اکتشاف پشت اکتشاف

چاه‌های نفت در آمریکا

استخراج نفت، نیاز به تکنولوژی داشت و از طرف دیگر مسائل اقتصادی نیز بر موضوع بنزین موثر واقع می‌شد. در کتاب «غنیمت، حماسه نفت، پول و قدرت»، ماجراهای عجیب و نفس‌گیر صاحبان شرکت‌های نفت در آمریکا را به خوبی توضیح داده است که در ادامه آن را می‌خوانید. کولیج پس از پیروزی در انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۱۹۲۴ و پشت سر گذاشتن رسوایی «تی‌پات دوم»، توانست به موضوع نفت بپردازد؛ و در پاسخ به نظریه هری دوهرتی «هیات‌فدرال حفاظت از نفت» را مامور کرد تا در مورد وضع نفت به تحقیق بپردازد. رییس‌جمهور میانه‌رو در واکنش به عقیده دوستش دوهرتی، توضیح داد که روش مسرفانه تولید جز تهدیدی برای امنیت موضع صنعتی و نظامی ایالات متحده نیست و اعلام داشت که «برتری ملت‌ها» با داشتن نفت مشخص می‌گردد.

«هیات‌ فدرال حفاظت از نفت» کاوش بیشتر برای نفت را توصیه کرد. این اقدام خود موجب افزایش حمایت از نظر دوهرتی شد. در حالی که «موسسه نفت آمریکا» اظهارنظر می‌کرد که ضایعات در صنعت نفت ناچیز است، هیات مذکور مدعی بود گاز طبیعی ارزش و اهمیت تجاری کمتری از نفت ندارد و فشار لازم برای فوران نفت از چاه را تامین می‌کند. به هدر رفتن گاز در نتیجه استخراج بی‌رویه و بی‌نظم سبب از بین رفتن فشار ضروری می‌شود و مقدار زیادی نفت در دل خاک باقی می‌ماند.

هرچه نتیجه تحقیقات بیشتر آشکار می‌شد، افراد مطلع بیشتر به دوهرتی گرایش پیدا می‌کردند. ویلیام فاریش، رییس شرکت هامبل، وابسته به استاندارد اویل نیوجرسی که بزرگ‌ترین تولیدکننده نفت در تکزاس بود و در ۱۹۲۵ نظرات دوهرتی را مورد انتقاد و تحقیر قرار می‌داد، در ۱۹۲۸ از وی سپاسگزاری کرد که موجب تولید و استخراج بهتر شده است. فاریش یکی از هواداران وحدت حوزه‌های نفتی شده بود. در نیمه دوم دهه ۱۹۲۰ که اوضاع در حال تغییر و تحول بود، به استخراج با هزینه کمتر اصرار می‌ورزید و وحدت حوزه‌ها یکی از بهترین راه‌های رسیدن به آن مقصود بود، زیرا به چاه‌های کمتری نیاز بود و بیشتر به چاه‌های فورانی با فشار گاز طبیعی اتکا می‌شد تا استخراج به وسیله تلمبه.

هری دوهرتی بیشتر از همکارانش به تکنیک بالا آمدن نفت از چاه آگاه بود و می‌دانست که تولید فراوان چه آسیبی به ذخایر وارد می‌آورد. اما وی امکان یافتن منابع جدید را دست‌کم می‌گرفت؛ در نامه سال ۱۹۲۴ خود به کولیج تاکید کرده بود که کمبود عظیمی در پیش است. دیگران بی‌درنگ به مخالفت با ارزیابی دوهرتی پرداختند. هاوارد پیو، از شرکت سان اویل، که مخالف سرسخت دخالت دولت در صنعت نفت بود، در ۱۹۲۵ به طعنه اظهارنظر کرد که نیترات خاک نابود خواهد شد و ذخایر الوار از میان خواهد رفت؛ پیش از آنکه ذخایر نفت تمام شود، مسیر رودخانه‌ها تغییر خواهد یافت. وی می‌گفت: «پدرم یکی از پیشروان صنعت نفت بود. وقتی من پسربچه بودم، گاه و بیگاه نگرانی‌هایی در مورد کمبود نفت به وجود می‌آمد و همواره هم تولید بیشتر از سال‌های گذشته می‌شد.

سیر صعودی

هاوارد پیو بود که ثابت کرد پیش‌بینی‌اش درست است، نه دوهرتی. در بهار سال ۱۹۲۶ نخستین منبع غنی که به حوزه سمینول بزرگ معروف شد در ایالت اوکلاهوما کشف گردید. این کشف چنان جوش و خروشی پدید آورد و آن حوزه چنان گسترش یافت که در جهان سابقه نداشت. باز هم به پیروی از «قاعده تصرف»، اسراف و بی‌قیدی در حفاری آغاز شد. هرج و مرج و بی‌نظمی سنتی که در مواقع رونق ناگهانی در شهرها پدید می‌آمد بر آن محیط سایه افکند- خیابان‌ها پر از تجهیزات، کارگران، قماربازان، دوره گردان و سیاه پوستان شد؛ ساختمان‌های چوبی به سرعت سر بر کشیدند؛ بوی خفقان آور گاز ناشی از سوختن نفت همه جا را فرا گرفت. با این کشف‌های جدید قیمت نفت پایین آمد. در ۳۰ ژوئیه ۱۹۲۷، شانزده ماه پس از کشف این حوزه عمده، هنوز روزانه ۰۰۰/۵۲۷ بشکه نفت از آنجا به دست می‌آمد. کشف‌های دیگری نیز در اوکلاهوما به عمل آمد. تگزاس هم داشت با آن ایالت برابری می‌کرد. یک رشته اکتشافات مهم در دهه ۱۹۲۰ انجام شد، از جمله در حوزه یینس در پرمین بیسن، منطقه‌ای بسیار وسیع، خاک‌آلود و دورافتاده، با آفتابی سوزان در تگزاس غربی و نیومکزیکو که یکی از غنی‌ترین ذخایر نفتی جهان بود.عامل دیگری هم در افزایش تولید دخالت داشت. تکنولوژی، هم تولید را بالا برد و هم در مصرف دگرگونی ایجاد کرد. گسترش تکنیک شکستن مولکول‌ها که سبب افزایش محصول بنزین شد نیاز به نفت خام را کاهش داد. با به‌کاربردن روش شکستن مولکول‌ها، از یک بشکه نفت دوبرابر بنزین حاصل از نفت خام بنزین به دست می‌آمد. به علاوه بنزین تولیدشده با این تکنیک مرغوب‌تر بود، زیرا خاصیت ضدانفجاری بهتری در موتورها داشت. از این رو با اینکه تقاضا برای بنزین افزایش می‌یافت، تقاضا برای نفت خام، چندان بالا نمی‌رفت؛ در نتیجه، اضافه تولید به وجود می‌آمد.در پایان دهه ۱۹۲۰ پیش‌بینی‌های اوایل دهه، مبنی بر رونق ناگهانی بازار نفت خام به علت جریان پایان‌ناپذیر آن، به حقیقت نپیوست. مصرف‌کنندگان آمریکایی نمی‌توانستند تمام نفت تولید شده را جذب کنند؛ در نتیجه، مقدار زیادی نفت به مخازن متعددی که در سرتاسر کشور ایجاد گردیده بود ریخته می‌شد. با این حال صاحبان نفت به حداکثر تولید ادامه می‌دادند. ادامه این روش برباد دهنده بود؛ مازاد عظیم نفت وضع بازار و برنامه‌ریزی منطقی را به هم ریخت و قیمت‌ها ناگهان پایین آمد.