تعلیم و تربیت در دوران قاجار
نمایی از سردر ورودی مدرسه دارالفنون
لرد کرزن که در دوران قاجار به عنوان یک روزنامه‌نگار پا به ایران گذاشته بود، حاصل سه سال مشاهدات عینی و تجربه‌های خود از سفر به بسیاری از نقاط ایران را در کتابی به نام «ایران و قضیه ایران» گردآوری کرده است.البته لرد کرزن بعدها نیز علاقه‌ای به مسائل ایران را ادامه داد؛ اما این بار نه به عنوان یک روزنامه‌نگار بلکه در قامت وزیر امور خارجه انگلیس. وی کتاب «ایران و قضیه ایران» را که حاوی مسائل و نکات بسیار ریز از وضعیت سیاسی، اقتصادی و معیشتی و اجتماع آن روز است، برای سیاستمداران کشور خود نوشته است. همچنین این کتاب به عنوان یکی از کتب مهم برای تحقیق درخصوص اوضاع و زمان حکومت قجرها بر ایران به شمار می‌رود. آنچه در پی می‌آید بخش دیگری از گزارش لرد کرزن درخصوص راه و جاده‌سازی در ایران است که پس از پایان بردن این بخش، وی در کتاب «ایران و قضیه ایران» به مقوله تعلیم و تربیت در ایران پرداخته است.

امتیازی به مدت 60 سال برای ساختن این راه(جاده تهران-شوشتر) از جانب شاه در سال 1889 به مشیرالدوله اعطا شد و بانک شاهنشاهی این امتیاز را از او تحویل گرفت و مهندسان بانک این کار را زیر نظر دارند و کارگران آنها مشغول شده‌اند و بعید نیست که برای اجرای این نقشه سندیکا تشکیل شود.
در اینکه انجام این کار فواید بسیاری دارد همواره مورد تصدیق بوده است، چون مسافت بین خلیج‌فارس و نقاط غربی ایران را به وجه قابل ملاحظه‌ای تقلیل خواهد داد و راه گندم‌زارهای وسیع که مورد بی‌اعتنایی بوده باز و تسهیلات کلی جهت واردات اجناس انگلیس و هندی به داخله ایران فراهم خواهد شد.
به علاوه وسیله سیر و سفر برای هزاران هزار تن زوار آسان خواهد گردید که عازم قم و مشهد در مشرق و کربلا و نجف و کاظمین و سامره و همچنین مکه در سمت جنوب غربی‌اند. مسافت‌ها در جاده جدید شاید تخمینا به صورت ذیل درآید.


در این خط یا لااقل قسمت‌های همجوار آن یک سرویس واگونی تاسیس خواهد شد بر رودخانه‌ها، هرجا که ضروری است پل خواهند ساخت و کاروانسراها و پاسدارخانه‌ها ایجاد خواهد شد و از بروجرد خط فرعی به اصفهان که در 210 میلی واقع است، خواهند کشید که بدین ترتیب پایتخت جنوبی را با مراکز تجارتی و پرجمعیت غربی مربوط خواهند کرد و مخرج تازه‌ای از راه خلیج‌فارس پیدا خواهد شد، به طوری که آسان قابل استنباط است این جاده در جهت جنوبی با راه‌ آبی رودخانه کارون اتصال خواهد یافت و راجع به این موضوع من در فصل دیگری بحث و مشخصات آن را روشن خواهم کرد و در اینجا فقط از لحاظ وابستگی که با خطوط ارتباطی سراسر ایران دارد اجمالا اشاره کرده‌‌ام. چنین تخمین زده‌اند که تهران بدین وسیله در مسافت دوازده روزه راه کاروانی با خلیج‌فارس واقع خواهد شد، در صورتی که در حال حاضر با چهارپاداران از طریق معمولی شیراز و بوشهر دست کم چهل تا پنجاه روز فاصله است.
