جدال دولت و بازار برسر گندم

نوشته استیفن ل. مک فارلند

ترجمه دکتر نادر میرسعیدی

آرتور میلسپو

سال ۱۳۲۰ مقارن با خلع ید رضاشاه از حکومت و تفویض مقام شاهی به محمدرضا پهلوی بود. در شرایطی که شاه جدید هنوز قدرت واقعی را به دست نیاورده و در وضعیتی که جنگ جهانی دوم ایران را نیز در خود غرق کرده بود، موضوع تامین نان برای شهروندان تهرانی به یک معضل تبدیل و محلی برای منازعه دولتی‌ها شده بود. مک فارلند در پژوهش خود مسائلی را درباره دخالت انگلیسی‌ها برای میزان واردات گندم و تمایل احمد قوام برای اینکه پای آمریکایی‌ها را به این مجادله باز کند توضیح داده است که می‌خوانید. قوام، میلسپو را به ایران آورد تا بتواند بر اوضاع اقتصادی حاکم شود... در سال ۱۳۲۱ کمبود نان در تهران شروع شد. اگرچه چند شورش بر سر نان و مرگ‌ومیرهایی ناشی از گرسنگی در خارج از تهران گزارش شده بود، ولی هنوز مرگ‌ومیری ناشی از گرسنگی در تهران گزارش نشده بود. مجلس در اسفند ۱۳۲۰ قوانینی ضداحتکار برای جلوگیری از کمبود خوراک در پایتخت وضع نمود، اما برای اجرای آنها دیوان‌سالاری دولتی کارآیی نداشت. دولت که به علت ضعف داخلی از نظارت بر توزیع مواد غذایی ناتوان بود و تمایلی هم به این کار نداشت، ترجیح داد مقادیر زیادی غله از خارج خریداری کند. در فروردین ۱۳۲۱ ایران نیاز واردات گندم خود را با توجه به میزان آتی برداشت محصول در مرداد ۱۳۲۲، ۱۶۰هزارتن تن برآورد کرد،‌ اما انگلیس که برِ مسیرهای حمل‌و‌نقل در ایران نظارت می‌کرد،‌ نیاز ایران را ۰۰۰/۳۰ تن تعیین کرد و موافقت کرد که در هر ماه ۶۰۰۰ تن به ایران حمل شود. سرریدر بولارد (SirReader Bullard) سفیر انگلیس اصرار داشت که ایران هر گونه کمبود را باید از ذخایر وسیعی که تصور می‌شد در اختیار معامله‌گران است جبران کند، هر چند ماموران آمریکایی وجود چنین ذخایری را انکار می‌کردند. در تیر ۱۳۲۱ انبار غله تهران فقط دارای ذخیره چند روز بود و این امر انگلیس را واداشت که میزان تخمینی خود از نیازهای ایران را دو برابر کند و به ۰۰۰/۶۰ تن برساند و ۵۶۰۰ تن از گندم ارتش انگلیس را در وضعیتی اضطراری برای مصرف در تهران واگذار کند. مساله برای انگلیس حمل‌و‌نقل بود. متفقین غربی که تامین حداکثر جریان کمک به اتحاد شوروی را به عهده گرفته بودند، در ظرفیت ناوگان حمل‌و‌نقل خود که در این زمان بیش از حد توسعه یافته بود، فضای اضافه چندان زیادی نداشتند. بیست فروند کشتی باری ویژه برای حمل۱۶۰هزار تن گندم درخواستی به سمت ایران مورد نیاز بود، اما این کشتی‌ها در سال ۱۳۲۱ یا سال ۱۳۲۲ مهیا نمی‌شدند مگر اینکه میزان کمک به اتحاد شوروی کاهش می‌یافت. در این ضمن، روی هم رفته، بیش از پانزده کشتی به صورت بیکار و در انتظار، در بندرهای ایران لنگر انداخته و پهلو گرفته بودند. گندم برای وارد کردن احتمال موجود بود، اما امکان حمل‌و‌نقل وجود نداشت.

این کمبودها به افزایش قیمت‌ها کمک کرد و گندمی را که موجود بود دور از دسترس اکثر جمعیت تهران قرار داد. بین سال‌های ۱۳۱۸ و ۱۳۲۲ قیمت‌های مواد غذایی به میزان ٥٥٥ درصد افزایش یافت. قیمت نان در بازار آزاد تهران از شش سنت در ماه دی ۱۳۲۰ به یک دلار در اردیبهشت ۱۳۲۱ افزایش یافت. این قیمت‌های رو به افزایش، زمین‌داران را تشویق کرد که ذخایر گندم خود را پنهان نگه دارند و این امر مشکلات دستیابی به گندم را بیشتر کرد. دو هفته پس از استعفای رضاشاه قیمت بازار برای گندم در مقایسه با قیمت خرید از سوی دولت با نرخ هر تن ۱۵/۲۰ دلار، به هر تن ۳۷ دلار افزایش یافته بود. در مهر ۱۳۲۰ دولت در کوشش برای کسب موافقت زمین‌داران با مقررات دولتی مبنی بر اینکه آنها تمامی ذخایر خود را به دولت بفروشند، قیمت خرید را تا ۲۰/۳۷ دلار بالا برد. قیمت بازار آزاد نیز همچنان بالا می‌رفت و در اردیبهشت ۱۳۲۱ به هر تن ۱۲۴ دلار رسید. دولت برای کاستن از تورم، زیر فشار متفقین و فشار داخلی قرار گرفت و نتوانست دوباره قیمت رسمی خود را بالا ببرد و این امر، توانایی دولت را در به دست آوردن ذخایر گندم کمتر کرد. در این اثنا، اقدام بخش خصوصی کوچک جای خالی دولت را پرکرد. در سال ۱۳۲۱ بازاریان و نانوایان خرید و فروش نان برای جمعیت ٠٠٠/۷۵۰ نفره تهران را در اختیار گرفتند. کمبودها، سفته‌بازی و تورم بهای نان بازار را در سطحی بالاتر از توان خرید بسیاری از این جمعیت نگه داشت. نخستین برنامه کمک دولت در پاییز سال ۱۳۲۰ متضمن راه‌حل‌هایی ناموثر برای تورم و احتکار بود. دولت با تشویق جیمز پ. شریدان (JamesP.Sheridan)، یک مستشار خصوصی آمریکایی خوراک و ملزومات که به استخدام ایران درآمده بود، در سال ۱۳۲۱ مبارزه برای به دست آوردن غله برای انبار تهران را آغاز کرد و کوشید انحصار دولتی را دوباره برقرار کند. زمین‌داران و بازاریان که مجلس و بخش بزرگی از دادوستد تهران را پس از سقوط رضاشاه در اختیار خود داشتند، مانع دولت در بستن بازار آزاد شدند و به این وسیله برنامه شریدان را محکوم به شکست کردند.

