توماس رابرت مالتوس از جمله اقتصاددانان «بدبین» به حساب می‌آید که معتقد بود رشد تولید به ویژه رشد محصولات و مواد غذایی نمی‌تواند پاسخگوی رشد جمعیت باشد، اما این اتفاق نیفتاد.

رشد قیمت گندم که به دلیل رشد تقاضا رخ داده بود، تولید این محصول را اقتصادی کرد و تولیدکنندگان دنبال نوسازی تکنولوژیک رفتند. این دو رویداد البته اثرات عمیقی بر اندیشه‌های مالتوس بر جای گذاشت و او در نوع نگاه خود به اقتصاد تجدیدنظر کرد. آخرین بخش از زندگی و زمانه مالتوس را به نقل از روستو می‌خوانید:
توضیحات ریکاردو در مورد اهداف مورد بررسی آنها هر چند به هم مرتبط است، ولیکن منفک و جدا‌جدا است و بیشتر بر تفاوت بین نیروهای فعال در بلندمدت و عملکرد همین نیروها در کوتاه‌مدت (سرنخی که آلفرد مارشال بخش بزرگی از تجزیه و تحلیل‌های خود را بر مبنای آن پایه گذاشت) تمرکز یافته است.
کارهای مالتوس و ریکاردو و نه صرفا به دلیل اینکه دومین نسل از طراحان‌ نظریات اقتصادی بودند و نه صرفا به دلیل تفاوت‌های موجود در شیوه‌ها و افکارشان، بلکه به خاطر تغییرات زیادی که در اقتصاد بریتانیا صورت گرفته بود، به دلیل مشکلاتی که اقتصاد این کشور با آن مواجه بود و به دلیل چارچوب بین‌المللی که این اقتصاد در آن فعالیت می‌کرد، بدین صورت شکل گرفته بود. مالتوس و ریکاردو در دهه‌ای که به سال ۱۸۰۲ ختم می‌شد، ۲۵ تا ۳۰ ساله بودند، به عبارت دیگر برای مالتوس سال‌های ۱۷۹۶-۱۷۹۱ و برای ریکاردو سال‌های ۱۸۰۲-۱۷۹۷، سال‌های سنین ۲۵ الی ۳۰ سالگی بود. در هر صورت هر دوی آنها در این دوران شاهد پنج تغییر اساسی بودند، تغییراتی که آنقدر حساس نبودند که بتوان به دقت تمایزی جبهه‌های جنگ برای مسافرت به خارج از بریتانیا استفاده کرد تا نظریه جمعیت خود را آزمون کند. کشور بریتانیا با کشور فرانسه انقلابی در حال جنگ بود. انقلاب فرانسه و جنگ مذکور تاثیر زیادی در طرح‌ریزی نظارت مالتوس و ریکاردو داشت.
ثانیا، جمعیت کشورهای انگلستان و ولز که تقریبا در طول دوره زمانی 1740-1710 ثابت بود، در طول دوره زمانی 1780-1740 با نرخ رشدی معادل 58/0 در حال افزایش بود، ‌این نرخ رشد در طول بیست سال بعد یعنی تا سال 1800 شدت گرفت.

ثالثا، در طول سال‌های دهه ۱۷۹۰ قیمت گندم رشد فوق‌العاده‌ای داشت، این افزایش قیمت تقریبا از اواسط قرن هجدهم شروع شده بود و در طول سال‌های دهه مذکور شدت گرفت.
این نوسانات تاثیر عمیقی بر اجاره در کشاورزی، هزینه زندگی در مناطق شهری و دستمزدهای واقعی داشت که به شدت بر کارهای عملی مالتوس و ریکاردو تاثیر گذاشت.

تاثیر استفاده از ماشین‌آلات بر توزیع درآمد و اشتغال به تدریج اثر خود را بر افکار اقتصاددانان ظاهر کرد. از این مهم‌تر آنکه، نقطه اوج اولین چرخه تجاری نوین در سال ۱۷۹۲ ظاهر شد، به طوری که سهم سرمایه‌گذاری در بخش صنعت در کل انباشت سرمایه به نحو چشمگیری افزایش یافت. این نقطه اوج با رکود عمیق در سال‌های بعد همراه گردید که احتمالا اولین چرخه تجاری بود که با بیکاری صنعتی گسترده توام شد. به هر حال به‌رغم تحولات ناگهانی نوسانی و دوره‌ای به دلیل وقوع جنگ، این تناوب زمانی در پیدایش چرخه‌ها تا سال ۱۸۱۵ و حتی در سال‌های بعد آهنگ خود را حفظ کرد. بنابراین دیگر نمی‌توان همواره فرض کرد که اقتصاد در حالت اشتغال کامل است و مسائلی از قبیل مازاد عرضه، کمی مصرف و مازاد تولید نه تنها توسط مالتوس بلکه توسط بسیاری از اقتصاددانان معاصر وی مورد توجه قرار گرفتند.
نهایتا، تورم سال‌های جنگ (در نتیجه تورم استاندارد شمش طلا بعد از سال 1797 لغو شد) و شرایط ضد تورمی در سال‌های بعد از جنگ، بحث و گفت‌و‌گو درباره نظریه پولی، تعادل پولی بین‌المللی و نقش متغیرهای پولی و واقعی در تعیین و تعقیب نوسانات قیمت‌ها را در سرلوحه قرار داد. قضایایی که مورد بررسی قرار گرفت و همین طور موضعی که توسط اقتصاددانان مختلف در این زمینه اتخاذ شد بر جریان نظریات اقتصادی از آن زمان به بعد تا زمان حاضر تاثیر گذاشت. در واقع علل نوسانات قیمت‌ها در سال‌های جنگ و بعد از آن هنوز مورد بحث است.
تغییرات تحقق‌یافته در اقتصاد بریتانیا نقش کاملا موثری بر نظریه‌های رشد و مباحث مطرح در میان دومین نسل اقتصاددانان داشت؛ از آن جمله انتقال توجهات از مسائل اقتصادی قبل از سال ۱۸۱۵ به مسائل اقتصادی سال‌های بعد از سال ۱۸۱۵. مجددا به دلیل این تغییرات در چارچوب کلی اقتصاد بریتانیا بود که ما توجه خود را به دیدگاه‌های دو تن (مالتوس و ریکاردو) از چهره‌های شاخص دومین نسل اقتصاددانان معطوف می‌کنیم.