuss) وزیرمختار آلمان، به اتفاق کنت لگوتتی وزیرمختار اتریش و عدهای افسر و مبالغ زیادی پول و طلا از اروپا به ایران وارد شدند. آنها با پخش سخاوتمندانه پولها توانستند در میان عشایر نفوذ در خور توجهی پیدا نمایند. در فاصله کوتاهی واسموس کنسول آلمان، در بوشهر توانست عشایر تنگستان و قشقایی را با خود همراه کند و با کمک ژاندارمری فارس ضربات شدیدی به قوای انگلیس و سربازان هندی وارد سازد. در ژوئن ۱۹۱۵.م واسموس توانست شیراز را تصرف کند و تمامی اتباع انگلیس از جمله اوکانور، کنسول انگلیس در شیراز و تعدادی از طرفداران آنها را دستگیر نماید و تقریبا سراسر فارس را تحت نفوذ خود درآورد. در اصفهان هم قوای ژاندارمری شهر را تصرف کردند و کاور، کنسولیار روسیه را به قتل رساندند و گراهام، کنسول انگلیس را زخمی کردند و تمام اتباع روس، انگلیس و هند را از اصفهان اخراج نمودند. در نتیجه این اقدامات فناتر و مارلینگ، وزرای مختار روسیه و انگلیس، دولت مستوفیالممالک را تحتفشار قرار دادند. در همین سال (۱۹۱۵.م) ژنرال باراتف، فرمانده قوای روسیه، برای پایاندادن به فعالیتهای آلمان در ایران به سوی تهران روانه شد و قزاقهای روسی تا کرج پیش آمدند. در این زمان آلمان مستوفی را تشویق میکرد که قبل از اشغال تهران به وسیله روسها دولت را به اصفهان مهاجرت دهد. جمعی از رهبران حزب دموکرات به اتفاق پرنس رویس و کنت لگوتتی به قم عزیمت نمودند، اما سفرای انگلیس و روسیه به احمدشاه که مهیای مهاجرت به اصفهان بود اخطار کردند که در صورت ترک پایتخت تخت و تاج خود را از دست میدهد. احمدشاه تصمیم گرفت در تهران بماند، مستوفی که اصرار بر بیطرفی داشت مجبور شد از نخستوزیری کنارهگیری کند و شاهزاده عبدالحسینمیرزا فرمانفرما که مورد قبول متفقین بود، مامور تشکیل کابینه شد و فورا موافقتنامهای با وزرای مختار دو کشور روس و انگلیس امضا کرد که بر طبق آن دولت ایران ملزم به قبول این بود که تعداد قوای قزاق در کشور تا یک لشگر یازده هزار نفری افزایش یابد، ژاندارمری که معروف به طرفداری از آلمان است منحل گردد و در عوض انگلیس نیرویی در حدود هشتهزار نفر از داوطلبان ایرانی تاسیس نماید که تحتنظر افسران انگلیسی باشند. در مقابل دو دولت همسایه تعهد کردند ماهی دویستهزار تومان کمک کنند که این نیروها نگهداری شوند.
از این تاریخ دولت ایران به صورت طرفدار متفقین درآمد، اما جمعی از رجال ایرانی طرفدار آلمان از تهران مهاجرت کردند و در قم کمیته دفاع ملی تشکیل دادند. در دسامبر ۱۹۱۵.م قوای روسیه به نیروی مهاجران حمله کردند و آنها را در جاده
قم - ساوه شکست دادند. در این تاریخ موافقتنامهای بین روس و انگلیس امضا شد و منطقه بیطرف مرکزی ایران به منطقه تحت نفوذ انگلیس اضافه گشت. مهاجران طرفدار آلمان به سمت کرمانشاه عقبنشینی کردند و در آن شهر که در تصرف قوای عثمانی بود، دولت موقت ملی را به ریاست نظامالسلطنه مافی تشکیل دادند و با کمک افسران آلمانی قشونی چهارهزار نفری از عشایر و مجاهدان بغداد جمعآوری نمودند. قراردادی بین نظامالسلطنه و مارشال فندر گولنز، فرمانده قوای آلمان در خاورمیانه، منعقد گردید. بدینترتیب مارشال آلمانی با قوای دولت ملی دیدار نمود و افسران آلمانی به تعلیم نظامی آنها اقدام کردند.