جاده‌های آینده- سرانجام موضوع جاده‌هایی پیش می‌آید که طرح و بحثی هم درباره آنها شده و در نظر است که ساخته شود و این از آن قسم کارهایی است که هر اندازه به آن بپردازند باز همواره در ایران زمینه برای اقدام دارد. در فصل راجع به آذربایجان درباره جاده تبریز از طریق اردبیل به آستارا در ساحل بحر خزر و از مرز ترکیه در بایزید از طریق خوی به تبریز که صحبت آن زیاد به میان آمده و هنوز اقدامی نشده است، بحث خواهم کرد.
شاه بی‌علاقه نیست که امتیاز راه واگون رو از تهران به تبریز و از تبریز به جلفا و از زنجان از طریق همدان به بروجرد بدهد و شاید هم تاکنون اعطا کرده باشد و لازم به اظهار نیست که اگر تمام جاده‌ها ساخته شود در پیشرفت آبادانی و عمران مملکت تاثیر فراوان خواهد داشت، هرچند که در وضع عقب افتاده فعلی از لحاظ کشاورزی و مقدار جمعیت بعضی از آن راه‌ها فواید عاجل نخواهد داشت و جاده‌های دیگر نیز فقط کم و بیش منشا اثر خواهد بود.
از جهات سیاسی بعضی از این راه‌ها مساعد به حال مصالح بریتانیا است و بعضی دیگر مناسب قصد و خیال دولت روس و بی‌پرده باید گفت که جاده‌های شمالی و شمال شرقی از نظر تجارتی و همچنین اگر تجاوزی پیش آید نافع به حال روسیه خواهد بود و جاده‌های جنوبی و جنوب غربی بر نفوذ انگلستان خواهد افزود، ولی من ترجیح می‌دهم که این مساله را از لحاظ ملت‌های خارجی در نظر نیاورم و فقط آنچه مصالح خود ایران است منظور دارم تا هر چه برای خیر و ترقی ایران سودمند باشد روس و انگلیس همراهی و از پیش آوردن موانعی که فقط ناشی از خودخواهی باشد اجتناب نمایند و به وسیله رقابت دوستانه منافع مقدور تجارتی را در درجه اول با رعایت مصالح خود ایران، خواهان باشند.
سیاست راه‌سازی- به راستی که تمام دوستداران ایران باید سعی و اهتمام خود را به کار بسط و افزایش جاده‌ها و بعدا نیز خط آهن معطوف سازند و بنابراین شرط که پندار علاقه‌مندان درباره مقیاس تمدن کند یا سریع باشد در پیش انداختن یک جاده یا راه دیگر ابراز تمایل خواهند کرد. عناصر محافظه‌کار که در زندگی شعارشان «شتاب آهسته» یا همان روش ابدی «یواش» است که در قاموس فارسی است اعلام می‌دارند که ایشان در حال حاضر به تعمیر یا ساختن جاده‌های ارابه‌رو بین مراکز عمده تجارتی از بنادر بحری خرسند خواهند بود، مشروط بر اینکه محدودیت‌های اجحاف‌آمیز که در کار بازرگانی هست رفع شود و با این اطمینان خاطر که در راه‌های کاروان‌رو جان و مال مردم از تجاوز مصون خواهد بود. این دسته سپس طالب پیشرفت تدریجی راه‌آهن‌اند که از جهت آزمایش در مناطقی شروع بشود که امکان احراز سود مالی بیشتر باشد و رفته‌رفته آن کار در سراسر مملکت رایج شود، ولی عناصر آتشین مزاج و تند رو خواستارند که در کار ایران طوفانی برانگیزند و دیوار موانع را با شور و هیجان فروریزند و به وسیله کشیدن چند رشته خط آهن دروازه‌های آن را به سوی دیگر نقاط جهان بگشایند و با هندوستان و ترکیه و روسیه از این راه ایجاد ارتباط نمایند و ایران را در کاروان ملت‌های متمدن دنیا وارد سازند.
