نقد کتاب - نقد خاطرات و کارنامه کاظم و دیعی-۹
سازمانهای جاسوسی یا اجسام خارجی
دفتر مطالعات تاریخ ایران هر چند وقت یک بار، دیدگاه نویسندگان و همکاران خود را در نقد خاطرات رجال شاه منتشر میکند. آنچه در چند شماره گذشته درج و امروز نیز ادامه دارد، نقد خاطرات کاظم ودیعی است که در کتابی به نام «شاهدزمان» آمده است. در این بخش از نوشته، منتقد، دیدگاه ودیعی درباره سازمانهای خارجی را نقد کرده است. نویسنده اثر این قاعده را در مورد وزرای سایر کابینهها از جمله کابینهای که خود در آن عضویت داشت قابل تعمیم میداند، اما از سر احتیاط بلافاصله در اظهارات وزرایی که خود به این امر اعتراف داشتند تردید روا میدارد: «آن روزها نهاوندی را مثل عالیخانی رییس نازل شده به دانشگاه میشناختند. او استاد دانشگاه نبود و بعدها خود او برای من گفت خواستم دانشیار دانشکده اقتصاد شوم نگذاشتند. رفتم روتاری شدم، وزیرم کردند. رفتم روتاری شدم. وزیرم کردند. مبالغه میکرد. حقیقت به این اندازه مزاحانگیز نبود.» (جلد دوم، ص۷۴) آقای ودیعی خود را ناآگاه مطلق از عملکرد این سازمانهای وابسته به بیگانگان جلوه میدهد، اما ابراز ناراحتی شدید وی از شرکت محمدرضا پهلوی در کنفرانسهای سالانهشان یا پیامهای رسمیاش به آنها کذب بودن این تظاهر را مینمایاند. «اندوه من آن وقت بالا میگرفت که مثلا کنفرانس سالانه لاینز با حضور شاه یا با پیام شاه افتتاح میشد و مثلا در اردیبهشت ۱۳۴۲ در آنجا شاه مطالب مهمی را به بهانه نابینایان درباره مالک و رعیت عنوان میکند؟!...
در چشم من این نهادها اجسامی بودند خارجی و شناور در فضای ما که هم نامفهوم عامه بودند و هم نامطلوب مردم، ولی رفقا بسیار مرا از این بابت عقب مانده میدیدند و من عقب مانده را دو سه بار دعوت کردند تا برایشان سخن برانم؟! ... وقتی شاه میگفت: «... فساد در جامعه ما ریشه در وجود اقلیتی دارد...» دیگر چنین شاهی نمیتواند حامی فراماسون و کلوپروتاری و حتی لاینز و غیره باشد وگرنه میشود نقض غرض.» (جلد اول، ص۵۳۱)
هر چند آقای ودیعی به صورت مبهم این سازمانهای مخفی و نیمه مخفی را «اجسام خارجی» میخواند، اما به ارتباط خود با آنان در سطح حضور برای تشریح موضوعی اذعان دارد. همچنین تلویحا از حضور محمدرضا پهلوی در اجتماعات آنان از آن جهت که این سازمانها منشا فساد بودند، انتقاد میکند و این ارتباط را با شعارهای شاه در تعارض میخواند. این اظهارات پرتناقض روشن میسازد که مکانیزم اداره کشور توسط غرب و صهیونیستها چگونه بوده است.
یکی از بحثهای مهم در تاریخ معاصر کشور همواره کشف چگونگی دخالت بیگانه در اداره امور جاری و تصمیمسازیهای کلان است. زمانی که از وابستگی پهلویها سخن به میان میآید، برخی نیروهای غربگرا حسابگرانه تصویری ابتدایی و ساده از این موضوع ارائه میدهند و سپس آن را به تمسخر میگیرند تا در نهایت به نفی چنین ارتباطی نایل آیند.
این جماعت به ویژه در محیطهای آموزشی و علمی با تکیه به اینکه آیا ممکن بوده است رضاخان و سپس محمدرضا پهلوی برای اتخاذ هر تصمیمی ولو ناچیز با بیگانگان تماس بگیرند در اساس وابستگی تردید ایجاد میکنند، در حالی که از لابهلای آثاری همچون «شاهد زمان» هر صاحبنظری به خوبی میتواند دریابد که چگونه بدنه کارشناسی کشور در چارچوب سازمانهای مخفی هدایت میشد تا منافع قدرتهای بیگانه مسلط بر ایران کاملا بر منافع ملت برتری یابد.
وقتی آقای ودیعی اذعان میدارد که تقریبا همه وزرا از طریق این سازمانها به کابینهها وارد میشدند تا حدودی میتوان به بخشی از مکانیزمی پی برد که در دوران پهلویها بر کشور حاکم شده بود. این وضعیت دقیقا در مورد دربار، مجلسین و دیگر مراکز مهم سیاسی و اجرایی صدق میکرد. با شناخت این ساختار میتوان دریافت چرا یکباره دربار، هیات دولت، مجلسین و... به خیانت جدایی بحرین از ایران رأی دادند و حتی کارشناسانی چون آقای ودیعی که تا قبل از تصمیم بیگانه در مقام دفاع از مالکیت ایران بر این بخش از خاکش بودند به ناگاه توجیهگر این اقدام ضدملی شدند؛ بنابراین این اثر کمک شایان توجهی به اهل تحقیق در جهت شناخت مکانیزم پنهان اداره کشور توسط بیگانه میکند.
البته صاحب اثر بعد از اذعان به این واقعیت که بدنه کارشناسی کشور در این سازمانهای مخفی سازماندهی میشدند و بیان این که محمدرضا پهلوی نیز کاملا همراه با این «اجسام خارجی» بوده است، تلاش میکند ادعایی سطحی را مبنی بر استقلال شاه مطرح کند که همه آگاهان بر خلاف واقع بودن آن واقفند. آقای ودیعی در فرازی از خاطرات خود فراماسونها را در مورد اصلاحات ارضی مردد و همین تردید را عامل تنبیه آنها توسط شاه میخواند: «در حکومت امینی و بعد آن شاه به کرات اخطارهایی داد. این دسته از رجال تنها بعد از واقعه ۱۵ خرداد ۴۲ شروع به تایید کردند، ولی شاه که از آنها دلخور بود سرانجام آنها را به وسیله کتاب اسمعیل رائین تنبیه کرد. همه فراماسونها مردد نبودند، ولی مرددین آنها موثرترین آنها بودند.» (جلد اول، ص۴۵۰)
تردید برخی فراماسونها نسبت به طرح آمریکایی اصلاحات ارضی کاملا طبیعی بود. شاخههای غیرآمریکایی فراماسونری در ارتباط با این طرح که بازار ایران را به روی کالاهای مصرفی آمریکایی بیشتر میگشود علیالقاعده نمیتوانستند چندان فعال باشند، اما اینکه محمدرضا پهلوی در موقعیتی قرار داشته باشد که بتواند سازمان فراماسونری وابسته به لندن را توبیخ کند ادعایی غیرمستند و خلاف واقع است.
ارسال نظر