تاریخ اروپا- تاریخ مناسبات فرانسه و آلمان -۱
نزاع آلمان و فرانسه بر سر غرامت
جنگ جهانی اول با شکست آلمان و انعقاد قرارداد ورسای به پایان رسید که مقرر شد، براساس این معاهده دولت آلمان به عنوان مقصر اصلی غرامات این جنگ را به دیگر دول درگیر از جمله فرانسه پرداخت کند.
ورودارتش فرانسه به روهر لهستان
جنگ جهانی اول با شکست آلمان و انعقاد قرارداد ورسای به پایان رسید که مقرر شد، براساس این معاهده دولت آلمان به عنوان مقصر اصلی غرامات این جنگ را به دیگر دول درگیر از جمله فرانسه پرداخت کند. اما آلمان خواهان تعدیل در غرامات بود و آن را حربهای میدانست که با آن میتوانست در کل چارچوب معاهده ورسای تجدیدنظر کند، از سوی دیگر دولت فرانسه در پی اهرمی بود که با آن آلمان را وادار به پرداخت غرامت کند.کشاکشی که بر سر این موضوع پس از پایان جنگ و از ۱۹۱۸ آغاز شده بود در سال ۱۹۲۳ با اشغال رور لهستان وارد مرحله جدیدی شد که در بخشی از کتاب صلح لیبرالی به آن پرداخته شده است.
اشغال روهر(Rohr) که نقطه پایان صلح سرد سالهای پس از ۱۹۱۸ بود «عملا به معنی از سرگیری جنگ بود». اشغال این ناحیه نتیجه تعارض سیاست امنیتی فرانسه با سیاست آلمان بود که در پی راهی برای تجدیدنظر در نظام پیمان ورسای میگشت. علت بلافصل اشغال رور مساله پرداخت غرامات بود ولی با اینکه این ناحیه به خودی خود از لحاظ اقتصادی مهم بود ولی اهمیت واقعی آن به این باز میگشت که پاریس و برلین آن را نماد رقابت ژئوپلتیک میان خود میانگاشتند.از دید پاریس وادار کردن آلمان به رعایت دقیق تعهداتی که در زمینه پرداخت غرامات داشت، برای حفظ نظام ورسای اهمیت تعیینکننده داشت. وانگهی، همانگونه که اشغال رور اثبات کرد مساله غرامات اهرمی در دست فرانسه بود تا هر زمان برلین از پرداخت آن کوتاهی کند با وضع مجازاتهای سیاسی و ارضی بر آلمان، نظام ورسای را به سود خود تغییر دهد. از دید آلمان قبولاندن تعدیل در غرامات حربهای برای مطرح ساختن مساله تجدیدنظر در کل چارچوب نظام ورسای بود. سیاستهایی که آلمان برای «برآوردهسازی» تعهداتش در پیش گرفته بود، هدفی جز این نداشت که نشان دهد چون رعایت دقیق تعهدات مقرر شده در زمینه پرداخت غرامات بیرون از توان آلمان است به ناگزیر منجر به فروپاشی مالی و اقتصادی آلمان خواهد شد تا بدین ترتیب تجدیدنظر در این تعهدات را به طرفهای مقابلش بقبولاند.
با اینکه آلمان شکست خورده بود و ترتیبات معاهده ورسای جلوی قدرتگیری دوباره آن را در کوتاهمدت میگرفت ولی منابع بنیادین توان ژئوپلتیک آن- بنیان صنعتی و جمعیت آن- دست نخورده باقی مانده بود. سیاستگذاران فرانسوی نگران مطرح شدن دوباره تهدید امنیتی آلمان بودند و عزم خود را جزم کرده بودند تا با تحمیل محدودیتهای نظامی، ارضی و اقتصادی بر آلمان جلوی آن را بگیرند.
ریشه سیاستی که فرانسه در دوره بعد از جنگ در قبال آلمان در پیش گرفت به اهدافی باز میگشت که پاریس در طول جنگ دنبال میکرد. از همان سال ۱۹۱۵ دلکسه، وزیر خارجه بر آن بود تا ضمن الحاق ساحل سمت چپ راین به فرانسه، هلند و بلژیک، رایش آلمان را به تعدادی دولت کوچک تجزیه کند. در اواخر ۱۹۱۷ پاریس تصمیم گرفت ضمن الحاق آلزاس- لورن و سار و تشکیل یک دولت مستقل دستنشانده فرانسه در راینلند، بقیه رایش را دستنخورده باقی گذارد. با تحمیل پرداخت غرامات به آلمان و قرار دادن کنترل آهن و زغالسنگی در دست فرانسه که برای برتری صنعتی اروپای غربی اهمیت تعیینکننده داشت، امنیت نظامی و اقتصادی فرانسه تقویت میشد.پس از جنگ، اهداف فرانسه تغییری نکرد. پاریس در پی تضمین امنیت نظامی، اخذ غرامات و جا انداختن فرانسه بهعنوان تولیدکننده برجسته فولاد اروپا بود. در ورسای فرانسه برای پرهیز از رنجاندن انگلستان و ایالات متحده دست از سوداهایی که برای الحاق راینلند داشت، کشید؛ ولی در سراسر دورهای که از آتش بس شروع و به اشغال روهر ختم شد، پاریس ضمن در سر پروراندن امیدهایی که برای کنترل ساحل سمت چپ راین داشت، پنهانی از جدایی طلبان راین پشتیبانی میکرد. حتی زمانی که به نظر میرسید فرانسه از ادعاهای ارضی خود بر راینلند دست کشیده است، کلمانسو نخستوزیر فرانسه با پیوند زدن مساله غرامات و مسائل امنیتی، به گوهر بیشتر این ادعاها دست یافته بود: به موجب مقررات پیمان ورسای، مادام که آلمان غرامات خود را پرداخت نکرده باشد سربازان فرانسه میتوانند در راینلند باقی بمانند.
مردم فرانسه به شدت پشتیبان سیاست دولتشان در قبال آلمان بودند. افکار عمومی فرانسهخواهان راهحل مسالمتآمیزی بود که «نفوذ و قدرت آلمان را هر چه بیشتر محدود سازد» و وحشت مردم فرانسه از آلمان در دوره پس از جنگ نیز ادامه یافت. مردم هم مانند سیاستگذاران معتقد بودند که باید آلمان را وادار کرد تا همه هزینههایی را که فرانسه در ارتباط با جنگ متحمل شده است (ازجمله هزینه بازسازی اراضی فرانسه که تحت اشغال آلمان بود) بپردازد و افکار عمومی و نظر مقامهای رسمی مقوم یکدیگر بود. در واقع افکار عمومی فرانسه که پوانکاره نخست وزیر برای شکل دادن به آن زحمت زیادی کشیده بود، در اواخر سال ۱۹۲۲ چنان ضدیتی با آلمان داشت که اگر وی دست به اشغال روهر نمیزد جای تردید است که بقای سیاسیاش به خطر نمیافتاد.سرخوردگی فزاینده پاریس از مبارزهای که آلمان برای کاهش چشمگیر غرامات به راه انداخته بود، فرانسه را به تهاجم نظامی به روهر تشویق کرد.
گر چه درباره ماهیت دقیق اهداف پوانکاره از اشغال روهر اختلاف نظر هست ولی در مجموع این اعتقاد وجود دارد که اشغال روهر تلاشی برای پیشبرد اهدافی بود که فرانسه در زمینه تجدیدنظر در نظام ورسای به نفع خودش دنبال میکرد.
ارسال نظر