تاریخ بنزین - عصر بنزین-۶
راکفلر روی صحنه آمد
کتاب ارزشمند غنیمت، حماسه نفت، پول و قدرت در فصل عصر بنزین، تاریخچهای از ورود این کالا به چرخه حیات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی ایالات متحده آمریکا را تشریح کرده است که چند بخش آن را خواندهاید. در این بخش از نوشته دانیل برگین، چگونگی ورود جان دی. راکفلر به صحنه نفت و بنزین را بیان میکند.
جانراکفلر
کتاب ارزشمند غنیمت، حماسه نفت، پول و قدرت در فصل عصر بنزین، تاریخچهای از ورود این کالا به چرخه حیات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی ایالات متحده آمریکا را تشریح کرده است که چند بخش آن را خواندهاید. در این بخش از نوشته دانیل برگین، چگونگی ورود جان دی. راکفلر به صحنه نفت و بنزین را بیان میکند. استوارت مردی بود با چهرهای پهن و هیکلی درشت که در واحد سوار نظامی که تئودور روزولت در ۱۸۸۹ برای جنگ آمریکا با اسپانیا تشکیل داده بود، شرکت کرده بود. وی برخلاف روسای سایر شرکتهای عمده نفت، هیچگونه تجربه عملی در کار نفت نداشت، بلکه نخست با سمت وکیل به خدمت استاندارد اویل ایندیانا درآمده و به تدریج مراحل ترقی را پیموده و در نتیجه تسلط بر قوانین به ریاست شرکت رسیده بود. این امر شگفتانگیز نبود؛ مبارزههای قانونی پیش و پس از انحلال تراست، بر صنعت نفت سایه افکنده و آن را دوباره تعریف و تبیین کرده بود. از سال ۱۹۰۷ به بعد، استوارت همواره عامل اصلی هر مورد مربوط به استاندارد اویل ایندیانا بود. او که مردی خودرای، ریاستطلب و مبارزهجو بود شرکت را چنان نیرومند کرد که در دهه ۱۹۲۰ فروشنده شماره یک بنزین در سرتاسر کشور گردید. «سرهنگ باب» (که به این نام معروف بود) نه تنها در کار نفت بلکه در تمام امور سوداگری آمریکا محترمترین و تحسینبرانگیزترین فرد به شمار میآمد. چه کسی میتوانست باور کند که چنین فرد برجستهای دامن خود را به رسوایی تیپات دوم آلوده کرده باشد؟ با این حال سالها پس از بیپاسخ گذاشتن پرسشها در مورد دست داشتن در شرکت تجارتی کنتینانتال و اوراق قرضه دولتی، سرانجام استوارت اعتراف کرد که ۰۰۰/۷۶۰ دلار به صورت اوراق قرضه دریافت داشته است.
عمدهترین سهامدار استاندارد اویل ایندیانا که تا آن هنگام کمتر در اداره شرکت دخالت میکرد، به استوارت اصرار کرد که زمینه انتقادها را از بین ببرد، اما وی اهمیتی نمیداد. سرانجام در ۱۹۲۸ همان سهامدار که هرگونه فرصتی را به استوارت داده، ولی نتیجهای نگرفته بود، بر آن شد که او را برکنار کند. این سهامدار جان دی. راکفلر دوم، پسر راکفلر، بود.
جان دی. راکفلر دوم مردی کوتاه قد، کمرو، جدی و گوشهگیر بود. او پدرش را میپرستید و درسهای وی را درباره عقل معاش و صرفهجویی از صمیم قلب پذیرفته بود. راکفلر جوان زمانی که دانشجوی دانشگاه براون بود با تاکردن و دوخت و دوز حاشیه دستمال سفره خود همکلاسانش را حیرتزده میکرد، اما مهمتر از همه، مادرش به دقت به او درس «وظیفه» و «مسوولیت» و درستی و پاکدامنی آموخته و وی را به این خصلتها عادت داده بود. وی مبلغ زیادی از ثروت خانواده را جدا از پدر در راه خدا و خیریه صرف کرده بود، البته هنوز مکنت زیادی باقی بود. جان خود را درگیر امور مدنی و اجتماعی متنوع زیادی میکرد. به طوری که یک بار از سوی شهر نیویورک به عنوان سرپرست تحقیقات رسمی درباره زنان خیابانی انتخاب شد.
راکفلر جوان حتی گفتوگویی با آیدا تاربل، افشاگر «رفیقه»ی پدرش، داشت. وی آیدا را در کنفرانسی در ۱۹۱۹ ملاقات و با وی بسیار مودب و بانزاکت رفتار کرد. چند سال بعد از آیدا تاربل خواست که در متن مصاحبههایی که خودش با پدرش کرده و آنها را مبنای کتابی قرار داده بود که در نظر داشت بنویسد، بازنگری کند و برای تسهیل در کار خود، نوشتهها را به آپارتمان آیدا در گرامرسی پارک در منهتن برد. تاربل پس از بررسی مصاحبهها گفت که تفسیرهای راکفلر بزرگ فقط به سود خودش است و از کنار تمام اتهاماتی که به او وارد شده گذشته است. جان جوان دلگرم شد و به یکی از همکارانش نوشت: «خانم تاربل دستنوشتههای زندگینامه را خوانده و پیشنهادهای او بسیار باارزش است. بدیهی است که ما باید فکر انتشار مطالبی نظیر مطالب ناقص و ناهماهنگ کنونی را رها کنیم.
این موضوع مربوط به سال ۱۹۲۴ بود. چهار سال بعد، راکفلر جوان در مورد تراست سابق و سوءاستفادههایی که در استاندارد اویل ایندیانا به عمل آمده بود کمتر از آیدا برانگیخته نبود. کار او خدمت به همنوع بود و نو سوداگری نفت و از امور تجارتی شرکتهای جانشین تراست خود را کنار نگاه میداشت. از دید بسیاری از مردم، پدرش فردی بدذات و شرور بود، اما او با رفتار و روشی دیگر وارد میدان زندگی شده بود. در مقام اصلاحگر، میخواست اصلاح را به قلب استاندارد اویل ایندیانا گسترش دهد. وی به یک کمیته سنا گفت که در قضیه سرهنگ استوارت «یکپارچگی بنیادی» شرکت و در واقع تمام صنعت نفت در خطر است. گروه راکفلر فقط ۱۵ درصد سهام را مستقیما در اختیار داشت. چون استوارت از استعفای داوطلبانه خودداری کرد، راکفلر به نمایندگی سایر سهامداران مبارزهای را برای انفصال او آغاز کرد. سرهنگ ضمن حمله متقابل اعلام داشت: «اگر راکفلرها خواهان نبرد هستند به آنان نشان خواهم داد که چگونه باید جنگید.» او پیشینه خوبی در کسب و کار داشت؛ در دوره دهساله ریاست او، دارایی خالص شرکت چهار برابر شده بود و اکنون سود اضافه و سهام بیشتری داشت. بعضی این کشمکش را نبردی بین شرق و غرب برای کنترل صنعت نفت تلقی میکردند. دیگران میگفتند که راکفلرها میخواهند دوباره بر تمام صنعت نفت تسلط پیدا کنند، اما نیروهای راکفلر به سودای سود سهام سر و صدا به راه نینداخته بودند؛ آنها خواهان پیروزی بودند و مبارزهای سخت را سازماندهی کردند. در مارس ۱۹۲۹ پیروز شدند و با ۶۰ درصد رای سهامداران توانستند استوارت را عزل کنند.
ارسال نظر