توسعه بریتانیایی و قانون‌های ضروری

توسعه شبکه‌های راه‌آهن و استخراج معادن زغال‌سنگ در اروپا

شکل و ماهیت توسعه صنعتی در ایالات‌متحده آمریکا به‌رغم تفاوت‌هایی که با انگلیس داشت؛ اما در ذاتش توسعه بریتانیایی بود.توسعه بریتانیایی علاوه‌بر آمریکا بر آلمان، هلند و ... نیز موثر بود.توسعه تکنولوژی به مثابه عامل توسعه صنعتی از سوی دیگر نیازمند قانون‌های کسب‌و‌کار تازه بود که این نیز با شتاب انجام می‌شد. از یک لحاظ مهم توسعه صنعتی سرزمین اصلی قاره اروپا - و تا حدودی هم آمریکا - با بریتانیا فرق داشت. پیش‌شرایط برای رشد خودجوش آن با اقدام خصوصی بسیار کمتر مطلوب بود. چنانکه دیده‌ایم در بریتانیا، پس از حدود ۲۰۰ سال آماده‌سازی آرام، هیچ‌گونه کمبود واقعی عوامل تولید و هیچ مانعی واقعا فلج‌کننده بنیادی در راه رشد کامل سرمایه‌داری وجود نداشت. در جاهای دیگر اینطور نبود. مثلا در آلمان سرمایه به طور مشخص کم بود؛ چنانکه پستی سطح زندگی در بین طبقات متوسط آلمانی (هرچند که به طرزی زیبا با سادگی فریبنده به تزئینات داخلی بیدرمیر منتقل شده است) نشانگر آن است. اغلب فراموش می‌شود که گوته، که خانه‌اش در وایمار نسبتا با بیش - اما نه چندان بیش- از سطح رفاه بانکداران میانه حال فرقه کلپهام بریتانیا مطابقت می‌کرد، به معیارهای زمان در آلمان مرد واقعا بسیار ثروتمندی بود. در دهه ۱۸۲۰ بانوان درباری و حتی شاهدخت‌ها در برلن در سراسر سال لباس ساده پرکال می‌پوشیدند؛ چنانچه لباسی ابریشمی به دست می‌آوردند، آن را برای موارد خاص کنار می‌گذاشتند. نظام سنتی صنفی استادکار و کارگر ماهر و تازه‌کار، هنوز در سر راه اقدام تجاری، جابه‌جایی کارگران ماهر و در واقع هر تحول اقتصادی قرار داشت: تکلیف صنعتکاران به عضو بودن در یک صنف در ۱۸۱۱ در پروس لغو شد، اما خود اصناف که اعضایشان از نظر سیاسی با قوانین شهرداری آن دوره تقویت هم می‌شدند، برجا ماند. تولید صنفی تا دهه‌های ۱۸۳۰ و ۱۸۴۰ تقریبا دست نخورده ماند. در جاهای دیگر آزادی شغل می‌بایست تا دهه ۱۸۵۰ منتظر بماند.

کثرت حکومت‌های کوچک که هر یک اختیارات و منافع شخصی خاص داشتند، هنوز مانع رشد منطقی بود. صرف ایجاد یک اتحادیه عمومی گمرکات (با کنار گذاشتن اتریش) که پروس به نفع شخصی خود و با فشار موقعیت استراتژیکی‌اش در فاصله ۱۸۱۸ و ۱۸۳۴ به انجام آن موفق شد، پیروزی بزرگی بود. هر دولتی، سوداگر و پدرسالار، مقررات و نظارت‌های اداری خود را درباره این موضوع حقیر فروشست؛ که به سود ثبات اجتماعی بود، اما مقدم خصوصی را معذب می‌ساخت. حکومت پروس کیفیت و قیمت مناسب تولیدات صنایع دستی، فعالیت‌های صنعت کتان‌بافی محلی سیلزی و اعمال معدن‌داران ساحل راست راین را در اختیار داشت. اجازه دولت قبل از اینکه کسی بتواند معدنی را بگشاید لازم بود و بعد از اینکه کارش را شروع می‌کرد امکان داشت آن را پس بگیرند.

