در حالی که تصور می‌شود، علینقی خاموشی رییس اتاق بازرگانی و صنایع‌و‌معادن در دو دهه ۱۳۶۰ و ۱۳۷۰ طرفدار تجار باشد، اما او در سخنرانی خود در شیراز و در سال ۱۳۶۲ از سختی مراحل اداری برای راه‌اندازی یک واحد صنعتی سخن گفته و تصریح می‌کند: «پشت آدم خم می‌شود از روزی که تصمیم به سرمایه‌گذاری در یک واحد تولیدی می‌گیرد...» رقم‌های ۳۲ درصد بر مبنای فروش‌ها درصد سود ویژه به فروش ۱۶ درصد ۱۰درصد ۱۷ درصد ۱۳‌درصد ۶ درصد و ۲۵ درصد ۱۳ و ۲۳ همین طور ۳۲ می‌رود بالا و این اقتصادی است گریه‌آور. داروسازی ۳۲ درصد، ۴۵ درصد و پنجاه و یک درصد، کارخانه‌ای که سود ویژه سال قبلش در سال ۶۱ قبل از کسر مالیات بوده، ‌چهل و نه میلیون و چهارصد هزار تومان ۳۲ درصد اینها تحت پوشش است، حالا می‌گویم حالا من کارخانه را به طور کلی دارم می‌گویم ۴۸ درصد، ۵۱ درصد، ۴۳ درصد، ۱۵ درصد، ۲۲ درصد، ۴۰ درصد، ۴۳ درصد، ۴۲ درصد این وضع سودهایی که بردند. در سال ۶۱ این داستان یک صحنه‌ای را برای ما باز می‌کند، حالا من به برادران مسوول در ارگان‌های دولتی این را می‌گویم، ‌اگر چنین بی‌بندوباری در کارخانه‌های دولتی باشد شما از بخش خصوصی چه توقعی دارید؟ چه توقعی می‌شود داشت؟ شرکت کمباین‌سازی سرمایه‌اش ۴۶ میلیون تومان، سود سال شصت و یکش ۳۶ میلیون تومان، آی کسانی که داد می‌زنید چرا کالاهای کشاورزی ما می‌رود بالا چرا قیمت‌های ما می‌رود بالا کمباینی که در سال ۵۶ و ۵۷ دویست و بیست هزار تومان شرکت کمیبدو کمپرسورسازی ایران جمع کل سرمایه ۸۹ میلیون تومان سود سال شصت و یک ۳۴ میلیون تومان ساختمان قیمتش رفته بالا، بله من سخنانم تمام شد گفتند اینها را نمی‌گویم برای جواب‌گویی، بلکه برای روشن شدن اذهان باید یک مقدار روی آنها گفت‌و‌گو بشود یادداشت کردم، مطالب را تا آنجایی که به خاطرم آمده متاسفانه امشب وقت تمام شد. ساعت هفت است بیشتر از این آقایان را نگه داشتن صلاح نیست و حالا فردا صبح اگر احیانا فرصتی بود و فرصتی داده شد می‌آیم بقیه عرایض را خدمت برادران عرض می‌کنم و از خداوند متعال واقعا مدد می‌خواهم و مدد این گروه فقط در حد ضرورت زندگی فشار می‌آورند، روستاییان ما در حد ضرورت‌های زندگیشان به جامعه فشار می‌آورند. برادران عزیزی که در اینجا موضوع کشمش را عنوان می‌کنید که چرا کشمش شده ۱۴ تومان ... از شما می‌پرسم ضرورت‌های زندگی پنج سال پیش که ۸ تومان به شما می‌داد یا ۷ تومان به شما می‌داد با الان برابر است؟ حالا شما فشار بیاورید؟ ... کشمش را بیاورید پایین مگر ممکنه، مگر ما از آن طرف حرکت کنیم کار بکنیم، سطح زندگی را بیاوریم پایین، تورم را مهار کنیم، تورم با چی مهار می‌شود؟ اولین وسیله مهار تورم تولید است آن دفعه عرض کردم حالا هم می‌گویم چون هنوز جواب نشنیدم می‌گویند شش هزار موافقت اصولی تا سال ۶۱ صادر کردیم من می‌گویم برادران مسوول لطفا بگویید چند واحد تولیدی جدید که شما موافقت اصولی برای آن صادر کردید برای ماشین‌آلاتش گشایش اعتبار شده است. موافقت اصولی که مهم نیست که شماها کارخانه راه انداخته‌اید، ماها راه انداخته‌ایم. پشت آدم خم می‌شود از روزی که تصمیم به سرمایه‌گذاری در یک واحد تولیدی می‌گیرد تا روزی که محصولش بیاید بیرون. مثل بازرگانی نیست و به همین خاطر است که اکثریت به سوی بازرگانی گرایش نشان می‌دهند. چون بازرگانی یک کار سه چهار ماهه است از آن روزی که پول می‌دهی تا آن روزی که پس می‌گیری. اگر