تردیدی نیست که حد وسطی بین این دو طرز فکر نیک می‌توان یافت و ممکن است دولت ایران را هم ترغیب نمود و هرگاه علاقه‌ای ابراز نشود امکان فراهم ساختن سرمایه‌های خارجی هست تا بتوان طرق طبیعی ارتباطی ایران را باز کرد و اگر حکومت شاه نسبت به این کار کمترین تمایل صمیمانه‌ای نشان بدهد، سرمایه کافی در خود ایران فراهم است و احتیاجی به پشیزی کمک مالی در انجام دادن بی‌تکلف و خالی از افراط این اقدامات نیست.
توانگران ایران لابد آماده خواهند بود که در این اقدام اصلاحی وطن‌ خویش سرمایه‌گذاری کنند و اگر از چنین اظهار علاقه‌ای دریغ ورزند مثل این است که مال خود را در خاک بریزند، ولی فقدان هرگونه تضمین دولتی و وجود حس بی‌اعتمادی نسبت به زر و مال شخصی، تا حال از این قبیل استفاده سرمایه‌های داخلی به صورت کلان جلوگیری کرده است و بعید نیست که دیر زمانی حال به این منوال باشد. تا وقتی که رژیم صالح‌تری در این کشور استقرار نیافته باشد لزوم سرمایه‌های خارجی کماکان محسوس خواهد بود.
شرکت اندریس و استولزه- این موضوع نیز شایسته ذکر است که شرکت اندریس و استولزه بعد از هفت‌سال خدمت رسمی و نیمه رسمی در ایران در گزارش مالی راجع به وضع صنعتی این مملکت با تاکید وافی و کافی برنامه راهسازی را که من اشاره یا تعریف کرده‌ام تایید نموده‌اند، چنانکه می‌گویند:
«راه‌های کاروانی تنها برای رفت‌وآمد چهارپایان باربر ساخته شده است و فقط آنها با اشکال زیاد از آن عبور می‌کنند، ولی باز جای شک نیست که می‌توان جاده‌هایی یافت که با اصلاحاتی مختصر ارابه‌های بزرگ با دو یا چهار چرخ از سواحل به نقاط کوهستانی و جلگه‌های داخلی حرکت کنند و این فکر درستی است که جنس را تا مقصد در داخل این گاری‌‌ها محفوظ نگاه داشت و این کار به مراتب بهتر از ترتیب فعلی بارگیری پی در پی از پشت قاطر است. به علاوه عدل‌های سنگین‌تر از 75 کیلو را در حال حاضر باید بر تخت روان حمل کرد، از این رو خرج کرایه دو برابر می‌شود و بسته‌های به وزن 250 کیلو را دسته باربران به وسیله چرخ با هم حرکت می‌دهند. در صورتی که به وسیله ارابه (گاری)‌ها بارهای تا وزن 700 کیلو را می‌توان حمل کرد.
چنین اقدامی از جانب موسسات اروپایی با کامیابی کامل مواجه خواهد گردید و بدین ترتیب میزان مصرف اجناس ارزان سه برابر خواهد شد. جاده‌ها را هم با کمک سرمایه می‌توان فراهم ساخت خاصه که در نظر داشته باشیم که در ایران مزد کارگر چه اندازه ارزان است و مصالح کار نیز در همه جا با ارزان‌ترین بها به دست می‌آید.»