در اواسط سال ۱۳۲۱ دولت علی سهیلی (اسفند ۱۳۲۰ - مرداد ۱۳۲۱) ناتوانی خود را در حل مشکلات فراوان ایران ثابت کرده بود. در بیست و دوم مرداد ۱۳۲۱ مجلس دولت جدیدی را به صدارت احمد قوام، یکی از نخست‌وزیران و دولتمردان عالیرتبه پیشین، اختصاصا برای اصلاحات، انتخاب کرد و مورد تایید قرار داد. در سال ۱۳۲۱ متفقین او را تنها مردی در ایران می‌دانستند که قادر به نجات اوضاع است. او نخست‌وزیری خود را با قول‌های بسیار، برخی اقدامات اصلاحی و عقیده راسخ آشکار، به لزوم جلب مساعدت خارجی نه تنها برای حل مشکلات متعدد ایران، بلکه همچنین به منظور کسب قدرت کافی برای کاستن از نفوذ دربار در مصالح ایران آغاز کرد. قوام در یک جلسه مطبوعاتی در مردادماه تکه نانی را کند و اعلام کرد: «این برنامه من است. اگر بتوانم نان با کیفیت خوب را به دست همه ایرانیان برسانم. مشکلات دیگر به آسانی حل خواهند شد.» قوام که از اعمال نظارت‌های دقیق ناتوان بود و تمایلی به پرداخت بهای سیاسی راه‌حل‌های داخلی برای بحران نان نداشت، تصمیم گرفت بازارهای ایران را با نان دارای کیفیت خوب و قیمت معین که از خارج به دست می‌آمد، پر کند. این نقشه مستلزم مذاکرات و سازش‌هایی با انگلیس بود که در نهایت تعیین می‌کرد که ایران چه مقدار گندم می‌تواند وارد کند. قوام پس از انجام دادن این امر، درصدد برآمد که از این موفقیت در کشمکش‌های سیاسی داخلی خود که در آذر ۱۳۲۱ به جنگی علنی تبدیل شد، استفاده کند. او خواستار نوعی حکومت سلطنتی بود که در آن شاه طبق قانون اساسی نقش محدود داشته باشد و برای فعالیت‌های کانون‌های متعدد قدرت در ایران زمان جنگ، حدودی وجود داشته باشد. اصلاحات او شامل ایجاد یک اداره خوراک در وزارت دارایی و دادن اختیارات بیشتر به شریدان بود؛ هرچند با این اقدامات غذای بیشتری فراهم نشد. قوام پروانه‌های جدید متعددی برای روزنامه‌ها صادر کرد به این امید که بتواند حمایت مطبوعات را برای دولت خود به دست آورد؛ اما مطبوعات، به عکس، چنان به بدگویی پرداختند که قدرت‌های متفق خواستار توقیف آنها شدند. قوام موافقت مجلس را برای یک هیات مستشاری آمریکایی به سرپرستی آرتور میلسپو (ArthurMillspaugh) مستشار مالی به دست آورد؛ اما روابط نزدیک قوام با ایالات‌متحده مخالفت ایرانیان طرفدار شوروی و افراد مستقلی چون محمد مصدق را با او برانگیخت. نظر انگلیسی‌ها نسبت به دولت قوام تغییر کرد؛ اما آنها به طور کلی با قوام مخالف بودند؛ زیرا به اعتقاد آنها، او به علت دشمنی مشخص با سرریدربولارد سفیر انگلیس و به این علت که انگلیسی‌ها خواستار دولتی قوی‌تر، اما فرمانبردارتر در ایران بودند مخفیانه با نمایندگان آلمان مذاکراتی انجام داده است بازاریان به ضدیت با او پرداختند، زیرا تمایل او به ایجاد تورم در اقتصاد با میلیاردها ریالِ اضافه با ارزشی رو به کاهش و نقشه او برای حل بحران خوراک، تسلط آنها بر بازار آزادِ مبتنی بر سفته بازی را تهدید می‌کرد. قوام، به عنوان نخست‌وزیر، هدف حمله گروه‌های بسیار دیگری نیز قرار گرفت که دلیلی بهتر از افزایش نفوذ به بهای بی‌اعتباری او نداشتند. نقشه قوام، همراه با این مخالفت‌ها، مسلم ساخت که شورش آذرماه ریشه‌های خارجی و سیاسی عمیقی داشت.