اقتصاددانان - زندگی و زمانه رابرت مالتوس-۲
اختلاف فکری با ریکاردو
رالف و تیمن روستو، نویسنده کتاب «نظریهپردازان رشد اقتصادی» به مناسبت طرح دیدگاههای اقتصاددانان کلاسیک دوره روشنگری، زندگی و زمانه آنها را نیز تشریح کرده است.
توماس رابرت مالتوس
رالف و تیمن روستو، نویسنده کتاب «نظریهپردازان رشد اقتصادی» به مناسبت طرح دیدگاههای اقتصاددانان کلاسیک دوره روشنگری، زندگی و زمانه آنها را نیز تشریح کرده است. در روزهای گذشته درباره آداماسمیت و هیوم خواندید و در این بخش دومین شماره از سرنوشت و روزگار مالتوس را میخوانید. مالتوس همدوره دیوید ریکاردو بود و با او درباره مسائل اقتصادی مشورت میکرد و دیدگاههایش را از طریق نوشتن نامه مطرح میکرد. اقتصاد سیاسی از نظر مالتوس پدیده پیچیدهای است که نباید آن را سهل و ساده فرض کرد.
نکته فوقالعاده و تعجبآور آن است که مالتوس با آرامش کامل بخشی از نسخه دستنویس کتاب خود را برای ریکاردو در محل سکونتش واقع در گیت کومب پارک خواند، این در حالی بود که در این نسخه وی مستقیما به انتقادهای ریکاردو در مورد نظراتش پاسخ میگفت: «بدون آنکه در نظر داشته باشد جنجال علمی در مورد این کار برپا کند.» آنها به شدت در عقاید خود پافشاری میکردند، ولیکن به نظر میرسد که این دو آن قدر به یکدیگر در دنبال کردن حقیقت اعتماد داشتند و آن قدر افکار و باورهایشان با مسائل عمده پیشرفت بشریت که قصد حل و رفع آنها را داشتند، قرین بود که احترام متقابل آنها به یکدیگر در طی زمان نه تنها تنزل پیدا نکرد، بلکه احتمالا عمیقتر نیز شد.
دستاوردهای این دو در این زمینه بیهمتا و منحصربهفرد نبود، هر چند که رواج کمتری در جهان عقاید داشت. به هر حال، این نکته را هم اضافه کنیم که بهرغم تعلق خاطر و احترام متقابل و نیز نامهنگاریهای پرشمار و زیاد بین آنها، مکاتباتشان تقریبا ارتباط دو انسان کر و لال را تداعی میکند که هر یک به کار خود مشغول هستند. این حقیقتی غیرقابلانکار است، زیرا اصلیترین مسائلی که در ارتباط بین مالتوس و ریکاردو وجود داشت، تقریبا به طور یقین، همان مسائلی است که نهایتا در باورها و افکار هر یک از آنها ریشه دارد، این نکتهای است که کینز نیز به آن پی برده بود.
در نهایت هر دوی آنها با سیاستهای عمومی ارتباط داشتند. در اینجا توصیفی به یاد ماندنی از شومپیتر در مورد چگونگی برخورد ریکاردو با مسائل اقتصادی ذکر میشود:
علاقه ریکاردو در مطالب مستقیم و عملی کاملا مشخص نهفته بود. برای اینکه به این هدف تحقق بخشد، نظام جامع و کلی را به بخشهایی تقسیم میکرد و سپس تا حد امکان نتایج را در یک مجموعه گردهم میآورد و در نهایت آنها را به همان صورتی که گردآوری کرده بود، حفظ میکرد و به صورت یک «داده» در نظر میگرفت. سپس وی فروض سادهکننده متعددی را یکی پس از دیگری در نظر میگرفت، به طوری که بتواند در نهایت هر چیزی را با این فروض جوابگو باشد، وی تنها با تعداد کمی از متغیرهای جمعی که این فروض را میساختند، مواجه میشد. سپس روابط یکطرفه سادهای ایجاد میکرد؛ به طوری که در پایان به نتایج مورد قبول و مطلوب تقریبا تکراری میرسید و آنها را به موارد دیگر تعمیم میداد. برای مثال، یکی از نظریات ریکاردویی بسیار مشهور آن است که سود به قیمت گندم «بستگی دارد». در این حالت تحت فروض ضمنی و در تحت شرایط خاصی که در نظر میگیرد، به طوری که قضایای در نظر گرفته شده قابلفهم باشند، این ادعا نه تنها حالت واقعی پیدا میکند، بلکه غیرقابلانکار و جامع نیز میباشد. در این شرایط سود نمیتواند احتمالا به عامل دیگری بستگی داشته باشد، زیرا هر عامل دیگر «داده» در نظر گرفته شده است؛ بنابراین هدف و مسیر کاملا روشن است. این ایده و سنت استفاده از نتایج به منظور حل مشکلات عملی را ما سنت شریرانه ریکاردویی مینامیم.بهترین توصیف از نحوه برخورد غیردقیق در عین حال پیچیدهتر مالتوس با مسائل اقتصاد سیاسی از جانب شخص او است که براساس آن وی یا کسانی که با فشار و زور سعی میکنند مسائل را با دیدی سادهاندیشانه بررسی کنند و در عین حال به همه موارد تعمیم دهند (مشخصا منظور وی ریکاردو است) و با کسانی که مایل هستند قضایای موردنظر خود را با استفاده از تجربیات گذشته و به قیمت پذیرش و قبول «محدودیتها و استثنائات» در محک آزمایش قرار دهند (مشخصا منظور وی شخص خود اوست) مخالف است.
به عقیده من، علت اصلی خطاها و اختلافات موجود که در حال حاضر در میان دانشمندان در مورد اقتصاد سیاسی وجود دارد، تلاش آنها در سادهنگری و در عین حال جامعیت دادن به نتایجشان است. در حالی که مخالفان آنها که تا حدی تجربی هستند سعی میکنند با استفاده از تجربیات نه چندان موفق و کاملا در ارتباط به نتایج موردنظرشان دست یابند، این نوع نویسندگان در جهت مخالف گروه اول قرار دارند، به طوری که به اندازه کافی سعی نمیکنند که برای آزمون نظریات خود از تجربیات موثق و جامع بهره جویند، به طوری که بتوان حقیقت و رضایتخاطر کافی از موضوع مورد تحقیق به دست آورد.
در مبحث اقتصاد سیاسی تمایل به ساده کردن مسائل موجب میشود که در بررسی برخی از موارد نوعی عدمتمایل در تایید عمل آنها ایجاد گردد، به طوری که علل بیشتری از آنچه که در ایجاد اثرات خاص به وجود میآید...مجددا همین تمایل به ساده کردن و بسط دادن نتایج به موارد مشابه خود موجب بهوجود آمدن عدمتمایل میشود که امکان اصلاحات، محدودیتها و استثنائات در مورد هر قانون یا قضیه نسبت به پذیرش عملکرد بیشتری از یک را مشکل میسازد...اولین مشغله هر فیلسوف آن است که دنبال چیزهایی باشند که واقعا وجود دارند... بهویژه در جایی که علل پیشبینی نشده احتمالا در فعالیت هستند و کارآیی و قوت علل شناختهشده در معرض تغییرات شگرف قرار دارند، در این حالت توجه دقیق و جامع به حقایق ضروری است...
ارسال نظر