تعلیم و تربیت در ایران
در حین مطالعه کتاب‌هایی راجع به ایران از برخورد به این نکته سخت دچار حیرت شدم که نویسندگان این آثار چه توجه بسیار اندکی نسبت به مساله تعلیم و تربیت ملی ابراز نموده‌اند. به واسطه برتری بارز پایه تعلیمات در جهان و محکوم ساختن راه و رسمی که در مشرق زمین متداول است کار چندان دشواری نیست و تاسف در این است که ایرانیان قدر و ارزش جنبه‌های سودبخش راه و روشی را که اروپا در پیش‌پای آنها نهاده است نیک نمی‌شناسند. آیا بهتر نیست که این قبیل نویسندگان به جای انتقاد که کاری آسان است قدری بیشتر درباره خصوصیات روانی ملی ایشان غور و دقت نمایند؟
سیرت و خوی ایرانی، راسخ یا منحط، مانند هرگونه سیرت و اخلاقی نتیجه سیستم خاصی است که اگر خواسته باشیم با ضرباتی کارگر حصارهای آن را در هم بکوبیم بهتر است که نخست کنه و ماهیت آن را دریابیم و من شاهد بوده‌ام که می‌گفته‌اند یک فرض شتاب‌آمیز کلی مشعر بر اینکه نوعی تعلیم و تربیت عمومی در آنجا وجود دارد بدون اینکه توجه شده باشد که آن از چه قبیل است - طبقه پایین در ایران در سطح بالاتری از همه طبقات آسیا قرار دارند، به نظر من حرفی از این بی‌اساس‌تر و بیشتر اغراق‌آمیز امکان ندارد. تنها قدرت سواد خواندن و نوشتن زبان محلی به هر نسبتی هم که رایج و شایع باشد و در میان طبقه بالاتر سواد خواندن قرآنی و آثار نامی ادبی فارسی دال بر این نیست که ایشان از زندگانی برتر دیگر اقوام یا علایق آزادی‌خواهی بهره‌ای یافته باشند. در میان نقشه‌های شهامت‌آمیز ایشان از قرار معلوم هیچ کدام متضمن اندیشه تاسیس مدارس و تربیت معلمان بهتر و ایجاد دوره تحصیلات جامع‌تر نیست. کتاب‌های متعدد درسی ضروری است تا نسل آینده بهتر از افراد فعلی بار آید. با آشنایی بیشتری از سبک و مبانی جهان، تمدن موجب این علاقه و رغبت در ایشان خواهد شد تا از مزایای آن برخوردار شوند، زیرا که مراودات دیپلماتیک هر اندازه هم که زیاد باشد باز جای آن را نتواند گرفت. اگر برای من امکان و اختیار اظهارنظری درباره تجدید حیات ایران می‌بود، دسته دسته افراد آن سرزمین را به فرنگستان نمی‌آوردم، بلکه در تاسیس مدارس روستایی اقدامات بس اساسی می‌کردم.
مدارس ابتدایی- نخست وضع و حال تعلیماتی که فعلا در ایران هست ذکر می‌شود، در هر شعبه و قصبه و ده در ایران نوعی مدرسه و مکتب دارند، در دهات ملا در مسجد مکتبی دارد که اطفال الفبای فارسی و مختصری هم حساب و سواد طوطی‌وار قرآن یاد می‌گیرند. منظورم از این جمله آن است که خواندن می‌آموزند و شاید هم بهتر است بگویم تلفظ کلمات عربی را فرا می‌گیرند بدون اینکه ادنی اثری از معنی آن به دست آورند و با آنکه همه قدرت خواندن دارند عده خیلی کمتری نوشتن هم می‌آموزند و از این رو هرکس که هر دو را بداند با سرافرازی عنوان میرزا در جلو نام خود می‌گذارد. بالاتر از مکتب مدرسه ابتدایی ایرانی است که در آنجا معلومات اندکی نیز راجع به اشعار ملی و آشنایی با دستور زبان و کلماتی پرآب و تاب که باب طبع و خیال ایرانیان است فرا می‌گیرند، ولی چنانکه دکترویلز می‌گوید در غالب موارد هم ازبر کردن عبارات و آیاتی از قرآن و حفظ کردن قدری از اشعار جمعا حد و میزان تعلیمات در دهات است، اما تعلیمات ابتدایی در ایران بسیار کم‌خرج است و هر کودک ماهانه یک تا سه قران به مکتب می‌دهد.
تعلیمات متوسطه- در ایران تعلیمات بالاتر یا دبیرستانی با مفهومی که ما در انگلستان داریم نیست، تنها نوع تعلیمات متوسطه که برای عام و آن هم فقط عده محدودی از ایشان هست به نام «مدرسه» یا کالج‌های مذهبی است که غالبا داوطلبان علاقه‌مند به سه رشته علوم و فقه و پزشکی به آن می‌پردازند. در این مدرسه‌ها دوره تحصیلات وضعی محدود و خاص دارد. چون اعتقاد مردم مشرق زمین بر این است که همه دانش‌ها به علوم قدیم اسلامی منحصر است و از این لحاظ راه نفوذ معارف جدید در جلو افراد باهوش و بااستعداد باز نیست.
