انگلستان،‌ فرانسه را تحقیر کرد

یک ناو قدیمی جنگی انگلیس

در حالی که افکار عمومی در انگلستان با بالا گرفتن بحران بر سر منازعه فشودا به شدت خواهان جنگ با فرانسه بود، دولت فرانسه دریافت که یارای مقابله با ناوگان قدرتمند جنگی انگلیس را ندارد، اما با این حال بسیار امیدوار بود که راهی شرافتمندانه پیدا کند که در آن علاوه بر جلوگیری از جنگ و برقرار شدن صلح، فرانسه به صورت آبرومندانه اقدام به عقب‌نشینی برای پایان منازعه و فروکش کردن بحران بکند، اما انگلستان که دریافته بود فرانسه در موضع ضعف قرار دارد، هیچ گاه این سازش را نپذیرفت. فرانسه نیز که بر وضعیت بدنظامی خویش در برابر انگلستان واقف بود، سرافکندگی دیپلماتیک را به جنگی که حاصل آن چیزی جز شکست نبوده ترجیح داد. این متن برگرفته از کتاب صلح لیبرالی است.

نخبگان سیاسی انگلستان نیز حال و هوایی چون مردم عادی کشور داشتند. همان‌گونه که مایکل هیکس بیچ وزیر دارایی در ۱۹ اکتبر گفت: «کشور استوار ایستاده است». موضع سازش‌ناپذیر حکومت قویا مورد تایید امپریالیست‌های لیبرال مخالف دولت به ویژه لرد رزبری، اسکوئیت و سرادواردگری قرار داشت. رزبری نخست‌وزیر و وزیر امور خارجه سابق یادآور شد که کابینه‌اش در ۱۸۹۵ فرانسه را از نیل علیا برحذر داشته است و اعلام نمود هر کابینه‌ای که در مورد فشودا کوچک‌ترین نشانه‌ای از سازش با فرانسه نشان دهد ظرف یک هفته از کار برکنار خواهد شد. در واقع وقتی سالزبری در جلسه تعیین‌کننده ۲۷ اکتبر کابینه این برداشت را در برخی اذهان ایجاد کرد که مایل به مصالحه با پاریس است، خیلی زود اکثر وزرا آب پاکی را بر این اندیشه ریختند و به دریاداری دستور داده شد تا نیروی دریایی را در وضعیت جنگی قرار دهد.انگلیسیان می‌دانستند که اگر پاریس دست از مقاومت نکشد کار قطعا به درگیری مسلحانه خواهد کشید. لندن با خویشتن‌داری و آرامش و درواقع با اطمینان و اعتماد به خود این احتمال را مدنظر داشت. چون انگلیسیان اعتبار و شهرت انگلستان به‌عنوان یک قدرت بزرگ را در خطر می‌دیدند، هیچ چاره دیگری جز کم کردن روی فرانسه برای خود نمی‌شناختند: «اگر انگلستان در اوضاع و احوال اکتبر ۱۸۹۸ خط مشی نرم‌خویانه‌تری در پیش می‌گرفت، قطعا نه‌تنها پاریس، بلکه سن پترزبورگ و برلین هم به این وسوسه می‌افتادند که آن را قدرتی بشناسند که قطع نظر از شدت تحریکات هرگز خطر جنگ را به جان نمی‌خرد». در اکتبر ۱۸۹۸ نیروی دریایی انگلستان هم به لحاظ تعداد و هم به لحاظ کیفی برتری قاطعی بر ناوگان فرانسه داشت و نتیجه جنگ دو کشور از پیش روشن بود. لندن از تحمیل برتری راهبردی خود هیچ ابایی نداشت. در طول ماه اکتبر، ‌نیروی دریایی سلطنتی انگلیس تمهیداتی برای جنگ با فرانسه چید. در ۱۵ اکتبر ناوگان کانال مانش گردآورده شد. تا ۲۶ اکتبر نیروی دریایی سلطنتی نقشه‌های تفصیلی برای جنگ کشیده بود. در ۲۸ اکتبر ناوگان جنگی ذخیره فعال و در پورتلند متمرکز شد؛ اندکی بعد ناوگان کانال مانش به جبل‌الطارق اعزام و ناوگان مدیترانه روانه مالت شد. مطرح شدن این اقدامات در گزارش‌های اطلاعاتی رسیده به پاریس و در نوشته‌های مطبوعات انگلیس تاثیر عمیقی بر سیاست‌گذاران فرانسوی گذاشت.

جای تردید نیست که فرانسه به دلیل ضعف نظامی در برابر انگلستان، در نهایت ناگزیر از پذیرش شکست دیپلماتیک سختی شد. ناوگان فرانسه هم از لحاظ تعداد و هم به لحاظ کیفی و هم از لحاظ عدم آمادگی، توان مقابله با قدرت نیروی دریایی سلطنتی انگلستان را نداشت. وقتی پاریس دریافت که توازن نظامی به نفع انگلستان می‌چربد، عقب‌نشینی خفت‌بار دیپلماتیک در مقایسه با شکست کوبنده در جنگ راه‌حل قابل قبول‌تری به نظر رسید. همان‌گونه که دلکسه اذعان داشت او وفوره رییس‌جمهور به دلیل «ضرورت پرهیز از جنگی دریایی که حتی با کمک روسیه مطلقا قادر به پیگیری آن نبودیم» ناچار شدند به مارشان دستور عقب‌نشینی دهند. در پایان «دلکسه جز تسلیم، گزینه راستین دیگری نداشت؛ جنگ با انگلستان انتخاب ممکنی نبود مگر به‌عنوان ژستی نابخردانه حاکی از مبارزه‌طلبی». همان‌گونه که گرینویل می‌گوید: «نتیجه بحران فشودا چیزی جز اثبات قدرت انگلستان و ضعف فرانسه نبود.»

نتیجه بحران فشودا را نه نظریه صلح مردم‌سالارانه بلکه مکتب واقع‌گرایی تبیین می‌کند. انگلستان با این باور که منافع راهبردی و حیثیتی حیاتی‌اش در خطر است به‌رغم درخواست‌های ملتمسانه دلکسه مبنی بر اینکه راهی آبرومندانه برای خارج ساختن فرانسه از این بحران در اختیارش گذاشته شود مصالحه دیپلماتیک با پاریس را منتفی می‌دانست. سرسختی انگلستان دقیقا برخلاف انتظار نظریه صلح مردم‌سالارانه دایر بر حاکم بودن احترام متقابل برخاسته از هنجارها و فرهنگ مردم‌سالاری بر مناسبات میان دولت‌های مردم‌سالار است. لندن به اتکای افکار عمومی و افکار نخبگان کشور، سیاستی در پیش گرفت که برای پاریس جز دو انتخاب ناخوشایند باقی نگذاشت. پذیرش سرشکستگی دیپلماتیک یا قبول شکست نظامی در یک جنگ. برخلاف انتظارات نظریه صلح مردم‌سالارانه ولی موافق با آنچه مکتب واقع‌گرایی حکم می‌کند انگلستان فرانسه را تهدید نظامی کرد و آماده بود تا تهدیدات خود را عملی سازد. پاریس هم به جای تن دادن به جنگی که جز شکست برایش نتیجه‌ای نداشت، تسلیم خواسته‌های انگلستان شد.