حساسیت‌های روحی یک اقتصاددان

تندیسی از دیوید ریکاردو

والت ویتمن روستو در کتاب «نظریه‌پردازان رشد اقتصادی غرب» در بخشی که به بررسی آرا و افکار دیوید ریکاردو می‌پردازد، علاوه‌بر اشاره به نظرات و تفکرات از لحاظ شخصیتی و برخورد با اطرافیان و خانواده وی را براساس آنچه درخصوص او به جای مانده است، مورد بررسی قرار می‌دهد و همچنین درباره خصوصیات روحی ریکاردو نیز اطلاعاتی را ارائه می‌کند. کتاب «نظریه‌پردازان رشد اقتصادی غرب» را مرحوم دکتر قره‌باغیان در سال ۱۳۷۴ به فارسی ترجمه کرده است.

ظاهرا ریکاردو به دو دلیل به سمت احساسات نوع‌دوستانه معروفش سوق پیدا کرد: دلیل اول، اقبال و شانس بلند او بود. وی ظاهرا «یکی از افراد مورد علاقه پرنده خوشبختی در رابطه با پول در آوردن بود». دلیل دوم آن بود که دیدن پول زیاد برای او یک منبع ایجاد رضایت خاطر بود، این در حالی بود که این مبالغ هنگفت به نظرش کوچک می‌آمدند، در مقابل استفاده از این منابع توسط دیگران، ممکن بود، رضایت خاطر زیادی برای آنها در مقایسه با او ایجاد کند. وی به‌طور کامل از چگونگی تفاوت مطلوبیت نهایی پول در میان افراد مختلف و در شرایط مختلف آگاه بود.

شاید بهترین موقعیت‌‌ها برای پی بردن به خصوصیات روحی ریکاردو زمان‌هایی بود که وی به شدت تحت تاثیر بی‌حرمتی‌های اخلاقی دیگران واقع می‌شد و در نتیجه احساسات خود را به شدیدترین شکل ممکن بروز می‌داد. در این زمینه سه نمونه مشخص وجود دارد. مورد اول، نامه غیرعادی است که وی به پدرزن خود که ۷۵ سال سن داشت و در آن زمان ریکاردو ۳۱ سال سن داشت می‌نویسد. دکتر ویلکینسون در تمام زمینه‌ها فردی سخت‌گیر و خشن بود و این رفتارش موجب شده بود که فرزندانش با او قطع رابطه کنند. دلیل اصلی نوشتن نامه از سوی ریکاردو ترک منزل پدری از سوی خواهرزنش و تصمیم وی برای زندگی با برادرش بود.در آغاز نامه ریکاردو پدرزنش را به خاطر انضباط سخت و کشنده‌ای که بر فرزندانش تحمیل کرده بود، ملامت می‌کند: «... نه شادی، نه آسایش، نه لذت هیچ‌کدام در بالاترین و حتی در پایین‌ترین سطوح آن در خانواده yr قابل حصول نیستند، مگر آنکه آنها از شما سرچشمه گیرند. نظام yr بر این اساس است که پادشاهان در سرزمین‌های مشرق زمین بر افراد کشورشان که همانند برده هستند، حکومت می‌کنند...» سپس در دنباله نامه ریکاردو به یاد پدرزنش می‌آورد که چگونه سه تن از فرزندانش خانه او را ترک کردند. در انتهای نامه به وی یادآور می‌شود، آنچه که موجب قوام خانواده می‌شود، مهربانی و محبت است.بلندهمتی ریکاردو مجددا در ماجرای حزن‌انگیز کومبرلند ظاهر می‌شود. ماجرا به‌طور خلاصه از این قرار بود که خانواده ریکاردو یک خدمتکار زن داشت که اعتقاد داشتند از ویژگی‌های اخلاقی خوبی برخوردار است. یکی از افرادی که به خانه آنها رفت‌وآمد می‌کرد (سیدنی کومبرلند) با خدمتکار مذکور ارتباط برقرار کرد، وی را با خود به لندن برد و بعد از گذشت مدت زمانی او را رها کرد و رفت. ریکاردو با آگاه شدن از این مطلب نامه غضب‌آلودی به کومبرلند نوشت و او را مورد شماتت قرار داد. در مقابل کومبرلند نیز نامه‌ای برای ریکاردو ارسال کرد و مراتب را تکذیب کرد. در این هنگام با تحقیقات به عمل آمده از سوی ریکاردو مشخص شد که خدمتکار به وی دروغ گفته و وی مجبور شد که از کومبرلند عذرخواهی کند. وی این کار را بدون هیچ ناراحتی و با گشاده‌رویی تمام انجام داد.

