پارتیبازی در زمان شاه-۲
فنسالاران طبقه متوسط و فئودالیسم اداری
«سیاست در ایران» نام کتابی است که جیمز آلن بیل، پژوهشگر آمریکایی نوشته و در سال ۱۳۸۷ توسط علی مرشدیزاده ترجمه و نشراختران آن را منتشر کرده است. نویسنده در این کتاب تلاش کرده است، نگاهی ژرف به ساختار طبقه متوسط بالنده در رژیم گذشته داشته باشد و مناسبات آنها را با دیوانسالاری تبیین کند. در بخش دوم این نوشته، روند و فرآیند زاد و رشد فنسالاران ایرانی به ویژه در نهادهای دولتی مثل شرکت نفت و سازمان برنامه و بودجه را شفاف کند.
«سیاست در ایران» نام کتابی است که جیمز آلن بیل، پژوهشگر آمریکایی نوشته و در سال ۱۳۸۷ توسط علی مرشدیزاده ترجمه و نشراختران آن را منتشر کرده است. نویسنده در این کتاب تلاش کرده است، نگاهی ژرف به ساختار طبقه متوسط بالنده در رژیم گذشته داشته باشد و مناسبات آنها را با دیوانسالاری تبیین کند. در بخش دوم این نوشته، روند و فرآیند زاد و رشد فنسالاران ایرانی به ویژه در نهادهای دولتی مثل شرکت نفت و سازمان برنامه و بودجه را شفاف کند.
این نظام ردهبندی در عملیات شرکت نفت مورد استفاده قرار گرفت و از بسیاری جهات باعث دلسردی پرسنل و بندوبست چی شد. این امر به همراه حضور خارجیان، سازو کاری درونی را در اختیار مدیران گذاشت تا از آن به عنوان عذری مشروع استفاده کنند و در مقابل فشارها و درخواستهای پرسنل مقاومت کنند.
بدین ترتیب، پالایشگاه آبادان از بسیاری جهات از نظام شبکهای ایران دور و جدا افتاده است. این امر دلیل مهمی است مبنی بر اینکه چرا بهترین مدیران و فنسالاران ایرانی در اینجا به وجود آمدند. پیشرفت عمدتا مبتنی بر عملکرد است و ایرانیان که اکنون عملیات پالایشگاه را هدایت میکنند به شکلی بارز شایسته و دارای شرایط لازم هستند. این مردان در ایران دارای شهرت هستند و با آغاز به کار صنایع، سازمانها و پروژههای جدید، تقاضا برای افراد بسیار دیگری شبیه آنها افزایش یافته است.
فنسالار و نظام شبکهای
نمونههایی مانند سازمانهای شرکت نفت از بسیاری جهات غیرمعمولی و خارج از قاعده هستند، زیرا به صورتی جزئی از الگوهای قدرت سنتی و به ویژه از دخالت سیاسی- شخصی جدا افتادهاند. به عنوان مثال، تصادفی نیست که کارآمدترین و موفقترین عملیات مدیریتی در برنامههای توسعه منطقهای وجود داشتند. نمونههای مهمی مانند طرح سد سفیدرود و برنامه توسعه جیرفت بسیار از تهران و در نتیجه، از بسیاری از فشارهای سیاسی و شخصی که ابتکار و کارآمدی را تضعیف میکنند، دور بودند. در این موارد، تنها فاصله و عدم دسترسی مفید واقع شده است، حال آن که در مورد کنسرسیوم، موانع بینالمللی معینی نیز مفید بوده است.
