اقتصاددانان
زندگی و زمانه جان استیوارت میل-۱
نظریهپردازان رشد اقتصادی در غرب، پایههای اقتصاد علمی را بنا گذاشتند. این گروه از اندیشمندان علاوه بر تحقیق و پژوهش درباره فلسفه زندگی و فلسفه سیاسی، مسائل کسب و کار شهروندان را به مثابه یکی از ارکان زندگی یک جامعه در کانون توجه قرار دادهاند.
جان استیوارت میل
نظریهپردازان رشد اقتصادی در غرب، پایههای اقتصاد علمی را بنا گذاشتند. این گروه از اندیشمندان علاوه بر تحقیق و پژوهش درباره فلسفه زندگی و فلسفه سیاسی، مسائل کسب و کار شهروندان را به مثابه یکی از ارکان زندگی یک جامعه در کانون توجه قرار دادهاند. جان استیوارت میل با کارل مارکس همدوره بود و هر کدام از زاویه نگاه ویژه خود درصدد حل مسائل و دشواریها بودند. جان استیوارت میل اما راهی برخلاف نظر مارکس را پیشنهاد میکرد که خلاصهای از نظراتش و همچنین شرایط زندگی و زمانه او را به قلم والت و تیمن رستو در کتاب نظریهپردازان رشد اقتصادی که توسط مرحوم دکتر مرتضی قرهباغیان به فارسی برگردانده شده، آمده است.
جان استیوارت میل (۱۸۷۳-۱۸۰۶)
ایجاد ارتباط میان نظرات دیوید هیوم و آدام اسمیت در فصل دوم و نیز رابرت مالتوس و دیوید ریکاردو در فصل سوم به آسانی قابل دفاع بود. در هر دو مورد، دو فرد مطرح شده در هر فصل با یکدیگر دوست بودند و دورنمای حرفهای و دیدگاههای آنها لزوما تحت تاثیر نیروهای مشابهی که پیرامون آنها حضور داشت، شکل گرفت. آنها درباره مشکلات پیرامون خود با یکدیگر مبادله افکار میکردند. دیدگاههای حرفهای آنها نسبت به مسائل مختلف اجتماعی به هیچ وجه یکسان نبود، ولیکن چشمانداز وسیعتر آنها درباره ماهیت یک جامعه خوب تا حد زیادی به یکدیگر شبیه بود.مشخصا این داستان در مورد میل و مارکس نمیتواند مصداق داشته باشد. مارکس به عنوان یک پناهنده سیاسی در سال ۱۸۴۹ راهی انگلستان شد، به این امید که خیلی زود به کشورش برگردد، ولیکن تا آخر عمرش؛ یعنی سال ۱۸۸۳ در آنجا زیست و در آنجا نیز دفن شد. تا آنجا که اطلاعات موجود نشان میدهد، هیچگاه میل و مارکس ملاقاتی نداشتند و نیز هیچ اطلاعی در دست نیست که نشان بدهد استیوارت میل چیزی از نوشتههای مارکس خوانده باشد. به هر صورت مارکس نوشتههای میل را خوانده بود و از آنها در زمانهای مقتضی و در هنگامی که با اهدافش تطابق داشت، نقل قول میآورد، ولیکن به طور کلی از سر تحقیر وی را خوار میشمارد، این روشی بود که به طور منظم از آن علیه افرادی که با آنها اختلافنظر داشت، استفاده میکرد. به هر حال مارکس، استیوارت میل را از «جمع مدافعان مبتذل اقتصاد سرمایهداری» متمایز میکرد و در پی آن مختصرا مینویسد: «در پهنه دشتها خاکریزهای ساده به نظر تپه میماند و ناتوانی و پوچی بورژوازی در حال حاضر میتواند از طریق منزلت علمی روشنفکران بزرگ آن ارزیابی شود» و در این رابطه آن فردی را که گلادستون (نخستوزیر آن زمان بریتانیا) «قدیس خردگرایی» مینامید، یعنی نویسنده کتاب درباره آزادی و نیز کتاب بسیار مشهور قبلیاش که درباره اقتصاد سیاسی نظام سرمایهداری در اواسط و اواخر دوره ویکتوریا است (منظور استیوارت میل است) به آسانی با انقلاب پرحرارتی (منظور مارکس است) که با جدیت تمام به منظور انهدام نظام سیاسی، اقتصادی و اجتماعی پیرامون خود در موزه بریتانیا مشغول تحقیق بود، جمعپذیر نیست.