در نهایت، خشمگین شدن ریکاردو را زمانی که وی عضو پارلمان بود، شاهد هستیم. همانطور که قبلا نیز توضیح داده شد، وی به شدت طرفدار آزادی مذهبی بود. در پارلمان موقعیت‌هایی پیش آمد که ریکاردو مواضع سرسختانه‌ای اتخاذ می‌کرد. برای مثال، در مورد درخواست خانم مری آن کارلایل از پارلمان مبتنی بر رسیدگی به دادخواست وی، ریکاردو شدیدا از خواست‌های او دفاع کرد. ظاهرا این خانم به دلیل فروش کتابی تحت عنوان پیوستی بر کارهای دینی توماس پاین از سوی جامعه تحت تعقیب قرار گرفته بود. بعد از ارجاع این مورد به پارلمان مباحثات دائمی درباره این موضوع صورت گرفت.

این موضوع ممکن است مهم نباشد (و یا باشد) که در هر سه مورد فوق‌الذکر غضب و خشم ریکاردو و به عنوان واکنشی در مقابل آنچه که وی احساس می‌کرد رفتار نادرست با زنان است، شعله‌رو شد: حمایت بی‌دریغ او از خواهر زنش، خدمتکارش قبل از اینکه چهره واقعی وی هویدا گردد و بالاخره خانم ماری آن کارلایل.ریکاردو به عنوان فردی ناراضی از بی‌عدالتی، یکی از طرفداران پروپاقرص اصلاحات پارلمانی و رای‌گیری مخفی بود. در مقاله عمده‌ای که پس از مرگ وی در مجله اسکاتمن در سال ۱۸۲۴ به چاپ رسید، در مورد همین دو مقوله (اصلاحات پارلمانی و رای‌گیری مخفی، توضیح زیادی داده است.ریکاردو به عنوان مردی که بعد از جنگ‌های ناپلئونی به دنیا آمد، برخلاف متاخرین خود به جای آن که مرد قرن هیجدهم باشد،‌ مرد قرن نوزدهم بود و به درستی مسائل زمان خود را درک می‌کرد. وی اکیدا از درگیر کردن خود در مباحثات بزرگ فلسفی و علوم اجتماعی که هیوم و اسمیت را به شدت درگیر خود کرده بود و قالب اصلی تجزیه و تحلیل‌های اقتصاد سیاسی آنها را دربرگرفته بود، اجتناب می‌کرد. بی‌شباهت به مالتوس کارهای او جنبه تاریخی ندارد. وی بیشتر بر برنامه‌ کار عملیاتی و آشکار بریتانیا که به سرعت در حال صنعتی شدن بود، توجه داشت. این برنامه کار شامل ترویج تجارت آزاد، اصلاحات پارلمانی، اتخاذ یک سیاست مناسب برای فقرا و نیز همانطور که خواهیم دید، تاثیر استفاده از ماشین‌آلات بر روی نیروی کار می‌شود. در واقع ریکاردو دقیق‌تر از مالتوس موضوعاتی را که قرار بود تبدیل به جریان عمده سیاست‌گذاری اقتصادی در قرن نوزدهم گردد، مورد بررسی قرار داد. دیدگاه مالتوس درباره مقوله آزادی تجارت بیشتر ریشه در عقاید مشابه به قرن هیجدهم داشت.