مطالعه متن و تفسیر قرآن و تبحری در ادب فارسی و تعلق خاطر نسبت به بعض اباطیل که تحت عنوان فلسفه در شرق وانمود می‌شود و علاقه و اخلاصی در کار بحث و جدل دانشمندان از جمله دروس «مدرسه» است. در هر شهر نسبتا معتبر یک یا چند تا از این قبیل مراکز هست که بعضی از آنها به وسیله موقوفات عایداتی سرشار و وسایل زندگانی چندبرابر عده‌ای را که جا می‌دهند فراهم دارند. وزیر معارف در کار این کالج‌ها اختیاری ندارد و ملاها عایدات مدرسه را غالبا به مصارف لازم نمی‌رسانند.
کالج سلطانی تهران (دارالفنون)- در زمینه تعلیم و تربیت هم مانند رشته‌های دیگر پادشاهی ناصرالدین شاه عاری از جهد و اهتمام نبوده است، هرچند که مثل سایر قسمت‌ها به نحو خاصی تلاش یک‌جانبه و محدودی معمول شده است که نسل جوان ایران از برکات تعلیمات اروپایی برخوردار شوند.
شاه در سال جلوس به تخت پادشاهی در تاسیس دستگاهی به نام مدرسه سلطانی با برنامه و معلمان خارجی همت گماشت. عمارت این مدرسه در محوطه ارگ و شامل چند بنای یک طبقه در اطراف حیاطی است که به‌صورت باغ است. کتابخانه‌ای نسبتا آبرومند و یک تالار کنسرت یا تئاتر دارد که در آنجا گاهی دسته‌هایی آماتور نمایشاتی داده بودند که به واسطه دخالت ملاها متروک شده است. درس‌های مقدماتی به زبان فارسی و عربی است که با استادان محلی است در مراتب بالاتر، آموختن زبان‌های خارجی انگلیسی یا فرانسه یا روسی و آلمانی و دروس ریاضی و طب، شیمی، طراحی و نقاشی، معدن‌شناسی، جغرافیا، موسیقی و فن نظام است و این قسمت آخری که زیر نظر دو افسر پروسی است متناسبا در فصل راجع به قشون مطرح خواهد شد.
در موقع مسافرتم هشت معلم خارجی در این مدرسه بودند یکی انگلیسی، سه تا فرانسوی، سه تا آلمانی و یکی لهستانی، زبان روسی را هم یکی از ارامنه جلفا تدریس می‌کرد. در رشته نظام کالج هفتادوپنج شاگرد داشت. در رشته علوم و هنر صدوچهل نفر تازه وارد شده بودند. تعداد شاگرد در کلاس دروس زبان خارجی به شرح ذیل بوده: در زبان فرانسه چهل‌وپنج نفر، طراحی و نقاشی هشتاد، زبان روسی بیست و انگلیسی سی نفر.
من از بیشتر این کلاس‌ها هنگام تدریس دیدن کردم و از آنچه دیدم مورد توجه بسیار بود، در کلاس فرانسه از شاگردان خواسته شد که داستان کوتاهی به زبان فرانسه بنویسند و کلمات (مسافرت، اسب، سردرد) را در آنجا بدهند. دیکته‌ای هم به فرانسه و موضوعش حکایت تلماک اثر فنلن بود که به فارسی هم ترجمه نمایند. تمام این امتحانات را به‌صورت بسیار رضایت‌بخش از عهده برآمدند. در کلاس جغرافیا که نقشه‌ها را ایرانی‌ها از روی نمونه انگلیسی کشیده بودند یکی از شاگردان از حفظ نقشه نسبتا درستی از اروپا روی تخته کشید.