واضح است که در تحت چنین شرایطی (که نظیر آن را می‌شد در ممالک متعدد دیگر مشاهده کرد)،‌توسعه صنعتی به طریقی بریتانیایی عمل می‌کرد. چنان که در سراسر قاره دولت بسیار بیشتر بر آن دست انداخت، نه فقط برای اینکه از قبل به آن عادت داشت، بلکه به این سبب که مجبور بود. ویلیام اول، پادشاه هلند متحد، در ۱۸۲۲ شرکت کل مساعدت به صنعت ملی ممالک سفلی را بنیان نهاد، زمین دولتی در اختیارش قرار داد، اشتراک ۴۰ واندی درصد سهام آن را پذیرفت و ۵ درصد دیگر از سهام آن را برای تمام مشترکان دیگر تضمین کرد. دولت پروس به اداره بخش عظیمی از معادن کشور ادامه داد. نقشه شبکه‌های جدید راه‌آهن را بدون استثنا دولت‌ها می‌کشیدند و اگر عملا آنها را نمی‌ساختند، با اعطای امتیازات مطلوب و تضمین سرمایه‌گذاری آن را تشویق می‌کردند. در واقع، تا امروز بریتانیا تنها کشوری است که شبکه راه‌آهنش تماما با اقدام خصوصی توکل‌کنندگان و سودسازان، بدون تشویق پاداش‌ها و تضمین‌هایی که به سرمایه‌گذاران و مقدمان تعلق می‌گیرد، بنا شده است. قدیمی‌ترین و خوش‌طرح‌ترین این شبکه‌ها متعلق به بلژیک بود که در اوایل دهه ۱۸۳۰ بنای آن آغاز گشت تا این کشور تازه استقلال یافته را از شبکه ارتباطی (عمدتا آبی) متمرکز در هلند جدا سازد. دشواری‌های سیاسی و بی‌میلی طبقه کلان بورژوای محافظه‌کار به تعویض سرمایه‌گذاری‌های امن با سرمایه‌گذاری‌های سودجویانه بنای منظم شبکه راه‌آهن فرانسه را که در ۱۸۳۳ به تصویب مجلس رسیده بود به تعویق انداخت.

به دلایل مشابه اقدام در قاره اصلی اروپا بسیار بیش از انگلیس به تجدید متناسب قوانین کسب و کار، بازرگانی و بانکی و دستگاه‌ مالی بستگی داشت. انقلاب فرانسه در واقع هر دو را به دست داد؛ قوانین حقوقی ناپلئون، با تاکید بر آزادی قرارداد با تضمین قانونی، با شناسایی بروات و اوراق تجاری و ترتیباتی که در مورد اقدام به شرکت تضامنی داد (از قبیل شرکت بی‌نام و شرکت مضاربه‌ای که در سراسر اروپا به جز بریتانیا و اسکاندیناوی اقتباس شد) در جهان به این دلیل نمونه کلی شد. به علاوه،‌ تمهیدات مربوط به تامین مالی صنعت که از مغز بارور آن سن- سیمون‌های جوان انقلابی، یعنی برادران پرایر، فوران کرد، در خارج مورد استقبال قرار گرفت. آنها برای بزرگ‌ترین پیروزی‌شان می‌بایست تا عهد رونق جهانی دهه ۱۸۵۰ منتظر بمانند؛ ولی هم‌اکنون در دهه ۱۸۳۰ سوسیته ژنرال بلژیک بانکداری سرمایه‌‌گذاری از نوع مورد نظر پرایر را به کار گرفته و مقامات مالی هلند (با اینکه توده کسبه هنوز به حرف‌شان گوش نمی‌دادند) اندیشه‌های سن‌سیمونی را به کار می‌بستند.