دولت مرکزی فرمانفرما بیش از چهار ماه دوام پیدا نکرد و سپهدار اعظم که مطیع انگلیسیها و روسها بود، به جای او قرار گرفت. او هم بیش از شش ماه دوام نیاورد و پس از او وثوقالدوله مسوول تشکیل کابینه گردید. دولت مرکزی و قوای متفقین سعی داشتند عناصر آلمانی و طرفداران آنها را شناسایی و سرکوب نمایند. پلیس جنوب به شدت هواخواهان آلمان را نابود میکرد، البته عثمانیها هم که مورد حمایت مردم بودند شکستهای متعددی به قوای روسیه و انگلیس وارد ساختند. در سال ۱۹۱۷.م که انگلیس و روسیه در جبههها به پیروزیهایی دست یافته بودند، ناگهان خبر استعفای نیکلای دوم، تزار روسیه، به گوش رسید که از اضمحلال امپراتوری روسیه خبر میداد و برق امیدی برای ملت ایران بود که ظلم و ستم فراوان از روسیه دیده بودند. در ژوئن ۱۹۱۷.م وثوقالدوله استعفا کرد و علاءالسلطنه، سیاستمدار معتدل طرفدار غرب، نخستوزیر شد. دولت انقلابی روسیه در مارس ۱۹۱۸.م در برست لیتوفسک قرارداد صلح جداگانه با آلمان امضا کرد و قیصر ویلهلم دوم طی تلگراف تبریکی قرارداد صلح را به اطلاع احمدشاه رساند.در کلیت جنگ، در نهایت شکست با دول محور بود؛ دولت عثمانی تسلیم انگلیسیها شد، در آلمان شورشهایی به وقوع پیوست و مردم آن کشور از ادامه جنگ امتناع کردند. قیصر ویلهلم دوم مجبور شد استعفا کند و به هلند پناهنده گردید و حکومت جدیدی که در آلمان روی کار آمد، اعلام جمهوری نمود و ترک مخاصمه را خواستار شد.بالاخره در یازدهم نوامبر ۱۹۱۸.م بدون اینکه شکستی به ارتش آلمان در جبهههای جنگ وارد شده باشد پیمان متارکه جنگ امضا شد و جنگ چهارساله که بیش از دهمیلیون نفر تلفات داشت با پیروزی متفقین خاتمه یافت، اما در ایران تا سال ۱۹۲۱.م عملیات جنگی به صور مختلف ادامه یافت.
روابط دو کشور در میانه دو جنگ
در سالهای بین دو جنگ جهانی یک بار دیگر روابط دوستانه ایران و آلمان ظاهر گردید و آن در زمان سلطنت رضاشاه بود. آلمانیها، با وجود شکستی که خوردند و محدودیت کامل تسلیحاتی که پیدا کردند، به حیات خود ادامه دادند و مردم ایران را هم از دست ندادند. آنها در زمانیکه باید در ایران سازندگی انجام میگرفت در جهت صنعتیکردن کشور کمکهای مهمی نمودند. در سال ۱۹۲۷.م امتیاز حمل پست هوایی در سراسر ایران به شرکت آلمانی یونکرس داده شد. در سال ۱۹۲۸.م
ساخت قسمتی از راهآهن شمال به مقاطعهکاران آلمانی واگذار گردید. در ۱۹۳۰.م اداره امور بانک ملی ایران نیز به کارشناسان آلمانی داده شد.
ارسال نظر