بیشتر فنسالاران و مدیران ایرانی در سازمانهای دولتی و نیمهدولتی دخالت دارند و در این جاها است که بیشترین نیاز به افراد توانمند و قابل وجود دارد. متاسفانه در همین جاها است که نیرومندترین پیوندها وجود دارد و کسب و کار با ارتباط و پارتیبازی پیوند خورده است. در سال 1964، موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی وابسته به دانشگاه تهران تحقیق مفصل و مستندی درباره نظام اداری دولتی در ایران به انجام رساند. این تحلیل که به صورت فتوکپی در اختیار تعداد محدودی قرار گرفت، 9 مشکل موجود در میان مدیران و دستگاه مدیریتی را برشمرده بود:
۱ - نبود همکاری در میان مدیران
2 - فلسفه نادرست در ورای کلیت ایده مدیریت
۳ - رشوه
4 - نبود هدف و علاقه در کار
۵ - رواج پارتیبازی
6 - عدم احترام به مردم
۷ - استفاده از قدرت مدیریتی برای منافع شخصی
8 - غایب شدن مستمر از محل کار
۹ - سوءاستفاده از اموال دولتی
از منابع مستندی برای تقویت این نتیجهگیری استفاده شد که نشاندهنده عدم تعهد و تکیه دائمی بر تبعیض و پارتیبازی بودند. در پیمایشی که با استفاده از گفتهها و پاسخهای زیر در دانشگاه تهران و ملی انجام گرفت، وجود پارتیبازی نشان داده شد:
هیچ سیاستمداری نیست که دوستان و خویشاوندان خود را در مشاغل دولتی قرار ندهد.
جوانان تحصیلکرده ایرانی در چنین نظامی در حال تحرک هستند. بسیاری از آنها در خارج از کشور در رشتههای اقتصاد توسعه و مدیریت تحصیل کرده و به کشور بازگشتهاند تا آموختههای خود را به مرحله عمل درآورند. دستهبندی چهارگانهای که در فصل سوم ارائه شد در اینجا هم کاربرد دارد، جز آنکه در اینجا به دلیل وجود الگوهایی که دیرزمانی است شکل گرفتهاند تعداد بسیار بیشتری دنبالهرو بند و بستچی داریم.
همچنین به خاطر این واقعیت که فنسالاران فناوری را بر سیاست برتری میدهند و به جای پذیرش مخاطره ورود به سایت ترجیح میدهند فنسالار باقی بمانند، تعداد فنسالارانی که به لحاظ ایدئولوژیک یا سیاسی از خود بیگانه میشوند، بسیار اندک است.
فنسالاران جدید برای پیشبرد ایدههای شایستگی و انجاموظیفه مبارزه میکنند. آنها در این مبارزه از سیاستمدار شدن نیز امتناع میورزند، زیرا با وجود این نظام سیاسی، این امر به معنای پذیرش آن چیزی است که فنسالاران بر ضد آن مبارزه میکنند. یکی از تکنسینهای عالیرتبه سازمان برنامه این نظام را «فئودالیسم اداری» نام داده است که در آن فنسالاران تحت کنترل سیاستمدارانی هستند که درکی از یک نظام مدیریتی عقلانی ندارند. دیوانسالاران حرفهای برای حفظ تاثیرگذاری خود به طور کلی پایینتر از رده مدیرکلی باقی میمانند، زیرا در این رده و ردههای بالاتر شدیدترین فشارهای نظام شبکهای وجود دارد. بیشترین فنسالارانی که در این ردهها قرار میگیرند به دنبالهرو یا بند و بستچی تبدیل میشوند، اما معمایی که فنسالاران با آن روبهرو میشوند این است که به منظور پیشبرد ایدههای شایستگی و عقلانیت، لازم است روابط جدیدی به وجود آورند و این امر نیازمند ورود به سیاست است.
بنابراین فنسالارانی که در اینجا توصیف شدند به دلیل شخصگرایی، تبعیض و پارتیبازی که مانع کار آنها به عنوان تکنسین میشود، دچار از خود بیگانگی هستند. با وجود این آنها برای ارتقا یافتن تا سطوح معینی درون این نظام تحتفشار شدید قرار دارند تا همین روشها را بپذیرند.