نقد بدهی و نقد یا نسیه بگیری چهار پنج ماه طول می‌کشد شش ماه طول می‌کشد، اما سرمایه‌گذاری تولیدی از روزی که سرمایه‌گذاری می‌کنید تا روزی که این گاو شیر بدهد حدود سه تا پنج سال طول می‌کشد، اگر تمام جریانات بر وفق مراد بچرخد، خوب این وضع ما است، مضافا بر اینکه پنج سال از انقلاب می‌گذرد و براساس حسابداری صنعتی، هر سال به طور متوسط یک دهم استهلاک داریم استهلاک یعنی باید هر کارخانه‌ای هر سال یک دهم وضعش را از لحاظ ماشین‌آلاتش عوض بکند، اگر نکند قدرت تولیدش را از دست می‌دهد، حالا بنشینیم پای درد دل کارخانه‌ها که ببینیم که برای نوسازی‌شان چه اقداماتی کردند تا حالا چه کار کردند اینها است گرفتاری ما و بعد چقدر ما در این رابطه شغل ایجاد کردیم؟ واقعا من بعضی وقت‌ها پشتم می‌لرزد، می‌دانیم در شیراز شما شده یا نه در تهران، من دیدم شهرداری جرات پیدا کرده من نمی‌دانم این چه جوری جرات پیدا کرده طواف کنار خیابان را جمع کرده با چه منطقی اینها را جمع کرده با چه منطقی جمع کرده چه بکنند اینها از روستا آمدند کار ندارند، طواف می‌شوند؛ اما برای نگاه داشتن آنها در روستا چه کردیم؟ از کارخانه‌ها آمدند بیرون چرا، در اثر همین نارسایی‌های مواد اولیه برای واحدهای کوچک (اصفهانی‌ها) من نمی‌دانم پای درد دل شما هم بتوانند بنشینیم یا نه اصفهان را نگاه بکنید تو خیابان‌ها یک خیابانش که اصلا شمارش تراشکاری‌هایش اصلا امکان ندارد از شمار خارج است آنجا همه مغازه‌اش تراشکاری است. بله، یا در تهران بیاییم به خیابان قزوین اینجا هم تمام تراشکاری است، تراشکاری را من موقعی که وسیله کار بهش ندادم و در دسترسش نگذاشتم این چه بکند، آقا ما که در مسائل شرعی‌مان داریم اگر من برای سد جوع هیچ ممری نداشتم اسلام حق دزدی به من می‌دهد که من بروم شش تا هفت تا ده تا کارگر داشته همه را جواب کرده یک نفر دو نفر ایستاده پای این دستگاه و ایستاده پای آن دستگاه می‌گویم که برادر چیه این می‌گوید مواد ندارم می‌گویم که برادر چیه این می‌گوید مواد ندارم بجوییم همه ما را در گفتارمان هدایت کند که مطالبی را بگوییم، برای اصلاح جامعه از خداوند می‌خواهیم که ما را در راهی قرار بدهد که بتوانیم این بار مسوولیت و تعهدی که بر دوشمان گذاشته، لیاقت کشیدن آن را داشته باشیم.

در این موقعیت مناسب در شب جمعه از خداوند می‌خواهیم و می‌گوییم که خداوندا یا به ما صبر و تحمل بیشتر بده که بعدها هم تا مدت زمان دیگری این بارها را بکشیم یا هر چه زودتر این جنگ لعنتی را به نفع اسلام و مسلمین تمام کن، خداوندا به مقام اولیائت قسمت می‌دهیم که این جوان‌های ما که این طور ایثارگرانه جان خودشان را در طبق اخلاص گذاشتند و ما هم در سفره‌خوان نعمت آنها نشسته‌ایم هم ما را هدایت کن، هم آنها را موفقشان کن. خداوندا اقتصاد این مملکت که شریان خون این مملکت است و واقعا دشمن استعمارگر ما و ابر قدرت شرق و غرب شاید بزرگ‌ترین امیدشان این است که از این دریچه‌ها ما را به زانو دربیاورند. خداوندا آنها را مایوسشان کن - خدایا ما هم در مقابل این الطاف بی‌کران تو قول می‌دهیم تا آنجایی که بتوانیم و تشخیص بدهیم اشتباهات خودمان را اصلاح کنیم، خداوندا ما از ته قلب داریم می‌گوییم لبیک، گفتیم که در راه تو تا آخرین قطره خون خودمان و در مقابل مال تا آخرین ریال مال خودمان از دین تو حمایت کنیم - خدایا ما را در این لبیکمان موفقمان بدار والسلام علیکم و رحمت‌الله.