معهذا شش دلیل جدی وجود دارد که میتوان براساس آنها در مطالعه حاضر نظرات مارکس و میل را در کنار یکدیگر مورد بررسی قرار داد: اولا، مبانی اقتصادی نظریات میل و مارکس ریشه در کارهای متقدمین آنها در پهنه اقتصاد سیاسی بریتانیا در طول قرن گذشته به ویژه ریکاردو دارد. هر دوی آنها جنبههای مهم نظریات گذشتگان را اصلاح کردند و هر دوی آنها سیاستهای عمومی را در چارچوب علوم اجتماعی به طور اعم و نه صرفا از طریق اقتصاد بررسی میکردند. به هر حال، در این زمینه نیز این دو، جزئی از پیروان سنت کلاسیک اقتصاد سیاسی بودند.
ثانیا، دیدگاه میل و مارکس در مورد اقتصاد بریتانیا و اقتصاد سایر کشورهای قاره اروپا در دوران صلح بعد از سال ۱۸۱۵ شکل گرفت، در این فاصله زمانی قیمت محصولات کشاورزی قبل از قحطی سیبزمینی در ایرلند (۱۸۴۷-۱۸۴۵) و دوبرابر شدن قیمت گندم در طول سالهای ۱۸۵۴-۱۸۵۲ و مهاجرتهای گسترده از شبهجزیره اسکاندیناویا، آلمان و ایرلند، در سطح نازلی قرار داشت. میل بخش بزرگی از کارهای خود به ویژه از کتاب اصول اقتصاد سیاسی خود را به مساله جمعیت اختصاص داد. به هر حال، در واقعیت، وی به مراتب کمتر از ریکاردو و مالتوس نسبت به فشار جمعیت بریتانیا تقلیل یافت، برای مثال براساس اطلاعات موجود از سرشماریها نرخ رشد جمعیت در دوره زمانی منتج به سال ۱۸۲۱ برای انگلستان ۰۶/۱۸ درصد و برای دوره زمانی منتج به سال ۱۸۶۱ معادل ۹/۱۱ درصد بود.
محدود بودن بعد خانواده در کارهای میل به مثابه یک عامل تعیینکننده درآمد واقعی کارگران محسوب میگردد، وی از محدود بودن بعد خانواده به عنوان عنصر مهم در آزادی زنان که نسبت به آن اهمیت خاصی قائل است و نیز از آن به عنوان پیششرطی برای مقابله با موقعیت رکودی یاد میکند، بیشباهت با مالتوس، میل لااقل به عنوان یک فرد جوان کم و بیش از این آزادی برخوردار بود که اقدام به توزیع نشریاتی درباره مقابله با کنترل زاد و ولد کند. در واقع وی را به جرم توزیع این نوع نشریات به دادگاه احضار کردند، این کار میتوانست موجب شود که وی شغل جدیدی را که در کمپانی هند شرقی به دست آورده بود، از دست بدهد. به هر حال همواره این اطمینان در وی وجود داشت، تا آنجا که در بریتانیا و دیگر کشورهای قاره اروپا مطرح است، مشکل توازن جمعیت- مواد غذایی چندان جدی نخواهد بود. به دلایل کاملا روشن، وی به مراتب خوشبینتر از مالتوس و ریکاردو در سالهای بعد از ۱۸۱۲ بود. از سال ۱۸۴۶ بریتانیا به کشور تجارت آزاد تبدیل شد، موقعیتی که در سالهای دهه ۱۸۵۰ از طریق کاشت و تولید گندم در مزارع غرب آمریکا که به کمک مهاجرین کشورهای شمال قاره اروپا به این منطقه به دست میآمد، تحکیم شد.
ارسال نظر