به این دلیل است که بسیاری از برنامهریزان و فنسالاران ارشد کشور را ترک میکنند. هنگامی که دکتر بهمنآبادیان متخصص برجسته ایرانی در سال ۱۹۶۶/۱۳۴۵ کشور را ترک کرد تا به صندوق بینالمللی پول بپیوندد، روزنامههای ایران گزارش دادند که انگیزههای اقتصادی علت عزیمت وی از کشور نبوده، بلکه آنچه وی را به ترک ایران واداشته فضای روانی بوده است که در آن خویشاوندپروری و رفتار سیاستمداران تحمل را از متخصصان میگیرد. بر طبق پژوهش یونسکو، این فضا باعث ناکامی و از خودبیگانگی ایرانیان از خارج بازگشته نیز میشود. در اینجا باید گفت که تمامی فنسالاران به صورت معترضان به روش کار درنیامدند و چنانکه در فصل بعد خواهیم دید، تعداد معینی از آنها به موقعیتهایی سیاسی از جمله وزارت ارتقا یافتند. این مطلب به این معنا است که آنها نه تنها مایل بودند به این شبکه و آنچه بر آن دلالت دارد بپیوندند، بلکه از ارتباطات و پارتی لازم برای رسیدن به این موقعیتها نیز برخوردار بودند.
بیشتر فنسالاران و دیوانسالاران رده میانی به لحاظ خاستگاه طبقاتی دارای پیشینه طبقات پایین و متوسط هستند؛ بنابراین آنها فاقد ارتباطهای مهم و تاثیرگذار هستند و در نتیجه در معرض وسوسههای افراد دارای پیشینه طبقه بالا قرار نمیگیرند. طبیعی است که افراد دارای پیوندها و ارتباطهای مهم سیاسی کمتر به انتقاد از این نظام میپردازند که براساس چنین پیوندهایی بنا یافته است، بنابراین اکثریت بالایی از دیوانسالاران تحصیلکرده رده پایین و میانی دارای پیشینه طبقه پایین و متوسط هستند و لازم است به بررسی گروهی بپردازیم که در این سطوح به کار مشغول هستند.
در قسمتهای پیشین درجات و میزانهای مختلف پویاییهای شبکه پارتی، شخصگرایی و سیاست را نشان دادهایم. از پالایشگاه آبادان تا شرکت ملی نفت و در وزارتخانههای مختلف میتوان به چالش کشیده شدن و تغییر نظام قدیمی را مشاهده کرد. مدیران و فنسالاران اغلب از این نظام بیگانه و کنار گذاشته شدهاند. در قسمت آتی به بررسی مورد نخست میپردازیم، حال آنکه در فصل بعد مورد دوم بررسی میشود.
بخشدار و فشار پارتی استانی
دستگاه کشوری - لشکری ما را در هم میکوبد و خرد میکند و تنها پناهگاه ما مردم هستند.
بخشدار 26 ساله، 19 مرداد 1346
به هنگام تحلیل طبقه متوسط حرفهای، مهم است که تاکیدی بیش از اندازه بر گروههای دارای بالاترین تحصیلات یا گروههایی که در کشورهای خارجی تحصیل کردهاند، نداشته باشیم. هنوز هم بیشترین تعداد از این طبقه را افرادی تشکیل میدهند که در کشور تحصیل کردهاند و به زبانی خارجی سخن نمیگویند. این افراد اغلب در ردههای میانی دیوانسالاری به کار مشغول هستند و دارای پیشینه طبقات پایین و متوسط هستند. یکی از گروههایی که عمیقا در این فرآیند تغییر در ایران درگیر است بخشداران تحصیلکرده را در بر میگیرد. بخشدار کارمندی محلی است که مسوولیت بخش را عهدهدار است و به معنای دقیق کلمه حاکم بخش محسوب میشود. وی بر روی کاغذ و به لحاظ نظری در سلسله مراتب استانی بعد از استاندار و فرماندار قرار دارد و در وضعیتی دائما در حال تغییر، در سراسر ایران ۱۳ استاندار، ۱۴۹ فرماندار و ۴۵۲ بخشدار وجود دارد. این مقامات در دستگاه ملی دولتی صاحبمنصبان وزارت کشور هستند.
