بحرین و تسلیم ایران

کاظم ودیعی و اسدالله علم،‌ دو کارگزار ارشد رژیم گذشته، هر کدام از زاویه و نگاه خود موضوع تسلیم ایران را در برابر انگلیس در خاطرات خود یادآور شده‌اند. منتقد خاطرات کاظم ودیعی معتقد است که این دو کارگزار تلاش کرده‌اند خیانت شاه را نادیده بگیرند.

قضاوت درباره اینکه بحرین از آن ایران است یا نه امری تاریخی و سیاسی است وانگهی شما چگونه از نظریه اتصال خاک الجزیره و فرانسه و وحدت مستعمرات فرانسه می‌گذرید و از آن دفاع می‌کنید و مرا از باب تعلق بحرین به ایران ملامت...» (جلد اول، ص۲۹۲) و در ادامه، تلاش خود را برای جلوگیری از تصاحب این قطعه از خاک ایران زمین توسط انگلیس واگویه می‌کند: «دولت ایران در دوره حکومت حسین علا اسناد حاکمیت ایران را بر جزایر بحرین منتشر کرد.

من که دو سال پیش از آن، رساله‌های کوچکی در ۸۵ صفحه درباره جغرافیای انسانی بحرین نوشته بودم و در این ایام تابلو استانداری بحرین را در خیابان شاه به چشم می‌دیدم حس کردم می‌توانم مطمئن باشم که ایران کمی اعتماد به نفس پیدا کرده و در راستای مبارزه‌های ضداستعماری‌ می‌تواند حق خود را از دولت بریتانیای کبیر بگیرد». (همان، ص۳۲۸) اما بعد از قطعی شدن سیاست انگلیس برای جداسازی بحرین از خاک ایران و تبعیت محمدرضا پهلوی از این اراده لندن، لحن آقای ودیعی نیز تغییر می‌کند: «مرحوم فرخ که سال‌ها عنوان استانداری بحرین (جزایر بحرین) را داشت شنیده و مرا تقریبا پند سیاسی داد که مبادا برنجم، گفتم برای من موضوع کهنه شده‌است و من ممنون آن وزیرم که جواب نفی داد و رساله (جغرافیای بحرین) را پس فرستاد.» (همان، ص۳۳۰)

حال باید دید بعد از تسلیم محمدرضا پهلوی در برابر اراده به اصطلاح سیاستمداران حاکم بر جهان در حالی ‌که خود شاه به خیانتش واقف است آیا در این اثر آقای ودیعی نظر خود را پی می‌گیرد یا در صدد توجیه خیانت پهلوی‌ها برمی‌آید. ابتدا نظری به روایت اسدالله علم در این زمینه می‌افکنیم: «بعد فرمودند (شاه) مساله بحرین دارد حل می‌شود... حالا که من و تو هستیم آیا فکر می‌کنی در آینده ما را خائن خواهند گفت، یا چنانکه معتقدم و اغلب سیاستمداران دنیا هم معتقدند، من که حاضر به حل مطلب بحرین شدم، خواهند گفت کار بزرگی انجام دادیم و این منطقه از دنیا را از شر کشمکش‌های پوچ و بالنتیجه نفوذ کمونیسم نجات دادیم؟» (یادداشت‌های امیراسدالله علم، ویراستار علینقی عالیخانی، انتشارات مازیار و معین، سال ۱۳۸۰، جلد اول، ص۳۷۷)

آیا ملت ایران هزینه تقابل دو قطب شرق و غرب را در خلیج‌فارس می‌بایست با اهدای بخشی از خاک خود به انگلیس برای ایجاد پایگاه پرداخت می‌کرد؟ آیا بر ارائه مجوز به لندن برای تصرف خاک ایران، آن هم به بهانه مقابله با مسکو جز «خیانت» نامی می‌توان گذاشت؟ علم در ادامه خاطراتش روشن می‌سازد که انگلیسی‌ها حتی حاضر نبودند قبل از محدود ساختن حضورشان به پایگاه‌هایی مشخص در خلیج‌فارس جزایر سه‌گانه ایرانی را به ملت ایران واگذار کنند: «عصری سفیر انگلیس آمد. سه ساعت تمام با عصبانیت نسبت به حالتی که شیخ‌های خلیج‌فارس با ما گرفته‌اند با او مذاکره کردم. گفتم، شما دارید با ما بازی می‌کنید و این بخشودنی نیست.

اصولا شما دوست ما هستید یا دشمن ما؟... بر فرض که این جزایر ارزش استراتژیکی نداشته باشد. با افکار عمومی ملت ایران که ما نمی‌توانیم بازی بکنیم. بحرین را بدهیم، جزایر را هم بدهیم، بعد از کجا که نوبت خوزستان نرسد و این برای رژیم خطرناک است.» (همان، جلد دوم، ص۶۵)

البته باید اذعان داشت شاه و وزیر دربارش کاملا به خیانت خود در جداسازی بخش‌هایی از خاک ایران واقف بوده‌اند، حتی در مورد جزایر سه‌گانه ایرانی، انگلیسی‌ها اداره امور داخلی آن‌ را به شارجه (یکی از شیخ‌نشین‌های تشکیل دهنده امارات) واگذار کردند و کلیه اتباع این جزایر تابعیت امارات را داشتند. حفظ امنیت را نیز شرطه (پلیس) امارات به عهده داشت و حتی پرچم این کشور بر سر در همه ادارات در اهتزاز بود. شیخ‌نشین شارجه علاوه بر تامین مایحتاج ساکنان این جزایر و تدارک بهداشت، آموزش و غیره، حقوق ثابتی به آنها پرداخت می‌کرد تا به این ترتیب به‌تدریج بر تعداد اتباع اماراتی بیفزاید، در حالی که اصولا هیچ تبعه ایرانی در این جزایر زندگی نمی‌کرد. بعد از تجزیه بحرین، انگلیسی‌ها به ایران اجازه دادند تا نیروهای نظامی خود را در بخشی از این جزایر مستقر کند، بدون این که کمترین دخالتی در امور داخلی جزایر داشته باشد. این اقدام صرفا به منظور کاستن از تبعات خیانت محمدرضا پهلوی در مساله بحرین بود. این واقعیتی است که آقای ودیعی نیز به آن اذعان دارد: «سرانجام کار بحرین یکسره شد و در خلیج‌فارس ایران که یکصد و پنجاه سال سر تصرف بحرین منازع داشت، کشور بحرین زاده شد.

در این قضیه روش شاه و دولت توجیه نشد و مردم انتقاد کردند، ولی گرفتن تنب بزرگ و کوچک و توسعه نفوذ ایران در سراسر خلیج‌‌فارس و بهبود شرایط کار ایرانیان مقیم امارات عربی آن را پوشاند». (جلد دوم، ص۵۵) خواننده به خوبی درمی‌یابد که آقای ودیعی در این فراز صورت مساله را تغییر می‌دهد. در حالی که بر اساس روایت وی، قبل از این خیانت، بحرین یکی از استان‌های ایران به حساب می‌آمد و آقای فرخ سال‌ها استاندار آن بود به یک باره بحث یکصد و پنجاه سال منازعه برای تصرف آن از سوی ایران مطرح می‌شود و اینکه عملکرد شاه و دولت در این زمینه برای مردم تبیین نشده و گرفتن تنب بزرگ و کوچک آن را پوشانید.