تاریخ سازمان برنامه - برنامهریزان سازمان برنامه از نگاه مشاوران هاروارد - بخش پایانی
مسائل ایران را نمیفهمیدیم
کتاب برنامهریزی در ایران که توسط تاس.اچ مکلئود، سرپرست اجرایی گروه مشاوران هاروارد که برای کمک به تدوین برنامه سوم عمرانی (۴۶-۱۳۴۲) به ایران آمده بودند، نوشته شده است. در این کتاب مشکلات برنامهریزی در ایران به طور کلی بررسی شده است. در بخشی از نوشته وی آمده: «دلایلی خوب و کافی وجود داشت تا به نتیجه کار واحدهای دفتر اقتصادی نتوان عنوان برنامه را اطلاق کرد... در کار برنامهریزی جامع، ضعف بزرگ ما این بود که برای مجموعه گستردهای از مسائل دشوار، به نحو افراطی راهحلهای فرضی را مورد استفاده قرار میدادیم...» وی در بخشی از نوشتهاش مسائل مربوط به برنامهریزان در ایران را تشریح کرده که در چند شماره چاپ شد. بخش پایانی این گزارش را میخوانید.
دانشگاه هاروارد
کتاب برنامهریزی در ایران که توسط تاس.اچ مکلئود، سرپرست اجرایی گروه مشاوران هاروارد که برای کمک به تدوین برنامه سوم عمرانی (۴۶-۱۳۴۲) به ایران آمده بودند، نوشته شده است. در این کتاب مشکلات برنامهریزی در ایران به طور کلی بررسی شده است. در بخشی از نوشته وی آمده: «دلایلی خوب و کافی وجود داشت تا به نتیجه کار واحدهای دفتر اقتصادی نتوان عنوان برنامه را اطلاق کرد... در کار برنامهریزی جامع، ضعف بزرگ ما این بود که برای مجموعه گستردهای از مسائل دشوار، به نحو افراطی راهحلهای فرضی را مورد استفاده قرار میدادیم...» وی در بخشی از نوشتهاش مسائل مربوط به برنامهریزان در ایران را تشریح کرده که در چند شماره چاپ شد. بخش پایانی این گزارش را میخوانید. اما مهمتر از همه این است که مشاور به کمک این ویژگیها میتواند اساسیترین وظیفه خود را در برنامهریزی توسعه؛ یعنی مشخص کردن، شناسایی و ارزیابی نیروهای بومی انجام دهد. این نیروها را میتوان با نیازهای برنامهریز سازش داد یا برعکس موجبات نابودی خود برنامهریز و برنامههایش را فراهم کرد. به اعتقاد ما در برنامهریزی توسعه در ایران این کار بنیادی و اولیه هیچ گاه انجام نشد. این پدیده علاوهبر عامل کمبود زمان از عدمصلاحیت ما برای این کار (و ناتوانی همکاران ایرانی در جبران کمبودهای ما) ناشی میشد. محرکهای برنامه عمرانی سوم به جای مشاهده و مطالعه تجربی بر فرض و قیاس بنا نهاده شده بود. به این ترتیب، طبیعی بود که نتیجه کار تهیه برنامه سوم در چارچوب واقعیتهای جامعه ایران صورت عمل به خود نگیرد.
در اینجا شناخت جامعه میزبان به خاطر نفس این شناخت مطرح نیست، بلکه شناختی مورد تاکید است که هدفی عملی را برآورده کند. همانطور که یکی از اعضای گروه ما در تحلیل کار گروه گفت، عده کمی از ما در موقعیت مناسب برای حصول شناختی بودیم که واقعا جامعه ایران از ما میخواست.
مساله تنها این نبود که مهارتهای ما عمدتا به مهارتهای اقتصاددانان یا آمارگران محدود میشد. بلکه زمینه تحصیلی و تجارب قبلی گروه نیز ما را همچون همکاران ایرانی خود محدود کرد. پاگسون یکی از جنبههای این مساله را اینطور توصیف کرد:
دنیای غرب تکنسینها و متخصصان بینظیری تربیت میکند (گفتهای که همه اعضای گروه آن را با فروتنی میپذیرند)؛ اما در میان این همه موفقیتهای چشمگیر خود قادر نیست نظریهای را درباره برنامهریزی اقتصاد ملی، سازوکارهای برنامهریزی یا برنامههای اقتصادی طراحی کند. در دانشگاههای غرب عموما تحقیق و بررسی در زمینه فن برنامهریزی اقتصادی در جوامع دموکراتیک یا نیمه فئودالی و نیز تربیت برنامهریزان اقتصادی اولویت نداشته است. گروه مشاورهای هاروارد در ایران بهرغم آنکه برای انجام کار بزرگی شکل گرفته بود و در قیاس با بیشتر گروههای عرضهکننده خدمات مشاورهای در ماورای بحار نیروهای مصممتری داشت؛ اما اعضای آن فاقد تجربه برنامهریزی بودند.
همانطور که مارینوس نیز یادآوری کرد، بیشتر اعضای گروه فاقد تجربه کافی برای برخورد با مسائل کشورهای توسعهنیافته بودند. آنان به جوامع غربی تعلق داشتند که کم و بیش از مسائل اقتصادی، اجتماعی و سیاسی خاص ایران دور هستند. اینها حقایقی بود که طبیعتا در قالب نگرشهای خاص تبلور مییافت یا میزان کاربرد مهارتهای ما را محدود میکرد.اگر مشاور غربی بهرغم همه این محدودیتهای آشکار میتواند موقعیت ممتازی را تصاحب کند، اساسا ناشی از جهتگیری فکری او است. این جهتگیری که از سنتهای فرهنگی و تربیت علمی وی نشات میگیرد در درازمدت انتقال فنون تجارب کشورهای توسعهیافته به کشورهای در حال توسعه را ممکن میکند.گروه مشاورهای هاروارد به دلیل جهتگیری فکری دستکم از تفاوتهای جامعه در حال توسعه و توسعهیافته آگاه بود، از تعمیم شتابزده پرهیز میکرد و مشکلات مبتلا به ارزیابی یک جامعه برحسب معیارهای جامعه دیگر را میدانست؛ اما گذار از فهم کلی مسائل به تجویز راهحلهای مشخص کاری گسترده و شاق است. این کار همانطور که در این فصل بارها گفته شد علاوه بر لزوم برخورداری از مهارتهای فنی یا نیات صادقانه، مستلزم غوطهور شدن مشاوران در فرهنگ بومی است. راه دیگر این بود که خود همکاران ایرانی ما چنین نقشی را ایفا کنند. اما در عمل، هیچیک از این دو حالت تحقق نیافت.
ارسال نظر