بخشدار جدید
بخشدار پرنفوذترین مقام استانی است که مستقیما با مردم در تماس است. وی به حکمرانی و توسعه در سطح محلی مشغول است و در سطح مردم عادی عمل میکند. وی در چشم دولت مرکزی، مقامی بسیار بیاهمیت بوده است و این منصب نوعی «جایزه نفر آخر» بوده که به افراد ذینفوذ و بیکفایت محلی داده میشده است. بخشدار معمولا توسط وزیر کشور و در مشورت با استاندار و فرماندار آن استان یا بخش خاص تعیین میشده است. بخشداران سنتی بیسواد / یا فاقد تحصیلات، فاسد و غیرقابل اعتماد از سوی مردم بودهاند.
در سال 1964/1343 مجموعهای از حوادث در وزارت کشور باعث شد که تغییرات بنیادینی در نظام بخشداری قدیمی آغاز شود. یکی از اساتید دانشگاه تهران و از وابستگان نخبگان سیاسی برنامهای را ابداع کرد که به واسطه آن بسیاری از دانشجویان همواره دردسرآفرین، بخشی از وقت خود را در وزارت کشور و در قالب یک آموزش ضمن خدمت گذراندند. این امر باعث شد مشکلات نیروی انسانی و فشارهایی در وزارت کشور بروز کند؛ زیرا این دانشجویان به دنبال فراغت از تحصیل خواستار استخدام تماموقت بودند. نتیجه نهایی این امر ارائه برنامهای بود که این فارغالتحصیلان به واسطه آن به عنوان بخشدار به استانها فرستاده میشدند. طرح بخشدار همانند بسیاری از برنامههای اصلاحی دیگر در ایران ناخواسته و ندانسته آغاز شد.
در ژوئن سال ۱۹۶۷/مرداد ۱۳۴۶، چهار گروه از بخشداران لیسانسیه تربیت و به استانهای مختلف فرستاده شدند. بیشتر آنها در کنار مدارک دانشگاهی خود دورهای شش هفتهای نیز در مرکز آموزش روستایی گرمسار در نزدیکی تهران گذرانده بودند. آنها در این دوره آموزشهای خاصی درخصوص بخشداری، مدیریت، مالیه و توسعه دیدند. با سخنرانیهایی از سوی نمایندگان سازمانهای زیر، این بخشداران جدید طی این دوره در گرمسار میتوانستند به دیدگاهی درخصوص سازمانهایی که قرار بود با آنها سروکار داشته باشند، دست یابند: بخش تحقیقات وزارت کشور، شهرداریها، شوراهای شهر، سازمانهای کشاورزی، توسعه اجتماعی، اتحادیههای شهری، قسمت سیاسی وزارت کشور، شهربانی، ژاندارمری، دفاع شهری، سپاه دانش، سپاه بهداشت، سپاه ترویج و آبادانی. در دور نخست که از اول تا یازده سپتامبر سال ۱۹۶۴/ ۱۱ تا ۲۱ ام شهریور ۱۳۴۳ ادامه داشت، پنجاه و سه نفر آموزش دیدند. گروه دوم ۱۰۹ نفر بودند و از ۹ آبان تا ۲۱ آذر در گرمسار حضور داشتند. سومین گروه ۱۰۱ نفر بودند که از ۲۷ دی تا ۶ اسفند سال ۱۳۴۴ در گرمسار آموزش دیدند و آخرین گروه که ۴۴ نفر بودند از ۲۶ دی تا ۱۳ اسفند ۱۳۴۵ در گرمسار بودند. در
مجموع ۳۰۷ جوان تحصیلکرده آموزش دیدند و برای جایگزینی بخشداران قدیمی اعزام شدند. ۲۳ نفر از این ۳۰۷ نفر زن بودند. پنجاه درصد از آنها دارای تخصص در حقوق، جغرافیا - تاریخ یا الهیات بودند، حال آنکه بیشتر افراد باقیمانده مدارکی در رشتههای کشاورزی، زبان یا زمینشناسی داشتند. تنها ۱۵ نفر از آنها تحصیلکرده خارج و سه نفر دارای مدرک دکتری بودند. متوسط سن آنها ۲۵ سال یا نصف سن کسانی بود که به جای آنها منصوب میشدند.
مبارزه و از خودگذشتگی
کل تجربه بخشداری با از خود گذشتگی و هزینه دادن همراه بوده است که بخش عمدهای از آن به دلیل قدرت بسیار بالای روابط سنتی در مدیریت استانی است. با تلاشهای مرتضی ورزی که مدیرکل برنامهریزی و نیز اداری در وزارت کشور و خود فنسالاری با ارتباطهای محدود و پارتی اندک بود، روح جدیت و فداکاری در این بخشداران جدید و تحصیلکرده دمیده شد. این وضعیت در ترکیب با دو وزیر کشور دلسوز (پیراسته و انصاری) و نیز یک برنامه آموزشی سختگیرانه باعث به وجود آمدن نیرویی متشکل از «مردانی جدید» شد که به آرامی دست به حرکت زده، شبکه قدیمی را به چالش کشیدند.
از همان آغاز، پارتی و توصیه آوردن برنامه را تهدید میکرد. بند و بستچیان در وزارت کشور نه تنها کوشیدند در برنامه کارشکنی کنند، بلکه سعی کردند دوستان و خویشاوندان خود را در این طرح وارد کنند؛ اگرچه فرآیند عضوگیری و استخدام بر مبنای شایستگی و عملکرد بنا یافته بود، افراد صاحب نفوذ سعی کردند با وارد کردن دوستان و آشنایان به امیدی که بعدا کار یاد بگیرند، دست به تبعیض بزنند. مدیرکل وقت آن دستگاه، از طریق ارتباطهای سیاسی و امنیتی خود بیشتر این جریان را هدایت میکرد؛ اما به طور کلی طرح بخشدار بر بنیان مستحکمی از شایستگی بنا یافته بود. در کنار دلایل ذکر شده در بالا، درک این مطلب نیز مهم است که این جوانان فاقد ارتباط و پارتی بودند و تنها پنج درصد از آنها به نوعی دارای خاستگاه طبقه بالا محسوب میشدند. افزون بر این، این بیست نفر برخاسته از طبقه بالا از خانوادههای بزرگ محلی بودند و به معنای دقیق کلمه تنها بخش حاشیهای نخبگان سیاسی ملی قلمداد میشدند، اما بیشتر فشارهای پارتی به نام آنها به دو نقطه از برنامه وارد میشد.
هنگامی که بخشداران جوان برای اولین بار به مناطق خدمت خود رفتند، اعضای شبکه دیوانسالاری استانی، این را به عنوان نوعی شوخی موقت از سوی دوستان قدیمی که به تهران بازگشتهاند، قلمداد کردند، اما هنگامی که مردان جدید گفتار و رفتار قاطعانهای از خود بروز دادند، این نگرش به سرعت تغییر یافت. در رامسر، مازندران، یک تیم زن و شوهر بخشدار اعلام کردند که شبکه رشوه تحت سرپرستی شهردار، رییس شهربانی و مسوول بهداری باید به سرعت در هم شکسته شود. در جالق بلوچستان، یک بخشدار جوان بهرغم اعتراض فرماندار سراوان، در کنار مردم به کار و زندگی پرداخت.
در هفت گل خوزستان، یک بخشدار 26 ساله امتیازاتی را از شرکت قدرتمند نفت برای مردم گرفت و بهرغم تهدیدات صورتگرفته از سوی رییس محلی دارایی، گروههایی را برای گفتوگوی علنی با مردم به وجود آورد. گروههای مستقر واکنشهای مرگباری از خود نشان دادند.
ارسال نظر